آرشیو چهارشنبه ۱ تیر ۱۳۹۰، شماره ۱۲۷۶
صفحه آخر
۲۰

رابطه نظام ارزشی و فرهنگ (بخش پایانی)

ناصر فکوهی

در این حال، فرهنگ، نقشی کلیدی دارد که هم به صورت مثبت و هم به صورت منفی تاثیرگذار است. مثبت از آن نظر که فرهنگ ابزار اصلی اجتماعی شدن (کردن) کنشگران اجتماعی است و بنابراین دخالت در فرهنگ و مدیریت مناسب آن می تواند با ایجاد هماهنگی میان نظام فرهنگی و نظام ارزشی، جامعه را به سوی کاهش تنش ها، آرامش و هماهنگی و همسازی پیش برد. اما فرهنگ می تواند تاثیری منفی نیز داشته باشد، به این ترتیب که به دلیل گرایش درونی فرهنگ به تنوع یافتن، نظام فرهنگی نیز گوناگونی و انعطاف پذیری بیشتری از نظام ارزشی دارد و باید نیز چنین باشد زیرا اصل حیاتی برای رشد فرهنگ، مبادلات درونی و برونی آن است. اینجاست که باید بتوان با تامل و اندیشیدن عمیق بر این دو مفهوم یعنی نظام فرهنگی و نظام ارزشی، بنا بر اینکه از کدام جامعه در چه زمانی و با چه محیطی سخن می گوییم، به راهکارهای کوتاه و بلند مدتی فکر کرد که این دو را به نزدیک ترین موقعیت نسبت به یکدیگر برسانند. زیرا باید دقت داشت که دور شدن این دو نظام از یکدیگر، عموما به بروز آسیب های اجتماعی شدید، سردرگمی های هویتی و فرهنگی و در نهایت به نوعی آنومی اجتماعی می کشاند. این نکته نهایی را نیز بگوییم که نزدیک شدن دو نظام باید از خلال فرآیندهای غیرآمرانه انجام بگیرد و استفاده از ابزارهای آمرانه یا ارزشی در این زمینه اغلب به نتایج معکوس می انجامد و به دلیل واکنش های ایجاد شده، دو نظام را از یکدیگر دورتر و تنش میان آنها را بیشتر می کند. آیا این امر را باید به معنای نیاز به دخالت های هرچه بیشتر حوزه عمومی و به ویژه حوزه سازمان یافته اجتماعی یعنی نهاد دولت در زمینه فرهنگ گرفت؟ پاسخ هم مثبت است هم منفی. از این رو، هر کس دغدغه حفظ نظام های ارزشی و تقویت آنها را دارد باید حفظ و تقویت نظام های فرهنگی را نیز به همان میزان بخواهد و برای هر دو این فرآیندها به صورت همزمان و هماهنگ برنامه ریزی کند.