آرشیو دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۳۶
صفحه آخر
۱۶
سروتونین

خنده های کنار چادر

رامبد خانلری

همین پنجشنبه ای که گذشت در کتابفروشی آوند قیطریه مراسم خیریه ای برپا بود به نام «خنده های کنار چادر». قرار بود من و خیلی از دوستان نویسنده و مترجم و ترانه سرایم به همراه کتاب های مان مهمان این کتاب فروشی باشیم تا تمام سود آن روز کتاب فروشی هدیه ای باشد ناچیز برای عید دوستان زلزله زده کرمانشاهی. من صبح اول وقت رسیدم و جز «علی اصغر حداد» هنوز کسی نیامده بود. چند دقیقه از رسیدنم گذشته بود که خانمی وارد شد و رو به من گفت: «سلام، من از خوانندگان هفته نامه کرگدن و همشهری جوان هستم» چند شاخه گل رز هم در دستش بود. من دستم را پیش بردم که گل ها را بگیرم چون هم برای کرگدن می نویسم و هم برای همشهری جوان. اما او گل ها را پس کشید و گفت: «شما خبر ندارین خانم سمیع زادگان کی تشریف میارن؟» گفتم حوالی ظهر. بعد پرسید: «خانم آنالی اکبری چطور؟» و همین طور پرسید و پرسید. سراغ «مهسا ملک مرزبان» را گرفت، سراغ «الهام فلاح» را و سراغ خیلی های دیگر را. تقریبا سراغ تمام کسانی را که در این دو هفته نامه می نویسند گرفت جز من. به خودم گفتم حتما من را به قیافه نمی شناسد که جز من سراغ تمام رفقا را می گیرد. تمام سوال هایش را که پرسید گفت: «ممنونم آقای خانلری» و رفت. آن وقت بود که فهمیدم من را می شناسد اما علاقه ای به نوشته های من ندارد. می شد از این ماجرا غصه بخورم اما برای همه تعریف کردم و خندیدیم. حالا هم برای شما تعریف می کنم و می خندم. حتی بدترین خبرها هم می توانند باعث ترشح سروتونین در بدن بشوند. دقت کرده اید که همیشه مراسم عزاداری با کلی خنده و لحظه های شاد برگزار می شوند. اینها را گفتم که بگویم اگر به شما زیادی خوش می گذرد ناز شست خودتان است اگر هم زیادی بد می گذرد باز هم تقصیر خودتان است چون تحقیقات اخیر من به صورت علمی ثابت کرده که تمام اتفاق هایی که از همین حالا تا همیشه برای شما می افتند باعث ترشح سروتونین می شوند حتی بدترین شان.