آرشیو سه‌شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۲، شماره ۵۳۷۷
ایراندخت
۱۸

چرخ سرنوشت

مهدیه شایگان

دخترکی خردسال بودم. مادر عروسک هایم می شدم، اکنون که مادر شده ام می فهمم که چتر روزهای بارانی ام تو بودی. سایبان روزهای آفتابی ام و سنگ صبور شبهای دلتنگی ام سلام. دلت به اندازه تمام دریاها وسعت دارد. تمام قطره های باران در آغوشت حس زندگی می گیرند. حتی غصه ها و اندوه هایم را فرو می خوری تا مبادا شیشه نازک دلم ترک بردارد. زاویه زندگی از نگاه تو زیباست. جاده پر پیچ و خم روزگار را با تو تاب می آورم. چرخ سرنوشت از من زنی به انسانیت تو ساخت که دست هایش گهواره ای شود برای هر نگاه تنهایی. حالامی فهمم که چرا بزرگان عارفانه ترین غزل ها را در وصف مادران سروده اند..