آرشیو دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، شماره ۳۴۴۶
ادبیات
۸
عطف

ادبیات و رهایی

شرق: «چه بسا در نهایت چیز چندانی از کف نخواهیم داد»؛ کتاب «کابوی تحمل ناپذیر» اثر روبرتو بولانیو با این نقل قول از فرانتس کافکا آغاز می شود. این کتاب مجموعه ای است از پنج داستان و دو خطابه که بولانیو آن را چند روز پیش از مرگش تمام می کند و به ناشر می سپارد. در همین کتاب جز پنج داستان خواندنی، بولانیو یک مقاله یا به تعبیر مترجم کتاب «خطابه» دارد با عنوان «ادبیات + بیماری = بیماری» که آن را به پزشک معالجش «دکتر ویکتور بارگاس، متخصص کبد» تقدیم کرده است. بولانیو این مقاله را در سال 2003 نوشت، زمانی که بیماری اش به اوج رسیده بود و دیگر می دانست سرطان کبد او را از پا درخواهد آورد. او در این مقاله که آن را وصیت نامه ادبی بولانیو نیز خوانده اند، به نسبت ادبیات و بیماری پرداخته است. بولانیو در بخشی از مقاله با عنوان «بیماری و آزادی» می نویسد: «نوشتن در باب بیماری خاصه اگر کسی سخت بیمار باشد، ممکن است بدل به شکنجه شود. نوشتن در باب بیماری، وقتی شخص هم سخت بیمار است و هم خودبیمارپندار، نوعی رفتار مازوخیستی یا از سر استیصال است، اما درعین حال می تواند کنشی رهایی بخش باشد».

داستان های این مجموعه نیز از این قرارند: «جیم» درباره مردی که از تفنگ داران و تکاوران کهنه کار در ویتنام بوده است. مردی که راوی درباره او می گوید «غمگین ترین آمریکایی» بوده است که در زندگی اش دیده. «مردان سرخورده زیادی دیده ام، اما هیچ آدمی را ندیده ام که به اندازه جیم غمگین باشد». جیم خسته از جنگ می گفت «جنگ دیگر بس است. حالا من شاعری هستم در جست وجوی شگفتی ها تا با کلماتی عادی و مرسوم بر زبان برانمشان». داستان بعدی «کابوی تحمل ناپذیر» است. مانوئل پرادا شخصیت اصلی این داستان وکیلی است بری از خطا، با کارنامه ای بی نقص. سرنوشت اما پرادا را به جایی می کشاند که سراسر متفاوت با گذشته خویش شود. «پلیس موش های صحرایی» عنوان داستان دیگری است که این طور آغاز می شود: «اسم من خوسه است، گرچه آنها که از نزدیک می شناسندم پپه صدایم می زنند و عده ای دیگر، عموما کسانی که شناخت دقیقی از من ندارند یا چندان با هم ایاق نیستیم، پپه پاسبان خطابم می کنند». از داستان های خواندنی این مجموعه «سفر آلبارو روسلو» است که پیش از این با عنوان «آلوارو روسلات» در کتاب «شرم نوشتن» با ترجمه پویا رفویی آمده بود. داستان درباره نویسنده ای است که بولانیو او را «مورد عجیب وغریب» می خواند. «گرچه در آنتولوژی پر رمز و راز ادبی، مورد عجیب وغریب آلبارو روسلو جایگاه مهمی ندارد، با این همه سزاوار توجه ماست؛ یا دست کم سزاوار یک دقیقه توجه ما» و از قضا داستان که آغاز می شود مخاطب با اتفاقی جالب مواجه می شود. «همان طورکه بی تردید تمامی مشتاقان ادبیات آرژانتین در میانه های قرن بیستم به یاد دارند - آنان که انگشت شمار اما حی و حاضرند- روسلو نثرنویسی خوش مشرب و مبدع پیرنگ های بکر بود». اما گذر زمان این شخصیت را چنان دگرگون کرد که سادگی روسلو از پیش چشمانش رخت بست. «شاید او پیچیده بود؛ به عبارت دیگر خیلی خیلی پیچیده تر از آنچه فکرش را می کردیم. منتها خوانش دیگری هم در این میان هست: چه بسا او فقط یکی از قربانیان سرنوشت بود». دو بخش دیگر کتاب نیز «دو قصه کاتولیک» و «افسانه کثولهو» نام دارند.

نظارت بر ناظران

«گزارش به کمیسر» عنوان رمانی پلیسی از جیمز میلز است که مدتی پیش با ترجمه هادی آذری در نشر بیدگل به چاپ رسید. جیمز میلز، رمان نویس، فیلم نامه نویس و روزنامه نگار آمریکایی است که در سال 1932 متولد شده است. او به عنوان روزنامه نگار با مجله آمریکایی لایف همکاری داشته و همچنین به عنوان مشاور و نویسنده در چند شبکه تلویزیونی به فعالیت پرداخته است. «گزارش به کمیسر» از رمان های مشهور میلز است که در کنار دیگر کتاب او با نام «امپراطوری زیرزمینی» جزء پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز قرار داشته اند.

رمان های میلز اغلب در ژانر رمان های پلیسی و جنایی هستند و در این میان «گزارش به کمیسر» روایتی است مستند که براساس جزئیات دقیق پرونده ای جنایی نوشته شده است. میلز در ابتدای کتاب از کارآگاهی با نام فرانک باتن تشکر کرده که این پرونده را برای اولین بار در اختیارش قرار داده تا او براساس گزارش های آن داستانی پلیسی بنویسد. میلز در مقدمه کتاب هم درباره اینکه کارآگاه باتن چگونه و چرا این پرونده را در اختیار او گذاشته، می نویسد: «باتن وارد رستوران که شد یکی از آن پوشه های اداری قهوه ای رنگ دستش بود که با نخ بسته شده بود. پشت میزی نشستیم و بعد از گپی نیم ساعته از او پرسیدم توی پوشه چیست. گفت چیزی پیدا کرده که می خواهد در اختیار من بگذارد. گفت فکر کرده از آنجا که من قبلا داستان پت باتلر را نوشته ام، شاید علاقه مند باشم دوباره درباره او و کارآگاهی که به قتلش رسانده و آنچه واقعا بر آنها گذشته داستان دیگری بنویسم. گفت تمام داستان داخل پوشه است. حسابی مضطرب بود و کاملا رسمی رفتار می کرد. پوشه را به من داد و با حالتی معذب و دستپاچه خداحافظی کرد و با من دست داد و رفت». این پوشه، حاوی شش حلقه نوار کاست هفت اینچی و دسته ای کاغذ بود. کاغذهایی که در آنها متن دست نویس نوارها نوشته شده بود و همچنین نسخه هایی از مدارک مرتبط با قتل باتلر و تحقیقات مربوط به آن نیز در پرونده وجود داشته است. میلز نوارها را گوش می دهد و با متن های پیاده شده روی کاغذها تطبیق می دهد و تصمیم می گیرد آنها را همان گونه که تحویل گرفته، روایت کند و در روایتش نه چیزی را حذف کرده و نه اسامی را تغییر داده است. در توضیحات پشت جلد کتاب درباره این رمان آمده: «در گزارش به کمیسر آدم ها دو دسته اند؛ آنها که از پیش در نظم نمادین جامعه برای خودشان جایی پیدا کرده اند و آنها که از همان اول برای جذب شدن در این نظم مشکل دارند. در اینجا هم مثل هر رمان پلیسی دیگری تقابل میان نیک و بد شکل دهنده درام اصلی داستان است». براساس این رمان فیلمی هم ساخته شده است.