آرشیو یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، شماره ۵۵۷۳
شعر
۷

ترجمان درد

مترجم: ایمان رهبر

واقعیت را مثل برف روی کتت تحسین می کنم باربارا گست/ 1920-2006 - Barbara Guest شاعر و نویسنده صاحب سبک امریکایی است. وی به عنوان یکی از اعضای «مکتب نیویورک» شناخته می شود، مکتبی که شاعرانی مثل فرانک اوهارا، جان اشبری و کنث کوچ، از اعضای آن به شمار می روند. رویکرد نوآورانه این گروه به شعر تحت تاثیر هنر مدرن و بخصوص سوررئالیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی بوده است. او آنچنان که تیروس میلر در مورد شاعران معاصر گفته است، در شعرش سعی می کرد تعادلی پرتنش میان «شعر به مثابه ضربه موسیقایی» و «شعر به مثابه یک اثر گرافیکی یا ضربه نقاشی» برقرار کند. گست همچنین به تاریخ «مکتب شعری ایماژیسم»علاقه مند بود و مقالاتی در این مورد نوشته است.

خوردن بستنی شکلاتی: خواندن مایاکوفسکی

از وقتی مصمم شدم، زندگی ام را متحول کنم

از وقتی

مصمم شدم

زندگی را

متحول کنم

چه زود! ساعت 8 صبح است

البته کبوترها از این هم زودتر بلند می شوند

همه تخم مرغت را خوردی؟

حالاخواهیم رفت برای گردشی طولانی

حالا؟ آنجا زمستان سنگین است

می خواهم برف روی کتت را تحسین کنم

وقت سوپ داغ است.

به این زودی؟

سه ساعت تمام کار کرده ای.

چهل و هشت، نه چهل و نه، نه پنجاه و یک شعر نوشته ام.

ایالت ها چند تا هستند؟

یادم نمی آید چه چیزی امریکا را متحد می کند

کمی دیگر وقت چرت زدنت است

چه رویای دلپذیر و دلپسندی داشتم

ولی می خواهم بهتر بیدار شوم

واقعیت را مثل برف روی کتت تحسین می کنم

در چایت لیمو می ریزی یا خامه؟

شکر نه؟

و سیگاری هم نیست.

روز خوب است، ولی عصر بهتر است.

مباحث عصرانه مان را دوست دارم.

دیروز از کانت حرف زدیم.

امروز بیا به هگل فکر کنیم.

هفته ای دیگر باید برویم سراغ مارکس.

به به.

زندگی لذت بخش است اگر کسی دست بجنباند.

شام؟ آب پز و مغزپخت. خوشمزه است.

خب، شاید فقط یک لیوان دیگر شیر بد نباشد.

ساعت نه! وقت حمام است!

صابون و حوله ای تمیز و زبر.

وقت خواب است!