آرشیو شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۸، شماره ۱۹۴۰۷
ادب و هنر
۱۰

امید

سید علی موسوی گرمارودی

گیسوانش را نسیم آرام می بافد

برکه پیش روی او آیینه می گیرد

زیر پایش قالی سبز بهاران گسترانده دشت

بر سرش مهتاب، شب ها نقره می پاشد

پای بر جا، این درخت آرزوی ماست

در کنار برکه امید

نام زیبایش:

درخت بید

نگاه

نگاه آیینه می گفت:

به من چو می نگری از چه روی می گریی؟

بر آمد از دلم آهی

که روی روشن او تیره شد، مکدر شد

به دست خویش ستردم ز روی آینه آه

نگاه آینه خندید!