فهرست مطالب

فصلنامه قبسات
پیاپی 18 (بهار 1380)

  • تاریخ انتشار: 1380/03/11
  • تعداد عناوین: 12
|
  • صفحه 3

    اشاره پلورالیسم معرفتی، از موضوعات درخور اعتنا در حوزه شناخت است، این بحث در غرب دو موج اساسی داشته؛ یکی در عهد شکوفایی تمدن یونان قبل از میلاد و دیگری از رنسانس به بعد که تا حال حاضر هم چنان به صور گوناگون بروز و ظهور داشته و دارد. در جامعه ما نیز بر اثر رسوخ فرهنگ غرب این مسئله بطور جدی در محافل و کتب علمی محل بحث و نظر است. در این شماره برای بررسی بیشتر این موضوع از جناب آقای دکتر محمد لگن هاوزن که در دانشگاه های آن دیار تدریس و تحقیق کرده اند، دعوت به عمل آمد تا در گفت و گویی با پژوهشنامه قبسات شرکت نمایند و به تعدادی از سو الات مطرح در این باب پاسخ دهند، که ضمن سپاس از قبول دعوت از جانب ایشان، توجه خوانندگان فرهیخته را به حاصل این گفت وگو جلب می کنیم. پلورالیسم معرفتی گفتگو با: دکتر محمد لگن هاوزن قبسات: در خدمت شما هستیم تا نظر حضرت عالی را راجع به پلورالیسم معرفتی جویا شویم. دکتر لگن هاوزن: پیش از هر چیز باید موضوع پلورالیسم معرفتی تعیین شود. در مقاله ای که «ادوارد کریگ» (Edward Craig) و بعد از او «استیفن استیچ» در دایره المعارف روتلج (Routlede) در رابطه با پلورالیسم معرفتی نوشته اند، چنین آمده است که این نوع پلورالیسم به معنی قبول کثرت در ملاک عقلانیت یا توجیه یا یقین و...، است. البته می توان در کنار این موارد به کثرت در ملاک ارزش و معرفت نیز قائل شد. با توجه به این معنا می بینیم که پلورالیسم، انواع گوناگونی دارد. یعنی شخص می تواند مثلا درباره ارزش ها پلورالیست باشد، ولی درباره عقلانیت نباشد یا برعکس می تواند درباره عقلانیت پلورالیست باشد، ولی درباره توجیه چنین نباشد. تعریف دیگری که بنده در کتاب خودم درباره پلورالیسم دینی از آن استفاده کرده ام فکر می کنم در اینجا، تذکر آن سودمند باشد تا این چیزها خلط نشود، بحثی درباره کثرت گرایی یا پلورالیسم دینی یا تفاوت در اعتقاد مطرح بود که آیا همیشه می توانیم دلیل این تفاوت را اشتباه معتقدین در ملاک معرفتی بدانیم یا نه. اگر بتوانیم بگوییم که ممکن است دو نفر در اعتقاداتشان اختلاف نظر داشته باشند در حالی که وظیفه معرفت شناسی را نادیده نگرفته اند،

  • صفحه 8

    اشاره پلورالیسم معرفتی، از موضوعات درخور اعتنا در حوزه شناخت است، این بحث در غرب دو موج اساسی داشته؛ یکی در عهد شکوفایی تمدن یونان قبل از میلاد و دیگری از رنسانس به بعد که تا حال حاضر هم چنان به صور گوناگون بروز و ظهور داشته و دارد. در جامعه ما نیز بر اثر رسوخ فرهنگ غرب این مسئله بطور جدی در محافل و کتب علمی محل بحث و نظر است. در این شماره برای بررسی بیشتر این موضوع از جناب آقای دکتر محمد لگن هاوزن که در دانشگاه های آن دیار تدریس و تحقیق کرده اند، دعوت به عمل آمد تا در گفت و گویی با پژوهشنامه قبسات شرکت نمایند و به تعدادی از سو الات مطرح در این باب پاسخ دهند، که ضمن سپاس از قبول دعوت از جانب ایشان، توجه خوانندگان فرهیخته را به حاصل این گفت وگو جلب می کنیم. پلورالیسم معرفتی گفتگو با: دکتر محمد لگن هاوزن قبسات: در خدمت شما هستیم تا نظر حضرت عالی را راجع به پلورالیسم معرفتی جویا شویم. دکتر لگن هاوزن: پیش از هر چیز باید موضوع پلورالیسم معرفتی تعیین شود. در مقاله ای که «ادوارد کریگ» (Edward Craig) و بعد از او «استیفن استیچ» در دایره المعارف روتلج (Routlede) در رابطه با پلورالیسم معرفتی نوشته اند، چنین آمده است که این نوع پلورالیسم به معنی قبول کثرت در ملاک عقلانیت یا توجیه یا یقین و...، است. البته می توان در کنار این موارد به کثرت در ملاک ارزش و معرفت نیز قائل شد. با توجه به این معنا می بینیم که پلورالیسم، انواع گوناگونی دارد. یعنی شخص می تواند مثلا درباره ارزش ها پلورالیست باشد، ولی درباره عقلانیت نباشد یا برعکس می تواند درباره عقلانیت پلورالیست باشد، ولی درباره توجیه چنین نباشد. تعریف دیگری که بنده در کتاب خودم درباره پلورالیسم دینی از آن استفاده کرده ام فکر می کنم در اینجا، تذکر آن سودمند باشد تا این چیزها خلط نشود، بحثی درباره کثرت گرایی یا پلورالیسم دینی یا تفاوت در اعتقاد مطرح بود که آیا همیشه می توانیم دلیل این تفاوت را اشتباه معتقدین در ملاک معرفتی بدانیم یا نه. اگر بتوانیم بگوییم که ممکن است دو نفر در اعتقاداتشان اختلاف نظر داشته باشند در حالی که وظیفه معرفت شناسی را نادیده نگرفته اند،

  • آیت الله مصباح یزدی صفحه 27
  • علی اکبر رشاد صفحه 36

    شاید موضوع «منطق فهم قرآن» برای بعضی از افراد، چندان آشنا نباشد هر چند که این موضوع با تعبیری که در مورد علوم عقلی به کار می بریم، تا حدودی شباهت دارد. استفاده از علوم عقلی و قضایای برهانی با یک منطق خاصی در ارتباط است. یعنی با اصول و قواعدی که بر اساس آن استدلال صورت می گیرد، مرتبط است.
    در سایر علوم هم قواعدی لازم است تا بر اساس آن قواعد، استنباط انجام بگیرد و از همین رو عده ای بر این باورند که «اصول فقه» نسبت به «علم فقه»، حالت منطق فقه را دارد. اگر بتوان اصول فقه را منطق فقه به شمار آورد، شاید نامیدن اصول و قواعد ویژه ای تحت عنوان «منطق فهم قرآن» چندان عجیب و غریب نباشد. خاصه آنکه برای فهم قرآن کریم و تفسیر آیات آن طبعا اصول و قواعد ویژه ای مورد نیاز است، حال که ضرورت وجود منطق فهم قرآن پذیرفته شد، می توان آن را به دو بخش کلی تقسیم کرد یک بخش، پیش فرض ها و اصول موضوعه برای کسانی که قائل به تفسیر و فهم قرآن هستند و یک بخش، قواعد خاصی که بر اساس آن قواعد باید از آیات استفاده کرد. بدیهی است هر شاخه ای از علوم مختلف نیازمند روش و شیوه خاصی است که بتوان مطابق آن روش، اهداف مورد نظر آن علم را دنبال کرد. از این رو کاملا طبیعی است که قرآن نیز نیازمند روش خاصی باشد. با این حال متاسفانه در این زمینه کار چندانی صورت نگرفته است، ولی به هر حال همیشه این نیاز وجود داشته و دارد؛ چرا که کسی که می خواهد قرآن را تفسیر کند، باید بداند این کار را براساس چه اصول و قواعدی انجام دهد و از قواعد موجود به چه نحوی بهره برداری کند. نکته شایان توجه این است که اگرچه این نیاز همیشه وجود داشته ولی به خاطر مسائل و شبهات جدیدی مانند بحث قرائت های متعدد، مباحث هرمنوتیکی و...، نیاز به طرح چنین مباحثی بیشتر شده است.

  • محمدباقر سعیدی روشن صفحه 42

    معرفت دینی، یکی از موضوعات در خور تامل روزگار ما است. نگاهی به تاریخ این موضوع نشان دهنده سرنوشت پرفراز و فرود آن در حیات و تاریخ انسان است. اما با این همه قرن بیستم از این لحاظ شاهد یک دگرگونی عمیق در رویکرد به دین و معرفت دینی است. البته این تحول نه در سمت و سوی مثبت و رو به سوی کمال، بلکه بروز یک نوع عقب گرد و انحطاط فکری در قرن حاضر است. پیدایش جریان هایی چون پلورالیزم دینی و هرمنوتیک مدرن (در شکل رمانتیکی آن و یا در شکل فلسفی) و...، که شالوده همه، بر نسبیت و وابسته دانستن معرفت دینی و بلکه محتوای خود دین به ساختار ذهنی انسان و نفی هرگونه معیار استوار است، نمودهایی از اندیشه دینی دوران ما است.
    جان هیک متکلم پروتستان در برابر آموزه انحصار گرایی نجات مسیحیت، و شمول گرایی (نجات شامل غیرمسیحیان همدل)، قائل است که هرکس با هر عقیده ای می تواند به بهشت راه یابد. مشروط بر آن که از راه یکی از ادیان، به حق توجه کند. او در توجیه نظر خود، از عنوان «تجربه دینی» سود جست و گوهر دین را تجربه دینی و احساس شخصی از حق قلمداد کرد. از این رو به نظر او انحصار حقانیت در یک دین، و جستن واقعیت نهایی در یک دین، امری موهوم دانسته می شود. نامبرده در توجیه مشکل چگونگی صدق دعاوی گوناگون ادیان مختلف، چون توجیه دوگانه پرستی، تثلیث و حتی بی خدایی، شیطان پرستی و...، از روش شناسی علمی کانت بهره گرفت. و با تفاوت گذاری میان «بود» و «نمود»، مدعی شد پدیده و واقعیت فی نفسه دین نیز امری دست نیافتنی است

  • احمد واعظی صفحه 59
  • علیرضا قائمی نیا صفحه 74

    موضوع اصلی این مقاله، بررسی مساله اختلاف قرائت ها بر پایه تفکیک ذاتی و عرضی متن است. این مقاله، سه گام اساسی را در بر دارد: نگارنده در گام نخست اختلاف قرائت ها را به اختلاف کلی و جزئی قرائت ها تقسیم کرده، و در ادامه به تشریح و توضیح ذاتی متن پرداخته است. آن گاه از تحلیل مساله اختلاف قرائت ها و تبیین ذاتی متن، به این نتیجه دست یافته است که اختلاف کلی قرائت ها، از اساس قابل قبول نیست.
    در گام دوم، به بررسی برخی از دعاوی هرمنوتیک فلسفی گادامر براساس تفکیک ذاتی و عرضی متن پرداخته و نشان داده است که نمی توان این نظریه را مبنای اختلاف کلی قرائت ها قرار داد.
    در گام سوم هم با نظر به سخنان روشنفکران دیار خود، روشن ساخته که مد عای آنان در حقیقت اختلاف کلی قرائت ها است و اختلاف جزئی قرائت ها - که امری مسلم و مشهود است - نظرشان را تامین نمی کند. لذا آنچه که امروزه با عنوان «اختلاف قرائت ها» در فضای فرهنگی ایران مطرح است، اختلاف کلی قرائت ها است که نظریه ای توجیه ناپذیر است

  • محمدحسن قدردان قراملکی صفحه 84

    نظریه قرائت های مختلف از اسلام در دو اصطلاح مختلف متقابل به کار می رود. یک نظریه طرفدار تکثر قرائت ها به صورت موجبه جزئیه در آموزه های غیر مسلم نظری، آن هم بعد از استحصال مبانی خاص است. نظریه دوم مدعی تکثر قرائت ها در همه آموزه های دینی اعم از مسلم و غیر مسلم، بدون توجه به مبانی خاص آن است.
    در این مقاله بعد از تبیین پیشینه، موضوع و بحث دلالت الفاظ، به سه دلیل (عقل، قرآن و سنت) ناطق بودن شریعت اثبات می شود. در بحث تفسیر دین با تقسیم آموزه های دینی به سه قسم «نص»، «ظاهر»، و «مبهم» آموزه های قسم اول بی نیاز از تفسیر و قرائت، قسم دوم مقتضای حکم عقل و عقلا توصیف می شود، اما آموزه های قسم سوم متوقف بر تحصیل شرایط و مبانی خاصی است که تفسیر و قرائت بدون لحاظ آنها ناصواب خواهد بود. مقاله با تفکیک قرائت های معتبر (محصول مبانی خاص) از نامعتبر (بدون گذر از مبانی خاص) می کوشد نشان دهد که قرائت معتبر نیز تنها حجت و مقبول به شمار می آید و به معنای صدق و مطابقت آن با واقع نیست

  • محمد محمدرضایی صفحه 108

    مک کواری، از دین پژوهان برجسته مغرب زمین در کتاب "تفکر دینی در قرن بیستم" می گوید:«الفرد فیرمین لویزی (1857 - 1940) اغلب به گونه ای می نویسد که گویی حقیقت دین مطلق و جاودانه و ثابت است و آنچه تغییر و تکامل می یابد تنها فهم و بیان ما(یا معرفت ما) از این حقیقت است، (182p.»)دکتر عبدالکریم سروش از نویسندگان معاصر در کتاب "نظریه تکامل معرفت دینی" می گوید:«آنکه عوض می شود فهم آدمیان است از شریعت (یا دین) و آنکه ثابت می ماند خود شریعت (یا دین) است. (ص 181»)چند سالی است که در جامعه ما نظریه ای به نام نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت یا نظریه تکامل معرفت دینی توسط جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش مطرح شده است. از آن زمان تاکنون مخالفتها و موافقتهایی را در پی داشته است، ولی هیچ اندیشمندی به بررسی ریشه ها و مبانی این نظریه و اینکه از کجا اخذ و اقتباس شده، نپرداخته است.
    اگر کتاب "نظریه تکامل معرفت دینی" ایشان مطالعه و بررسی شود، کمتر اشارتی در مورد اخذ و اقتباس این مبانی و ارکان مشاهده می گردد

  • عباس جوار شکیان صفحه 118

    با توجه به اینکه از زمان ارائه تئوری «قبض و بسط معرفت شریعت» مدت زیادی گذشته و تاکنون نقد و بررسی های جدی و ارزنده ای در اطراف آن از جانب اندیشمندان و اهل قلم و نظر انجام گرفته است، شاید چندان وجهی برای طرح مجدد و بازگشت به مطالبی که اکنون تقریبا کهنه می نماید، به نظر نرسد، اما از آنجا که این تئوری محور اصلی تفکر و اندیشه و مایه اولی و محوری اغلب بیانات و آرای آقای دکتر سروش را در یک دهه اخیر تشکیل داده است، با نظر به نتایج و توابع مهم این تئوری - که ایشان خود مدعی آن است - مثل جدایی ایمان و معرفت، جدایی دین و ایدئولوژی، انکار حکومت دینی و هرگونه ولایت و مرجعیت دینی، اعتقاد به سکولاریزم و لیبرالیسم تمام عیار برای جوامع اسلامی، حکم به حقانیت و مشروعیت پلورالیسم دینی، انکار خلوص الهی وحی در تجربه نبوی، بسط تجربه نبوی و...، بجاست در یک نگاه عمیق تر، مداقه دیگری در این تئوری داشته و جان مایه آن را که همان «صامت دانستن متن دین» و فاهمه محوری در امر تفسیر و هرگونه فهم دینی است مورد تامل جدی و دقیق تری قرار دهیم.بر آشنایان عرصه هرمنوتیک پوشیده نیست که این نحوه تلقی در فهم متون، رادیکال ترین گرایش در این عرصه است که آقای دکتر سروش بدان توسل جسته و نظریه قبض و بسط را در این راستا پرداخته اند

  • سرمدالطایی ترجمه: زاهد ویسی صفحه 138

    این کتاب از جمله تالیفات طه جابرالعلوانی است که چهره علمی و دانشگاهی ایشان در جوامع علمی ایران چندان ناشناخته نیست. کتاب مذکور در مجموعه ای به نام «قضایا اسلامیه معاصره» که به بررسی مسائل و مشکلات فرهنگی مسلمانان در جهان معاصر می پردازد، چاپ و منتشر شده است.
    این کتاب مجموعا از یک مقدمه و پنج فصل تشکیل می شود و در کل به بررسی میراث فقهی، لزوم بازنگری و از همه مهمتر ارائه راهکارهای بازاندیشی و بازخوانی این میراث می پردازد. البته دکتر علوانی در همان اوایل کتاب می کوشد تا میان «وحی» و «میراث» تفاوت بگذارد و این مطلب را برای خواننده روشن سازد که منظور او از بازاندیشی میراث فکری مسلمانان گذشته، فهم آنان از دین و وحی است، نه خود وحی؛ چرا که خود وحی و سنت ثابت پیامبر (ص) امری مطلق و غیر قابل تغییر است.
    دکتر علوانی در یکی دیگر از فرازهای کتاب می کوشد این امر را تبیین کند که رسالت کتاب او ارائه راهکارهای فراگیر و کامل نیست، بلکه طرح موضوعات و مسائلی است که امیدوار است پژوهشگران مسلمان تلاش خود را در حل آن به کار گیرند