آرشیو دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۸، شماره ۴۴۰۸
ایران فرهنگی
۱۱

خون می چکد ز طاعت عصیان سرشت مالله

عباس معارفی

خون می چکد ز طاعت عصیان سرشت ما

آتش صفت تر از می دیدار یار نیست

ای ابر لطف موسم باران دگر گذشت

ساقی سحر ز کعبه میخانه آتشی

روید به دشت سینه گل سرخ عاقبت

جان در هوای ابروی جانانه داده ایم

در عید خون زدند رقم سرنوشت ما

دوزخ حذر کند ز نعیم بهشت ما

برقی فرست تا بزند خوش به کشت ما

مستانه خوش بیار و بزن در کنشت ما

کز خون سرشته اند ملائک سرشت ما

گو قوس غم زنند معارف ز خشت ما