آرشیو یکشنبه ۸ امرداد ۱۳۹۶، شماره ۶۵۵۵
صفحه آخر
۲۴
عکس نوشت

«مدیا کاشیگر» ظهر دیروز در 61 سالگی درگذشت

خویشاوند کلمات

«ایران»: خبر بستری شدن «مدیا کاشیگر» که آمد فهمیدیم ریه اش دوباره کار دست مان داده و او را روانه بیمارستان کرده اما گمان نمی کردیم این، بار آخر باشد. حالا خبر درگذشت او دست به دست می شود. در بهت، سکوت و البته ناباوری تلخی که معمولا این طور وقت ها گریبان آدم را می گیرد.

مدیا کاشیگر مترجم بود، داستان نویس بود و البته حضوری تاثیرگذار در حیطه ادبیات داشت. این را از خیلی چیزها می شود فهمید. از اینکه حواسش همیشه به نویسنده های جوان بود، از جایزه های ادبی که راه انداخت و برگزار کرد تا کمکی به صدای های تازه ادبیات ایران کرده باشد و از نگاه مهربانی که همیشه با لبخندی آن را به اشتراک می گذاشت.

حضور و تاثیرگذاری او در حیطه ادبیات تنها محدود به ترجمه هایش نمی شود. چه کسی است که این را نداند؟ او یکی از تواناترین مترجمان در حیطه زبان فرانسه بود و با آن نثر تمیز و شسته و رفته اش همیشه تسلطش را بر زبان مادری نیز به رخ می کشید. مترجمی جامع الاطراف و زبده. از آنهایی که می دانند که از زندگی چه می خواهند و می دانند که در حیطه کاری شان به دنبال چه هدفی هستند. به خاطر همین چیزهاست که حالا، همین حالا که روی تخت بیمارستان امام خمینی دراز کشیده و دیگر نفس نمی کشد حیات جاودانی اش آغاز شده است. حیات مترجم و نویسنده ای که به قدر وسع خود کوشید تاثیر بگذارد و با چراغ های آثارش راه را برای من و ما روشن کند.

جز سکوت و احترام به کسی که عمرش را وقف ادبیات کرد و صدای غریب و دور را به گوش ما رساند دیگر چه کاری، چه حرفی برای انجام دادن و گفتن می ماند؟ سکوت کنیم و به احترامش بایستیم. به احترام مردی که خویشاوند کلمات بود و مسافر همیشه رونده ادبیات.