آرشیو یکشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۰، شماره ۲۲۲۴
صفحه آخر
۱۶
پشت صفحه

اتاق کنفرانس

مهران کرمی

در دوره مرحوم اصلاحات، اصطلاحی بود که معمولابعضی از سیاسیون به کار می بردند: «لزوم تبدیل تهدید به فرصت.» حالامن می خواهم همین کار را بکنم. در روزنامه ما دیواری کوتاه تر از دیوار من نیست. هر روز بچه ها می آیند و می گویند: «می خواهیم مصاحبه بگیریم و جا نداریم، اجازه می دهید این کار در اتاق شما انجام شود.» من هم می گویم اگر حضور من مزاحمتی درست نمی کند، مشکلی نمی بینم. بدین ترتیب باید صم بکم پشت میز بنشینم و بی آنکه حواسم پرت شود یا حواس شان را پرت کنم به کارها برسم. البته گاهی هم صحبت ها و حرکت های جذاب شان مرا به شنود و بینود! (به جای استراق سمع و بصر) می کشاند و بچه ها هم که وارد می شوند و احیانا سوال یا صحبتی دارند باید خیلی آهسته و با زبان پانتومیم با هم حرف بزنیم که این هم طرف مقابل را به مقابله به مثل وا می دارد. حالااین فرصتی است تا چیزهایی ببینیم و یاد بگیریم: از جمله امروز که یکی از همکاران پس از طی پروتکل پیش گفته در اتاق با دو نفر مصاحبه یی انجام داد. پس از پایان مصاحبه، این دو میهمان گرانقدر که همزبان و غیر فارس زبان بودند، با هم به زبان فارسی با همان لهجه شیرین شان صحبت کردند. من استعدادی در تقلید لهجه ها ندارم ولی اگر کسی با این قابلیت در اتاق بود توشه درخوری برمی گرفت. این هم تهدیدی که در اتاق کار من تبدیل به فرصت می شود. این جمله آخر را نوشته بودم که سعید اعتمادی آمد روی چت و نوشت: «سلام من شاید امروز مطلبی ندادم.» منتظر جواب من هم نشد و فوری آف لاین شد. همیشه این طوری بوده. هر وقت خواستم چیزی را ثابت کنم خلاف آن به اثبات رسید.