آرشیو دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۶، شماره ۲۸۷۶
ادبیات
۱۰
عطف

سال های سگی

شرق: «ساعت یک شب باید فرودگاه امام باشم. پرواز 0051 منتظرم است. به اندونزی. یک هفته؛ دو هفته؛ شاید هم سه ماه در جاکارتا می مانم. آن جا قاچاقچی ها ما را از کمپ تحویل می گیرند و سوار لنج می شویم. امید می گوید یکی دو هفته بیشتر روی آب نیستی. بعد هم ساحل استرالیا. شانس بیاورم گیر گارد ساحلی نیفتیم. شانس بیاورم لنج مان سالم به مقصد برسد. پام را که توی خاک استرالیا بگذارم، پاسپورت و کارت شناسایی را پاره می کنم، می ریزم دور و خودم را تحویل پلیس می دهم... می توانستم کمی بیشتر صبر کنم و بیشتر از هوای لعنتی تهران بخورم. می توانستم چند سال دیگر بمانم و اگر اتفاقی که باید می افتاد نمی افتاد، راهی می شدم... اما چند روز بیشتر ماندن در این جا مساوی با چند سال عقب افتادن است. از این همه به تعویق افتادن خسته ام...» داستان «درخت شلوار» از مجموعه ای به همین نام با این سطرها آغاز می شود. «درخت شلوار» با هفت داستان کوتاه نخستین تجربه داستانی منتشرشده از بهزاد عبدی است، که گرچه درو ن مایه و حسی مشترک دارند اما هریک از حیث زبان، لحن و مکان داستان با یکدیگر متفاوت اند. تم مشترک داستان ها شخصیت راویانی است که اغلب جوان هایی هستند در جست وجوی زندگی دیگر و در این مسیر هرچه بیشتر به نیستی نزدیک می شوند.

درخت شلوار، بهزاد عبدی، نشر چشمه