آرشیو شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶، شماره ۳۹۷۶
صفحه آخر
۱۶
فلسفه در خیابان

به من چه؟

محسن آزموده

«جحی» (بخوانید جحا به ضم ج) نام شخصیتی در فرهنگ عربی مشابه ملانصرالدین و بهلول در فرهنگ ما است. داستان ها و حکایت های جذاب و خواندنی از او به جا مانده که جملات حکمت آمیز در قالب موقعیت ها و تعابیر طنزآلود در آنها زیاد است. برای نمونه در مقالات شمس تبریزی آمده است: «گفتند جحی را که این سو بنگر که خوانچه ها می برند. جحی گفت: ما را چه؟ گفتند که به خانه تو می برند. گفت: شما را چه؟» یکی از اصحاب فضل در ایران از این حکایت نغز اندیشه ای استخراج کرده که به «حکمت به من چه» مشهور شده و لب لباب آن این است که انسان باید در زندگی دنبال دانستنی ها و معارف و علومی باشد که نفیا و اثباتا در کردار و گفتار او تاثیر داشته باشد و از پرداختن به اموری که مستقیما یا باواسطه در سرشت و سرنوشت او تاثیری ندارد، سر باز زند. البته این توصیه از منظر فلسفی بحث و حدیث های زیادی برانگیخته است. برای مثال منتقدی آن را از این منظر که نگاهش به علم و دانش بیش از اندازه کارکردگرایانه است، مورد نقد قرار داده یا دیگری این پرسش چالش برانگیز را مطرح ساخته که اصولا از کجا می دانیم که علم و دانشی خاص به ما ربط پیدا می کند یا نه.

اما علی الحساب این بحث های تخصصی را کنار بگذاریم و به نکته ای بسیار آموزنده و مفید از حکمت «به من چه» بپردازیم. همه ما روزانه به لطف (یا به شر) رسانه های جدید و شبکه های مجازی در معرض انواع و اقسام داده ها و اطلاعات هستیم. اینکه این بسته های اطلاعاتی اعم از فیلم و صدا و جمله و اظهار نظر درست یا غلط هستند، یک بحث است و اینکه چه ربطی به ما دارند و چه تاثیری در زندگی ما می گذارند، سخنی دیگر. به دیگر سخن هر یک از ما می توانیم به مدد حکمت «به من چه» حجم بالایی از این داده ها را غربال کنیم و ذهن و ضمیر خودمان را رایگان در معرض بمباران اطلاعاتی به دردنخور و بی مصرف قرار ندهیم. فقط کافی است از هر پیام و نظر جدیدی که بر گوشی تلفن همراه یا نمایشگر رایانه مان ظاهر می شود، بپرسیم: «به من چه؟»