آرشیو شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۷، شماره ۵۱۵۷
صفحه آخر
۲۰
مقطع حساس کنونی

دو مرد نادان و یک مرد دانا

امید مهدی نژاد

دو شخص بر سر مالکیت یک قطعه زمین با یکدیگر به اختلاف رسیدند. پس نزد مرد دانایی رفتند تا او اختلاف شان را حل کند.

مرد دانا گفت: مرا به آن زمین ببرید. وی افزود: کمیسیون بلافاصله پس از حل اختلاف دریافت خواهد شد، گفته باشم.

دو شخص گفتند: باشد و با مرد دانا به محل زمین مورد اختلاف رفتند. مرد دانا گفت: خب؟ شخص اول گفت: خب ندارد، زمین از آن من است. شخص دوم گفت: ژاژ می خاید، از آن من است.

مرد دانا گفت: بگذار ببینیم زمین چه می گوید.

پس گوش هایش را بر زمین گذاشت. زمین به مرد دانا چیزی گفت و مرد دانا گفت: عجب، عجب.

دو شخص از مرد دانا پرسیدند: چه گفت؟

مرد دانا گفت: زمین می گوید من به هیچ کدام از این دو تعلق ندارم، بلکه این دو به من تعلق دارند.

دو شخص نخست به خود آمدند و سپس مرد دانا را با اسنپ راهی خانه اش کردند و خود برای حل اختلاف به شورای حل اختلاف مراجعه کردند.