آرشیو شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، شماره ۲۶۳۰
ادبیات - هنر جهان
۱۱

کارگران دریا

مترجم: اردشیر نیکپور

لوتیری، کشتیبانی کهنه کار، صاحب یکی از نخستین کشتی های بخاری، به نام دوراند، است که در خط کشتیرانی سن مالو و گرنزه کار می کند: صیادان و جاشوان به این رقیب خطرناک با نظری ناخوش می نگرند. فلک زده یی تصمیم می گیرد موجبات غرق دوراند را فراهم کند. به روی آب آوردن کشتی غرق شده میسر است: لیکن، هیچ کس حاضر نیست این ماشین لعنتی را نجات دهد و لوتیری در برابر این حادثه شوم عاجز می ماند. با این همه، وی ازدواج با برادرزاده اش، دختری فریبا به نام دروشت، را جایزه کسی اعلام می کند که ماشین های هنوز سالم را نجات دهد. صیادی ناشناخته پیشقدم می شود، مردی خاموش به نام ژیلیات، که دیگر «کارگران دریا»، به جهت انزواجویی او، نظر خوشی به وی ندارند، عاشق دختر و در آرزوی وصال اوست. پس باید با انواع مشکلات مقابله کند. وی، یکه و تنها در غاری دریایی، هزار بار حیاتش را به خطر می افکند: به ویژه هنگامی که با هشت پای غول آسایی گلاویز می شود. سرانجام، سرسختی او بر همه موانع فایق می آید. در این هنگام است که پی می برد دروشت عاشق یک کشیش پروتستان جوان، به نام اینزر، است که پیشترها یک بار روی تخته سنگی، که با مد دریا در شرف رفتن زیر امواج بود، به خواب می رود و ژیلیات از غرق شدن نجاتش می دهد. ژیلیات از خودگذشتگی می کند: نه تنها از جایزه یی که با کارهای نمایان خود استحقاق آن را پیدا کرده است چشم می پوشد، بلکه فرار عاشق و معشوق را آسان می سازد.