آرشیو دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۶، شماره ۱۴۱۴
صفحه آخر
۲۰
یاد

به بهانه مرگ سعید موحدی، داستان نویس و پژوهشگر ادبیات عامه / دریغا عشق

محسن فرجی:از سعید موحدی یک رمان نیمه تمام پلیسی و چندین داستان کوتاه چاپ نشده به جای مانده است. آیا اگر او به ناهنگام با جهان بدرود نمی گفت و رمانش را به سرانجام می رساند، اتفاقی در ادبیات ما می افتاد؟ نمی دانم، چرا که حالااو مرده است و گمانه زنی ها راه به جایی نمی برد. من اما یک چیز را به قطع و یقین می دانم و آن اینکه زنده یاد موحدی در عمرکوتاهش، مشوق و تکیه گاه بزرگی برای جمعی از نویسندگان جوان بود. اکنون می کوشم با همین پریشان خیالی- که از حسرت مرگ پر دریغ او است- شرح دهم که چگونه موحدی، مایه دلگرمی و نقطه اتکا برای آنهایی بود که تازه پا به عرصه نوشتن گذاشته اند. برای این کار باید به چهار سال پیش برگردم، به سال 1382 و کافه 78. آن روزها ما در این کافه جلساتی را راه انداختیم تا بچه ها قصه بخوانند و همدیگر را ببینند.وقتی جلسات کافه 78 استمرار نیافت بچه ها از هم جدا شدند اما من و سعید دیدار و ارتباط مان را حفظ کردیم. او اصرار داشت که جلسه یی دیگر به راه اندازیم و بچه ها را دوباره جمع کنیم. پیگیری و اصرار سعید باعث شد تا اوایل سال 84 به لطف فتح الله بی نیاز عزیز، در نشر «امتداد» جلسات را راه اندازی کنیم. این بار اما جمعی کوچک تر بودیم که می خواستیم به شکلی جدی تر به ادبیات بپردازیم. البته تلاش های او در عرصه یی دیگر، مردم شناسی، تا حدودی به بار نشست: اگرچه در این عرصه هم چاپ نشده های موحدی بسیار است. از تحقیقات مردم شناختی موحدی، کتاب «شوقات» به چاپ رسیده است که کاری است مشترک با افشین نادری و اختصاص دارد به قصه های عامیانه استان مرکزی. «فرهنگ عامه در محلات» و «تمثیلات انجیل» هم دو یادگار دیگر از زنده یاد موحدی هستند که آماده و چشم انتظار انتشارند، باید به این فهرست، شمار کثیری قصه عامیانه و پژوهش عامیانه را افزود، اما اگر به کوشش های ادبی موحدی برگردیم، می توان این پرسش را طرح کرد که... آیا اگر او به ناهنگام...