آرشیو پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۷۵
صفحه آخر
۱۶
در همین حوالی

نامه ای به وزیر فرهنگ سیاره qx

سید اکبر میرجعفری

سلام و احترام و تحیت: آقای وزیر فرهنگ و آموزش سیاره qx می دانم که زبان مرا متوجه نمی شوید. این زبان را روسای خودمان هم نمی فهمند، چه رسد به شما! اما شاید بعد از اینکه این نامه به دست تان رسید، به دنبال مترجمی بگردید که آن را برای تان ترجمه کند. می خواستم از محضر شریفتان بپرسم: در سیاره شما هم وقتی عده زیادی نویسنده و شاعر به مدیریت یک نفر اعتراض می کنند، مسوولان بالادست نه تنها به حرف شان محل نمی گذارند بلکه طوری رفتار می کنند که انگار می خواهند لج انسان های فرهیخته را دربیاورند؟ باور کنید اگر رییس صنف کله پاچه پزان یک شهر دورافتاده، بفهمد هم صنفانش از او خوش شان نمی آید، خودش سرش را زیر می اندازد و از ریاستش کنار می رود: اما انگار کسانی که خودشان را قیم اهل فرهنگ و هنر می دانند این طوری نیستند. عرض کنم حضور محترم تان: «شما که وزیر تشریف دارید، حتما ملتفت هستید که به هیچ وجه درک و فهم شما بیشتر از یک نویسنده در سیاره خودتان نیست». فرض کنید وزیر فرهنگ و ارشاد امریکا، خیال برش دارد که بیشتر از نوام چامسکی می فهمد! خب همه به ریشش می خندند. خنده دار تر اینکه یک مدیر فرهنگی گمان کند، نویسندگان و شاعران محصول تربیت ایشانند. تصور بفرمایید، وزیر ارشاد انگلیس مدعی شود: کازئو ایشی گورو را بنده تربیت کرده ام که توانسته رمان های به این خوبی بنویسد. خلاصه اینکه: آقای وزیر: همین چند روز پیش می خواستند برای کانون پرورش فکری مدیر جدید تعیین کنند. تعدادی از نویسندگان کودک و نوجوان معتقد بودند که فلانی مدیر نباشد، بهتر است: اما مدیران بالادست، عدل رفتند سراغ همان آدم! این کار یعنی چی؟ می خواستند بگویند: ما بیشتر از می فهمیم؟! یا نه خواستند زورشان را به آنها نشان دهند؟ می دانم که شما اخلاق تان این طوری نیست وگرنه صفت نام خوش شما به زمین نمی رسید!اینها را نوشتم که بگویم: شما شفیع ما: اگر روزی گذرتان به این طرف ها افتاد، حتما این حرف ها را به مدیران فرهنگی مملکت ما منتقل کنید. پایان تماس: فرررت!