آرشیو یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶، شماره ۲۱۸۱۲
معارف
۶
حکایت خوبان

معجزه آرام شدن زلزله به دست امام علی (ع)

در عهد ابوبکر زلزله ای آمد و مردم فزع کنان و با شیون نزد ابوبکر و عمر آمدند، دیدند آن دو نیز با فزع و جزع به محضر علی(ع) آمده اند، مردم نیز خود را به در منزل حضرت علی(ع) رساندند، علی(ع) از منزل خارج شد و به طرف مردم آمد، در حالی که از آنچه مردم به خاطرش وحشت زده و محزون بودند، اندوهی نداشت و غمگین نبود. امام(ع) حرکت کرد و مردم هم به دنبال حضرت به راه افتادند، حضرت رفت تا به تپه ای رسید و بر بالای آن نشست و مردم، اطراف تپه قرار و آرام گرفته و چشم به دیوارهای شهر دوخته و وحشت زده می دیدند که دیوارها می جنبند و در حال رفتن و آمدن هستند.

حضرت به آنها فرمود: گویا از آنچه می بینید به هول و وحشت افتادید؟ عرضه کردند: چگونه هول و وحشت نداشته باشیم و حال آنکه هرگز مثل این صحنه را ندیده ایم. حضرت فاطمه(س) می فرماید: امیرالمومنین(ع) دو لب مبارک را حرکت داده و سپس دست بر زمین زده و فرمود: تو را چه می شود آرام باش. زمین آرام گرفت، مردم بیش از آن وقتی که حضرت از منزل خارج شد و به طرفشان آمد در شگفت شدند، امام(ع) به آنها فرمود: از این عمل و حرکت من تعجب کردید؟ عرض کردند: بله.

حضرت فرمودند: من کسی هستم که خداوند متعال در قرآن راجع به او فرموده است: «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان ما لها»، هنگامی که زمین به سخت ترین زلزله خود به لرزه درآید و بارهای سنگین اسرار درون خویش همه را از دل خاک بیرون ریزد، در آن روز انسان گوید: زمین را چه می شود؟ من همان کسی هستم که به زمین می گوید: تو را چه می شود. «یومئذ تحدث اخبارها»، در آن روز زمین، مردم را به حوادث بزرگ خویش آگاه می کند. منظور از «اخبارها» من هستم که زمین از من خبرمی دهد.»(1)

___________________

1- علل الشرایع، ج 2، ص 556