آرشیو سه‌شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۲۵
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

در اهمیت سیگار بهمن کوچک

سید عبدالجواد موسوی

بزرگواری نقل می کرد در زمان حیات بنیانگذار انقلاب اسلامی برای رساندن اخباری مهم از جنگ خدمت ایشان رسیدم. احساس کردم هنگام صحبت بنده حواس ایشان جای دیگری است. با خود گفتم لابد مساله ای مهم تر در میان است. بعد از صحبت هایم بلافاصله فرمودند: صحبت هایت تمام شد؟ گفتم: بله. فرمودند: چرا سیگار را گران کردید؟ دلایلم را گفتم. فرمودند: اول اینکه دیگر بدون اجازه من هیچ کالایی را گران نکنید. دوم اینکه سیگار زر و شیراز و امثالهم را که مورد استفاده طبقه مستضعف است افزایش ندهید، در عوض می توانید سیگارهایی مثل کنت و وینستون را گران تر کنید. آن بزرگوار می گفت: از اینکه آن عزیز این همه در فکر طبقات فرودست بود و مراعات احوال آنها را می کرد حیرت کردم. فکر نمی کنم این حکایت نیاز به نتیجه گیری خاصی داشته باشد. همه ما این روزها می دانیم کشور در چه شرایط خاصی به سر می برد. ظاهرا کار خاصی هم از دست کسی برنمی آید. دست کم این اوضاع راه حل کوتاه مدت و فوری ندارد اما می توان اندکی با مردم بی لبخند مهربان تر بود. شاید نتوان گوشت و مرغ و ماهی را به وفور در دسترس آنان قرار داد اما می توان نان را که قوت غالب آنان است از این گران تر نکرد. شاید بتوان از افزایش نرخ سیگارهای ارزان قیمت تا حدودی جلوگیری کرد. برای آن کسی که می تواند ده، پانزده هزارتومن بابت یک بسته سیگار بپردازد افزایش چهار پنج هزار تومانی فاجعه ای هولناک نیست اما آنکه خستگی ها و مرارت های زندگی اش را با یک بسته سیگار هزار و پانصد تومانی التیام می بخشد چهار هزار تومان افزایش یعنی یک بلای آسمانی. یعنی از شکم زن و فرزند زدن و بابت چهار نخ سیگار ارزان قیمت دود کردن و عذاب وجدان گرفتن. به احتمال قریب به یقین اگر امروز به یکی از مسوولان بگویید چرا سیگار بهمن کوچک اینقدر گران شده اصلا نفهمد منظور و مراد شما چیست. اما روزگاری بود که کسی حواسش به سیگارهای ارزان قیمت بود. روزگاری نه چندان دور.