آرشیو یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳، شماره ۵۶۴۳
شعر
۸
شعر

سه شعر از فاطمه گودرزی زاده

٭ اپیزود اول

از اقیانوسی

آرام رفته ام

اتفاق خاصی نبود

بریدم از سرشاخه های خودم

از نورهایی که امتدادش

به انگشتان تو می رسید

و پاهایی

که ابرها را می کشید ته کفشم

٭ اپیزود دوم

صبح

پیکربندی قامتم

آفتاب

سرم!

٭ اپیزود آخر

بلیتی جور کن

جز خاطره ای دیگر

برایم نمانده

چشمانم

دریایی سرخ است

تنها تلنگری کافی ست

موسی نمی خواهد

سه شعر از نگین فرهود

(1)

مادر که نباشد

بهار بخش نمی شود

این که دست در دست تو دارد

زمستان است!

(2)

من

در این عکس

مرد خانه ام

و رسیده ام به زنی که نقش مرا بازی می کند

حالامی خواهم

به میل خودم

پدر باشم

تا از شانه های شما بالابروم

من

در عکس بعد

سنگی هستم

که به رودخانه پرتاب شده ام

(3)

زن ها شاعران تلخ تری هستند

و شکل های عجیبی دارند

مثل باد

که گیج می خورد

یا حتی رودخانه...

این روزها شکل عجیبی از زنم!

یک شعر از نسرین فرقانی

٭ بارشی به تمام زبان ها

آسمان سعی خودش را می کند

باران

برف

مه

توفان

می فرستد

ولی «تو»

فقط نگاه می کنی

دستخط آسمان

وقتی خیس خیس است

حرف ها و حروف،

فقط وقتی آب تر از آبی است

خواندنی ست

آسمان

گاهی، که تنها نگاهش می کنم

به همه زبان ها

حرف هایم را

می بارد

شعری از ماندانا محمدی

٭ ما خنده حیاط را دیدیم

آسمان سرخ بود

دستانم زرد

نشسته بودم و ایستاده؛

یک صدا

از پشت کوه دیده می شد

نگاهم را بستم

کتابم را بستم

خیالم را نه

خیالم بچه بود

گاهی مادرش را می خواست

گاهی عروسکش را

لباسش را شسته بودم

خودش را خوابانده

هدیه پدر بود

همه اتاق ها حوصله نداشتند

ما به حیات تبعید شدیم

حیات به حیاط آمده بود و ما خنده حیاط را دیدیم

مادر با دستانش میوه می داد

توت

تمشک

توت فرنگی

انار

مادر حاصل خیزترین زن دنیاست

همه جا

آب دارد

گندم دارد

دل هایمان گرم می شود

با شمع نگاهش

شمع و پروانه همیشگی

و پدر تمام دنیا را می خرد

می آورد در خانه

تا دنیا را کم نداشته باشیم

من سرخ شدم

مثل آواز خورشید

پشت کوه