آرشیو دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۰، شماره ۳۳۶۴
صفحه آخر
۲۰
اتفاق روز

کودکانه به سبک عموهای تلویزیونی

مهراوه فردوسی

کودک که بودیم، تلویزیون هنوز در خانه ها جای خود را باز نکرده بود. وقتی هم که آمد با هیبت کوچک سیاه و سفیدی آمد که شمایلی برفکی داشت. آن روزها کودکی ما تنها به چند کارتون ختم می شد که هنوز هم در خاطرمان مانده است. آن زمان همین که تصویر سیاه و سفید متحرکی روی قاب تلویزیون نقش می بست، ذوق کودکانه ای درونمان می جوشید.

حتی تصورش را هم نمی کردیم که روزی بتوانیم خودمان نیز در این قاب حضور داشته باشیم. سال ها گذشت و برنامه های کودکی در تلویزیون تهیه شد که محور آن خود کودکان بودند. حالاخیلی وقت است که در کنار کارتون و انیمیشن و فیلم، کودکان به تماشای برنامه های خودشان می نشینند؛ برنامه هایی که خودشان در آن بازی کرده اند. گوشه ای نشسته اند و از نزدیک شاهد برنامه هستند و دوستانشان می توانند آنها را ببینند.

حالادیگر عموها و خاله های برنامه های کودک را می شود از نزدیک دید و دیگر موجوداتی فرای تصور و درک ما نیستند. آنها از نزدیک با بچه ها در تماس هستند و برایشان برنامه اجرا می کنند. نام عموپورنگ و 3 عموی فیتیله ای تقریبا برای هر کودکی آشناست؛ کسانی که در دل کودکان جای خود را باز کردند. حالادیگر میزبان، استودیوی برنامه کودک است نه خانه های کودکان. آنها جمعه ها بچه ها را به خانه شان دعوت می کنند و لحظات شادی را برایشان رقم می زنند. همان چیزی که بچه ها را شگفت زده می کند. قبل تر ها همین برنامه ها هم حالتی روتین داشت. عده ای خردسال می نشستند دور تا دور استودیو و مجری برایشان حرف می زد؛ اما الان اجرای زنده موسیقی و خواندن زنده شعری در برنامه، آنها را به وجد می آورد. دست می زنند و شادی می کنند، گاهی هم خودشان بازی می کنند. صحنه می شود صحنه خاله بازی های کودکانه ای که حالااز تلویزیون پخش می شود. کودک احساس مهم بودن می کند. می داند که همه می بینندش.

او می تواند پشت میکروفن برای دوستان و خانواده اش حرف بزند و در تلویزیون دیده شود. حالاهمین عموهای تلویزیونی توانسته اند فضایی را فراهم کنند که خیلی از کودکان درون آن کودکی کنند، تا بعدها که بزرگ تر شدند خاطره آن دوران تا همیشه به یادشان بماند.