آرشیو یکشنبه ۲۹ امرداد ۱۳۸۵، شماره ۸۳۸
حکمت شادان
۲۱
روزمره گی

تلویزیون و تجربه رنج

عباس کاظمی

بدیهی است که زندگی آغشته با رنج، مصیبت، شادی و لذت است. غیر از تجربه شخصی مصیبت و شادمانی، رسانه ها به مدد گستردگی و سلطه تمام عیارشان این امکان را فراهم کرده اند که تجربه لذت و تجربه مصیبت و رنج را امری همگانی و جهانی سازند. تلویزیون این امکان را پدید آورده است که تجربه های دیگران و غریبه ها را به بخشی از تجربه های ما بدل سازد، گویا سرنوشت آنها سرنوشت ماست. به تعبیر زیگموند باومن تلویزیون به زیبایی شناختی کردن رنج دست می زند، ما در اینجا به ناظران رنج بدل می شویم و در عین حال به سرنوشت رنج دیگران گره می خوریم. در اینجا فاصله های اقتصادی و جغرافیایی در پرانتز قرار می گیرند و مسئله محوری که مورد تاکید قرار می گیرد انسان بودن است. در کنار چنین تجارب غم انگیزی باید دید تلویزیون تا چه اندازه تجربه شادی را نیز به خانه ها می آورد. می دانیم که تجربه مصیبت دوردست چون توفان ها، زلزله ها، سیل ها، جنگ ها و بی خانمانی ها موجب تقویت همبستگی جهانی ما انسان ها می شود. اما چنین مصیبت هایی خانه را مستمرا محمل غم و نگرانی نیز می سازد. جدای از تجارب غیرشخصی واقعی رنج در جهان، سریال های ایرانی از بعدی دیگر تجارب رنج را به شکلی همگانی به خانه های ما منتقل می سازند. سریال های ایرانی آغشته اند از نگرانی والدین، سرپیچی فرزندان، فرار از منزل، کشیده شدن به اعتیاد و به طور کلی رنج و مصیبت خانواده. در متن این سریال ها همواره مصیبت خانواده مقدم بر مصیبت فرد در نظر گرفته می شود. این خانواده است که موضوع رنج و نگرانی است و فرد همواره مسبب این عذاب است. البته، بازنمایی تلویزیون از جهان به عنوان قلمرویی از رنج، درد و مصیبت با این تفکر موعودگرایانه که برای خاتمه دادن مصیبت، گریزی از موعود نیست هماهنگ است. چرا که در فرهنگ ما الهیات موعودگرایانه بیش از هرچیز خود را با تجربه مصیبت و رنج هماهنگ کرده است و تلویزیون در جهت تقویت چنین تفکری گام برمی دارد. باید دید آیا تجارب شادی آفرین جهانی نیز به همان اندازه تجارب رنج به واسطه تلویزیون منعکس می شود و تلویزیون تا چه اندازه به لحاظ اخلاقی مجاز است تا تجربه رنج را به خانه های ما وارد سازد و پیامدهای اخلاقی این عمل چیست.