آرشیو شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲، شماره ۵۵۱۶
شعر
۸

دکتر بهزاد خواجات شاعر شرجی های جنوب

شاعران چند دهه ای

شمس الدین باختری

از دهه شصت شروع کرد. آرام و بی هیاهو در خوزستان. بعد به تهران رسید شعرش.خوانده شد. پسندیده شد.تصور خیلی ها در اوایل دهه هفتاد این بود که با شاعری میانسالی روبه رو شده اند اما بهزاد خواجات اکنون در سال 1392، در آستانه میانسالی است و البته استاد دانشگاه. اعتبار آکادمیک دارد حالادکتر بهزاد خواجات. در حوزه نقد ادبی هم فعال است و مبانی نظری را هم در کارنامه مکتوب خود دارد. شعرش ادامه سنت ادبی جنوب در دهه های 40 و 50 است. در چهارمین دهه شاعری خود، هنوز زورآور است در این گود.]

(1)

پرستوهای گمشده نزد تو می آیند

با ادامه های باد و شرجی و شب

و جنگل با سکوتی ابدی

جا پایی درون خود دارد

که سوخته سوخته رود می دواند

و ابجدساز پروانگی است، دیوانگی...

وقف جبریل به نیلوفران سفید و...

تو این جایی

تو سخت این جایی

و راه شیری، از گریبان ات

آن قدر ادامه دارد

که پرهای سوخته

جنگل را اسم تازه ای کرده است

نزد تو می آیم.

(2)

مرداب را

پرندگان آورده اند به اینجا

و گرنه برای این من تاریک

که در لاکی شخصی

تنهایی ام را به اینجا و آنجا می بردم

چه چیز با چه چیز فرق داشت؟

فوق اش قورباغه ای

از این سو به آن سو...

اما پرندگان...

که بیمارم کرده اند

از بس که بد باز می شود

این دکمه های بدن، سر

مرداب

تمام صداهای روزانه اش را

می کشاند، می کشاند

و شبانه فکر می کند

تمامی آن ها را فکر می کند.