آرشیو چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵، شماره ۳۶۳۶
صفحه آخر
۱۶

فلاش بک

بچه که بودم، اینجا سینما بود... با بابام میومدیم... من همش حواسم میرفت به پشت سرم... به اون بالا... بیشتر دوس داشتم نوری رو که از اون بالامیومد تماشا کنم... بابام دستمو فشار میداد و در گوشم میگفت: حواست کجاس؟ !... انقدر وول نخور... پرده رو نگا کن... میگفت: فیلم دیدن، شبیه خواب دیدنه!...

سیمای زنی در دوردست- علی مصفا