آرشیو شنبه ۳ تیر ۱۳۹۱، شماره ۲۴۲۵
صفحه آخر
۱۶
کاناپه

متن اعترافات سرشیر دستگیرشده در مشهد منتشر شد

من موش بودم خارج شیرم کرد

پوریا عالمی

چند توله خرس و چند قلاده شیر در مشهد دستگیر شدند.

متن اعترافات سردسته این شیرها، ملقب به سرشیر، به صورت محرمانه به دست ما رسید که ما به صورت غیرمحرمانه منتشرش می کنیم.

سوال: چی شد که شیر شدی؟

سرشیر: بنده شیر بودن را انتخاب نکردم. یک روز صبح از خواب بیدار شدم و به خودشناسی نایل شدم و فهمیدم شیرم. حتی فهمیدم بابام هم شیر بوده. اما بعدا که فهمیدم شیر سلطان جنگل است خیلی ناراحت شدم. چون [...].

سوال: چه کسانی تو را شیر کردند تا به ایران بیایی؟

سرشیر: من ایران بودم که. اصالت مان هم به مشد مره.

سوال: اجازه بده گوگل کنم... بله... بله... می خواستم ببینم راستش را می گویی یا نه. آفرین. راستی آزمایی ات کردم ببینم راست هستی یا نه... خب حالاحقیقت را بگو که چه کسی تو را شیر کرد تا بیایی در خیابان ها و جولان بدهی؟

(برق ها می رود. بعد از یک ساعت برق ها می آید.)

سرشیر: اجازه بدهید اعتراف کنم که من یک موش بدبخت هستم. بنده را از خارج شیر کردند. خارج الان به جایی رسیده که موش را شیر می کند. من به خارج گفتم: «ای خارج من موشم. چطوری شیر بشم؟» گفتند: «تو کاری ت نباشه. ما با ماهواره جنگل شو مردم را آماده می کنیم.» وقتی من را شیر کردند خوشم آمد. آدم که شیر می شود همه بهش احترام می گذارند و به زور می خواهند سلطان جنگلش کنند. وقتی بنده آمدم توی سطح شهر و خواستند مرا به زور سلطان کنند، بنده مقاومت زیادی کردم. چون[...] اما یک دفعه برادران و ماموران آتش نشانی ریختند و من را جلوی چشم انظار دستگیر کردند که این امر موجب شیر تو شیر شدن اوضاع شد...

سوال: دیگر خودت را به موش مردگی نزن بابا. الان که فرستادم باغ وحش وردست کانگروها و فیل ها و دیگراندیش های دیگر حساب کار می آید دستت. موش مردنی جنگل فروش.

سرشیر: خیلی ممنونم... حتما صلاح من همین است.