آرشیو سه‌شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۲، شماره ۵۳۷۷
حکمت
۱۳

عقل سرخ

کتاب «عقل سرخ» سهروردی با این پرسش آغاز می شود که آیا مرغان زبان یکدیگر را می فهمند. عقاب که بدوا پاسخی مثبت داده، بعدا اسیر صیادان می شود؛ چشمانش را می بندند و تدریجا باز می کند.

عقاب به مردی سرخ روی برمی خورد که مدعی است «نخستین فرزند آفرینش» است. او (هم) سالخورده است زیرا نماینده انسان کاملی است که پیش از آفرینش، به صورت مثالی، در کمال محض می زیسته و هم جوان است زیرا از دیدی هستی شناختی با خداوند که ازلی و بنابراین، قدیم ترین موجود است، بسیار فاصله دارد.

سپس سهروردی نمادهای زرتشتی کوه قاف، داستان زال، رستم و دیگر قهرمانان حماسی را که در شاهنامه به تصویر کشیده شده اند، به کار می برد. قاف نام کوهی است که بر قله آن سیمرغ، نماد ذات الهی، اقامت دارد.

زال، که با مویی سپید به دنیا آمد و نمادی از خرد و پاکی است، پای کوه قاف رها شد. سیمرغ زال را به آشیانه خود برد و او را پرورش داد تا بزرگ شد و با رودابه ازدواج کرد و رستم از او زاده شد.

رستم، قهرمان شاهنامه که غالبا روح ایران حماسی تصور می شود، مردی است که نهایتا بر نفس خود دست یافت. اگرچه فردوسی، سراینده شاهنامه، بر جنبه های حماسی و تاریخی اساطیر ایرانی تاکید دارد، سهروردی توجه خود را بر اشارات عرفانی و رمزی آن متمرکز می کند.

در کتاب «عقل سرخ» نظریه سهروردی درباره علم به زبانی نمادین شبیه زبان آواز پر جبرییل بیان شده است. وی ضمن استفاده از مشتی نمادهای جدید، پاره ای از موضوع های دیرین فلسفه و عرفان اسلامی، از قبیل تمایز میان قوه عقلانی که او آن را عقل جزیی می نامد و عقلی که او آن را عقل کلی می خواند، مطرح می کند.

سهروردی در این کار بر نمادهای زرتشتی و منابعی از ایران باستان سخت تکیه می کند. دقیقا تعامل بین عقل جزیی و عقل کلی است که اساس دستیابی به علم را تشکیل می دهد. همچون دیگر آثاری که در موضوع حکمت الهی است، سهروردی نظریه علم خود را در پس شبکه تودرتوی اسطوره ها و نمادهایی پنهان می کند که فقط در صورتی شخص می تواند راز آن ها را بگشاید که با مجموعه نمادهای سنتی صوفیه آشنا باشد.