آرشیو پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۵، شماره ۳۵۹۵
صفحه آخر
۲۴

نقش خیال

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روز گار ما

عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکمست

بهار عمر خواه ای دل و گرنه این چمن هر سال

خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت

درین باغ ار خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ

نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد

که درد سرکشی جانا گرت مستی خمار آرد

بسی گردش کند گردون، بسی لیل و نهار آرد

خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد

چو نسرین صد گل آرد باز و چون بلبل هزار آرد

بفرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد

نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد

حافظ