آرشیو پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۳، شماره ۳۰۸۴
نسل چهارم
۱۴

هنر و تعادل فرهنگی

پویان نادری

چندی پیش وقتی در گشایش نمایشگاه یکی از دوستانم شرکت کردم، یکی از بزرگ ترین معضلات هنرمندان ایرانی را عدم تعادل فرهنگی و سلیقه پریشان در پیوستگی هنرها یافتم. این موضوع آنچنان مرا آشفته کرد که با کمی دقت در محیط دانشکده یی که خود در آن انجام وظیفه می کنم، بیشتر و دقیق تر به عمق فاجعه پی بردم. این دغدغه بهانه یی شد برای چند خطی که در ذیل می خوانید. هنر همواره مفهوم و چارچوب هایش را به نسبت زمان پدید آمدنش تعریف می کند و این به آن معناست که عامل زمان درهنر نمی تواند نادیده انگاشته شود. هرچند هنرمندان هنراصیل بعضی از ملل اصرار می ورزند که در قرن های گذشته در جا بزنند! اما طبیعت دنیای پیرامون ما نشان از پیشرفت و تغییر پیوسته درجهت زمان دارد. بانگاهی به تاریخ هنرجهان در می یابیم که سبک ها، ژانرها و قالب های متفاوت هنری همه وهمه درمسیر رود خروشان زمان پدید آمده اند و اتفاقا مساله مورد بحث بنده در مورد همین سبک های مختلف هنری است. به طور کلی ترتیب تغییر سبک در هنر های گوناگون متفاوت است، به عنوان مثال تقریبا در تمام دوره های هنری هنر نقاشی نخستین تغییرات را در سبک داشته سپس معماری و پس از آن بقیه هنرها اما تمامی این تغییرات اساسی در تعریف و چارچوب این هنرها در یک دوره اتفاق افتاده و بررسی می شود. آگاهی از سبک های مختلف هنرهای گوناگون و تطبیق آنها از کمترین وظایف یک هنرمند به شمار می رود. حال آنکه هنرمندان بسیاری درکشورعزیزمان علاقه یی به بررسی دیگر هنرها نشان نمی دهند و این خود دلیل این آشفتگی فرهنگی درهنر است. تصور کنید هنرمند نقاشی را که به شیوه های مدرن و درقالب های امروزی نقاشی می کند اما فقط موسیقی باخ را گوش می کند یا معماری که از سبک های معماری پست مدرن استفاده می کند اما تنها ادبیات و شعر کلاسیک را مطالعه می کند و این پریشانی در درک سبک های هنری که متاسفانه در بسیاری از هنرمندان این مرز و بوم وجود دارد ناشی از عدم پیشرفت مساوی در فهم هنرهاست. قابل ذکر است که مرتفع کردن این معضل تنها ازطریق برنامه ریزی فرهنگی و کوشیدن درجهت همبستگی هنرمندان و تعامل آنان حاصل می شود. امید است روزی مسوولان فرهنگی کشورمان با برگزاری مراسم فرهنگی متمرکز برای هنرمندان تمامی رشته ها این موقعیت را فراهم آورند. آهنگساز