آرشیو سه‌شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰، شماره ۲۰۰۳۹
مدرسه
۹

همیشه هم قدم

زهرا گودرزی

یه وقتایی چقدر گریه قشنگه

همون وقتا که حسم مال من نیست

همون وقتا که در تردید یک بغض

صدای خنده ای دنبال من نیست

یه وقتی که دل آینه غباره

میام پیش همون مرز خیالی

میام تا که من و یادت بیاره

همون دستای مونده بی تو خالی

یه وقتایی خجالت داره قلبم

واسه این که یه روزایی ندیده

محاله بی نگاه تو یه عاشق

به عمق بینش قلبت رسیده

چقدر واسم عجیبه بی تو بودن

تو که قلبت تموم آسمونه

نه مثل آسمون خیلی بزرگ تر

حواست هست دلم بی تو نمونه

دلم محتاجه به یک گوشه چشمی

نمی گم که نگام معنا نداره

همین سجاده که پیش تو باشه

واسه من بهترین جای یه کاره

من از تکرار قصه در فرارم

ولی تکرار تو حس دوباره س

مثه نبض پر از تکرار بارون

مثه یک آسمون که پرستاره س

همیشه هم قدم، هم بغض خوبم

تو ای حس تبسم زیر بارون

واسه این که نگات پیش نگامه

خدای مهربونم خیلی ممنون..