آرشیو چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۱، شماره ۳۵۲۹
صفحه آخر
۲۰
تلنگر

وقتی احساس، عقل را پس می زند

صولت فروتن

گاهی می شود که یک خبر، یک اتفاق و یک رویداد را هرچقدر هم که بخوانیم و هر چقدر هم که با خودمان تکرار کنیم باز هم باور کردنش برایمان سخت است. خیلی سخت است که باور کنیم بعضی از ما آدم ها که ادعای زرنگی و باهوش بودن هم داریم، گاهی چه آسان اسیر دست دیگران می شویم و چه آسان از داشته های خود می گذریم و چه آسان عقل و ذکاوتمان را پای احساسات و هیجانات زودگذر قربانی می کنیم.

کم نیست از این دست خبرها که می شنویم برخی دختران ساده دل و پاک و نجیب اسیر دست شیادانی شده اند که با ترفند رساندن دختران به آمال و آرزوهایشان آنها را با وعده ازدواج فریفته اند. کم نیستند پسرانی که اسیر کرشمه های برخی دختران می شوند و آنگاه که در دام افتادند، براحتی از هر آنچه دارند و ندارند باید بگذرند تا خواسته های آنان را برآورده کنند. این روزها و این سال ها گویا شنیدن خبرهایی درباره فریفته شدن و اغفال عادی شده است. تعجب آنجاست که با وجود انعکاس خبرهای اینچنینی در فضای مطبوعات و دهان به دهان شدن این دست خبرها میان مردم، باز هم شاهد چنین اتفاق هایی هستیم.باز هم شاهدیم و می شنویم و می خوانیم و می بینیم که دختری در خیابان عاشق پسری شد و پایش را در یک کفش کرد که باید با او ازدواج کند. باز هم می شنویم که دختری در فضای مجازی فریفته پسری شد و به خواسته های او تن داد. روی سخن در اینجا با خانواده ها و پدر و مادر ها نیست. روی سخن با جوانان دختر و پسری است که چه بسا خود را عقل کل می دانند و معتقدند خود به راحتی و بی دخالت والدین و بزرگ ترها می توانند شریک زندگی خود را انتخاب کنند و البته براحتی نیز اسیر ترفندهای شیادان می شوند.

روی سخن با جوانانی است که در این باره از کسی جز خود حرف شنوی ندارند. کاش پیش از دلدادگی و دلبستن در خیابان و پارک و فضای مجازی و ازدواج های سرخود، کمی هم به دور از احساسات صرف، عاقلانه تصمیم بگیرند و بدانند که عقل حکم می کند نظر والدین را درباره شریک زندگی بپرسند تا خدای نکرده اسیر کلاهبرداری ها و شیادی ها نشوند. حکایت همان حکایت خشت خام و آئینه و پیر و جوان است.