آرشیو شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، شماره ۲۵۷۱
روزنامه فردا
۲۰
ماجرای عشق و عاشقی میدون

من عقب نشینی نمی کنم

پوریا عالمی

من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. بابای سوفیا اما عاشق من نیست و روی مسائل دیگری حساس است. یک بار هم من بلند شدم رفتم خواستگاری. بابای سوفیا گفت به نظر من تو صلاحیت لازم را برای خواستگاری سوفیا نداری. من گفتم اگر محاسن خود را اضافه کنم چی؟ بابای سوفیا گفت باشه. من هم که دیدم برای تایید صلاحیت بنده شرطی جز محاسن نیست، سریع حسن هام را اضافه کردم و بر محاسنم افزودم. سپس بابای سوفیا گفت تو الان لیاقتش را داری در خواستگاری شرکت کنی. شما از کجا خواستگار می شوی؟ من گفتم از اصفهان. خلاصه سوفیا خیلی دختر خوبی است و همه بهش نظر مثبت دارند. طوری که از شهرهای مختلف اعلام خواستگاری کرده بودند. خلاصه رقابت فشرده ای بود و من با چندبار تکرارکردن، نظر سوفیا را جلب کردم. سوفیا که دید من دارم تکرار می کنم آمد پای صندوق امانات و گفت من نظرم به میدون است. میدون خواستگار اصلح من است. بابای سوفیا اما می دانید که از من دل خوشی ندارد و حتی چشم هم ندارد من را ببیند. به همین دلیل تا سوفیا اوکی را داد، بابای سوفیا پرید وسط که «اوهوکی مگه الکیه؟ میدون اصلالاحیت ندارد. من با شهرداری صحبت کردم باید عقب نشینی کند». آقا من را می گویی؟ تا حالاتو عمرم این قدر به سوفیا نزدیک نشده بودم. خلاصه بابای سوفیا زد زیر میز بازی. من داد زدم: «سوفیا... وایسا... من دوباره میام خواستگاریت». تا دیروز که پا شدم رفتم خواستگاری دیدم اصلااین دفعه بابای سوفیا من را از دور رقابت ها گذاشته کنار. من داد زدم سوفیا... سوفیا... سوفیا داد زد میدون... میدووون... خلاصه من عاشق سوفیا هستم اما سوفیا را باباش نمی دهد به من. بابای سوفیا گفته باید عقب نشینی کنم و از مواضعم کوتاه بیایم. من بهش می گویم من میدون هستم، خونه قدیمی نیستم که عقب نشینی کنم. من میدون اصلی هستم. میدون دوم. بابای سوفیا گفت اون که پیچ شمرون بود و عقب نشینی نکرد من روش پل زدم. تو که یک میدون ساده ای. می دهم دست بچه های شهرداری تهران مثل میدون ولیعصر زیرت پاساژ بزنند.

نتیجه گیری

صلاح سوفیای خویش بابای سوفیا داند.