آرشیو پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۹۷، شماره ۶۸۸۵
ایران جمعه: سیاسی
۸

ایرانی هر روز و هر ساعت عاشق است

رضا رشیدپور (مجری صدا و سیما)

تابلوی اهواز نقش برجسته حماسه و عشق بود. در ادبیات ایران این دو حس همزاد هستند و فرهنگ کهن ایرانی از گره های عاطفی به قله های حماسی می رسد. همین زیباست و جوهر وحدت ملت است و گوهر اصیل وطن دوستی.

ولی چرا فقط در روزهای خاص این گوهر به چشم می آید؟ آیا ایران خالی از احساس شده و مردمان سرزمین پاک، دیگر دلدادگی را فراموش کرده اند و حماسه را به ثمن اغراق فروخته اند؟ گمان من این چنین نیست. در این مرز شگفت همیشه احساس جاری است.

در هر گوشه. از قلب مهربان نانوایی که هوای بینوایان را دارد تا چشم نگران شیرزن اهوازی که طفل زمین خورده و بی پناه را در آغوش امن خود می فشارد. از دست روشن پزشکی که دانش خود را به دورترین روستاهای ایران پیوند می زند تا سردار سربازی که سینه اش را سپر بلای دختر گل پوش ماجرا می کند. پس چرا نمی بینیم؟ یا بهتر است بگویم چرا فقط گاهی می بینیم؟ بخشی از پاسخ روشن است. حادثه های آتشین کلمه های همیشگی را داغ می کند و نافذ. این را می دانم. اما دوست دارم به خودم یادآوری کنم که سهم رسانه در بازتاب جلوه های هر روز حماسه و عشق در سرزمین مان چقدر پررنگ است. در روزگاری که هجوم آلاینده خبرهای راست و دروغ، شانه طاقت مردم نجیب را سنگین کرده، حتی روزنه ای از تابش مهربانی ذاتی هموطن هایمان در گوشه و کنار ایران، می تواند مجالی برای نفس کشیدن باشد.

بازتاب اتفاق های ستودنی را به حادثه های بزرگ محدود نکنیم و بگذاریم مخاطبان خسته، زخم غرورشان را در آینه همدلی های هر روزه شان بشویند و این بی تابی ملی را ترمیم کنند. یادم بماند که از نقطه عطف اهواز آغازی بسازم تا کلمه هایم در رسانه به گویش داستانک های مهرآمیز از زندگی مردم عادت کنند و بگویم که ایرانی هر روز و هر ساعت عاشق است. چه فرهاد باشد در دامنه بیستون و چه امید عباسی در دامن آتش.

اینجا مردان و زنان، زندگی را با رنگ های آسمانی به هم هدیه می کنند حتی اگر هزاردستان شب خواه ، ارمغان تاریکی برای روز روشن این سرزمین تدارک دیده باشد.