آرشیو یکشنبه ۵‌شهریور ۱۳۹۶، شماره ۲۱۷۰۷
صفحه آخر
۹
حدیث دشت عشق

به یاد داوطلب بسیجی شهید عسکر وطن خواه

رزمنده ای که فقط از پدر یک عیدی خواست

داوطلب بسیجی عسکر وطن خواه، جوانی متواضع، فهمیده و نماز شب خوان بود. تحصیلات ابتدایی را در سراجار سپری کرد. در پیروزی انقلاب نقش موثری ایفا کرد. او که در کارخانه پلاسکوی تهران کار می کرد، در بسیج هم فعال بود و آرزو داشت به جبهه برود.

زمانی که جنگ بین کفر و ایمان درگرفت و صدام جنگ را به ما تحمیل کرد او از پدر خواست به جبهه برود. پدر گفت: صبر کن تا وقت سربازی تو برسد. مدتی بعد در عید نوروز از پدر خواست به جای عیدی به او اجازه بدهد به جبهه برود و پدر هم تقاضایش را رد نکرد و او رفت. در زمان فتح خرمشهر او نیز در حمله شلمچه شرکت نمود و در این حمله مفقودالاثر شد.

بار آخر که می رفت از همه خداحافظی نمود و حلالیت طلبید و گفت: امیدی به بازگشت من نداشته باشید! یکی از همرزمانش می گفت: ایشان تیر خوردند و به اروند رود پیوستند.

بخشی از وصیت نامه شهید: مبادا امام عزیز را تنها بگذارید. برای رزمندگان اسلام دعا کنید و ادامه دهنده راه شهیدان باشید.