به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

constructivist theory

در نشریات گروه علوم سیاسی
تکرار جستجوی کلیدواژه constructivist theory در نشریات گروه علوم انسانی
تکرار جستجوی کلیدواژه constructivist theory در مقالات مجلات علمی
  • سیدمحسن میرحسینی، احسان خادمی بهابادی*
    از‎ ‎بدو‎ ‎تکوین‎ ‎انقلاب‎ ‎اسلامی،‎ ‎ضرورت‎ ‎صدور‎ ‎آموزه‎ ‎های‎ ‎برخاسته‎ ‎از‎ ‎متن‎ ‎نظری‎ ‎و عملی‎ ‎انقلاب‎ ‎به‎ ‎خارج‎ ‎از‎ ‎مرزهای‎ ‎جغرافیایی،‎ ‎با‎ ‎هدف‎ ‎تداوم‎ ‎حیات‎ ‎انقلاب‎ ‎اسلامی‎ ‎در‎ ‎داخل‎ ‎کشور‎ ‎و‎ ‎بسط‎ ‎آن‎ ‎در میان‎ ‎سایر‎ ‎ابنای‎ ‎نوع‎ ‎بشری،‎ ‎فراتر‎ ‎از‎ ‎قلمرو‎ ‎ملی،‎ ‎حس‎ ‎گردید‎ ‎و‎ ‎در‎ ‎دستور‎ ‎کار‎ ‎فکری‎ ‎و‎ ‎عملی‎ ‎اندیشمندان‎ ‎و‎ ‎دستگاه دیپلماسی‎ ‎جمهوری‎ ‎اسلامی،‎ ‎علی‎ ‎رغم‎ ‎فراز‎ ‎و‎ ‎فرودهایی،‎ ‎قرار‎ ‎گرفت‎.‎‏ در این راستا پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این ‏سوال است که نقش‎ ‎صدور‎ ‎انقلاب‎ ‎اسلامی‎ ‎ایران‎ ‎در‎ ‎معادلات راهبردی‎ ‎خاورمیانه‎ ‎در‎ ‎پرتو‎ ‎نظریه‎ ‎سازه‎ ‎انگاری‎ ‎است؛‎ ‎چه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد از‎ ‎آن‎ ‎جا‎ ‎که‎ ‎می‎ ‎توان مشخصتا‎ ‎اصولی‎ ‎هم‎ ‎چون‎ ‎رهایی‎ ‎بخشی‎ ‎به‎ ‎نوع‎ ‎بشری؛‎ ‎دگردیسی‎ ‎در‎ ‎سازوکار‎ ‎حاکم‎ ‎بر‎ ‎نظام‎ ‎جهانی؛‎ ‎عدالت‎ ‎گستری در‎ ‎نظام‎ ‎جهانی‎ ‎و‎ ‎نفی‎ ‎هژمونی‎ ‎بین‎ ‎المللی‎ ‎را‎ ‎به‎ ‎عنوان‎ ‎مبانی‎ ‎نظری‎ ‎صدور‎ ‎انقلاب‎ ‎اسلامی‎ ‎ایران‎ ‎در‎ ‎نظر‎ ‎گرفت،‎ ‎لذا در‎ ‎این‎ ‎راستا‎ ‎با ‏توجه به رهیافت‎ ‎برسازی،‎ ‎بخصوص‎ ‎در‎ ‎قالب‎ ‎الگوهای‎ ‎سه‎ ‎گانه‎ ‎ارتباطی‎ ‎دوستی،‎ ‎دشمنی‎ ‎و‎ ‎رقابت‎ ‎تئوریزه شده‎ ‎از‎ ‎سوی‎ ‎الکساندر‎ ‎ونت،‎ ‎می‎ ‎توان‎ ‎این‎ ‎مفروض‎ ‎را‎ ‎لحاظ‎ ‎داشت‎ ‎که‎ ‎صدور‎ ‎انقلاب‎ ‎اسلامی،‎ ‎دو‎ ‎پیامد‎ ‎کلی‎ ‎را‎ ‎در ‏منطقه‎ ‎سبب‎ ‎گردیده‎ ‎است: الف- ‏‎ ‎صدور‎ ‎انقلاب‎ ‎اسلامی،‎ ‎باعث‎ ‎شده‎ ‎است که‎ ‎جبهه‎ ‎گیری‎ ‎های‎ ‎سه‎ ‎گانه‎ ‎دوستی،‎ ‎دشمنی‎ ‎و‎ ‎رقابت‎ ‎از‎ ‎سوی‎ ‎واحدهای‎ ‎سیاسی‎ ‎دولتی‎ ‎خاورمیانه‎ ‎معطوف‎ ‎به جمهوری‎ ‎اسلامی‎ ‎ایران‎ ‎اتخاذ‎ ‎شود. ب- ‏صدور انقلاب اسلامی باعث شده است تا میزان‎ ‎نفوذ‎ ‎و‎ ‎مداخله‎ ‎گری‎ ‎بازیگران‎ ‎دولتی‎ ‎و‎ ‎غیردولتی‎ ‎برون‎ ‎منطقه ای‎ ‎در‎ ‎منطقه‎ ‎منا،‎ ‎به‎ ‎مراتب‎ ‎کاسته‎ ‎شود.‏
    کلید واژگان: صدور انقلاب، نظریه سازه انگاری، خاورمیانه، معادلات راهبردی، نظام بین الملل
  • محمد عابدی اردکانی*، مرضیه جزایری
    ایران و عربستان به دلیل داشتن ظرفیت های ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک، تاثیر زیادی هم بر کشور های غرب آسیا و هم بر کشورهای جهان اسلام دارند. قبل از انقلاب اسلامی، روابط دو کشور دوستانه و حداکثر رقابتی بود؛ اما بعد از انقلاب روابط دوستانه بین دو کشور در اغلب دوره ها به روابط رقابتی و حتی خصمانه تبدیل شده است. هدف این پژوهش، بررسی روابط پرفرازونشیب و پیچیده جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی بین سال های 1384 تا 1392 برمبنای نظریه سازه انگاری و تکیه بر مفاهیم اجتماعی سیاست بین الملل، به ویژه نظریه الکساندر ونت درباره الگوهای رفتاری میان کشورهاست. از این رو، پرسش پژوهش حاضر عبارت است از: «چگونه می توان روابط پیچیده جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی را بین سال های 1384 تا 1392 برمبنای سه فرهنگ کانتی، لاکی و هابزی یا سه الگوی رفتاری دوستی، رقابت و دشمنی بررسی کرد؟» یافته های پژوهش نشان می دهد که در بازه زمانی مورد بحث، الگوی غالب بر روابط دو کشور الگوی رقابتی بوده که عمدتا در حوزه های مناطق نفوذ دو کشور در غرب آسیا، ملاحظات امنیتی و کسب رهبری مسلمانان بروز یافته است. در سطح پایین تر، الگوی دشمنی بر روابط دو کشور حاکم بوده و پیرامون مسائلی نظیر برنامه هسته ای ایران و مناقشه اعراب و اسرائیل تبلور یافته است. سرانجام، بخش محدودی از روابط ایران و عربستان، مبتنی بر الگوی دوستی بوده است. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی با رویکرد تاریخی-اسنادی است و داده های مناسب نیز به شیوه کتابخانه ای جمع آوری شده است.
    کلید واژگان: الگوهای روابط، ایران، عربستان سعودی، نظریه سازه انگاری
    Mohammad Abedi Ardakani *, Marziyeh Jazaeri
    Due to their geopolitical, geoeconomic and geostrategic capabilities, Iran and Saudi Arabia have a great influence on both West Asian countries and the countries of the Islamic world. Before the Islamic revolution, the relations between the two countries were friendly and at most competitive; But after the revolution, friendly relations between the two countries have turned into competitive and even hostile relations in most periods. The purpose of this research is to investigate the turbulent and complicated relations between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia between 1384 and 1392 based on the theory of constructivism and relying on the social concepts of international politics, especially the theory of Alexander Wendt about behavioral patterns between countries. Therefore, the question of the present research is: "How can the complicated relations between the Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia between 1384 and 1392 be investigated based on the three Kantian, Lockean and Hobbesian cultures or the three behavioral patterns of friendship, competition and enmity?" The findings of the research show that in the discussed time frame, the dominant pattern in the relations between the two countries was a competitive pattern, which mainly appeared in the spheres of influence of the two countries in West Asia, security considerations, and the acquisition of Muslim leadership. At a lower level, the pattern of enmity dominates the relations between the two countries and has crystallized around issues such as Iran's nuclear program and the Arab-Israeli debate. Finally, a limited part of Iran-Saudi relations has been based on the model of friendship. This research is of a descriptive-analytical type with a historical-documentary approach and appropriate data has been collected in a library manner.
    Keywords: Constructivist Theory, Iran, Relationship Patterns, Saudi Arabia
  • محمدحسن خانی

    جبهه مقاومت از کنشگران جدید در نظام بین الملل محسوب می شود که در دو دهه اخیر به طور متناوب در ادبیات علوم سیاسی و روابط بین الملل مورد اشاره و تحلیل قرار گرفته است. این پژوهش بر آن است تا با بررسی اهمیت جبهه مقاومت برای جمهوری اسلامی ایران به مطالعه مولفه های اصلی در شکل دهی به آینده سیاست خارجی جمهوری اسلامی در پرتوی تحولات جدید در این جبهه بپردازد. محقق با استفاده از روش تحلیل نظریه مبنا، نسبت به تحلیل یافته ها اقدام و نشان داده است که حرکت به سوی تبدیل جبهه مقاومت به یک کنشگر پایدار منطقه ای و در عین حال تلاش برای تنش زدایی با سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی، مهم ترین مولفه ای است که آینده رفتار ایران در عرصه سیاست خارجی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

    کلید واژگان: جبهه مقاومت، جمهوری اسلامی ایران، جهان اسلام، روش نظریه مبنا، سیاست خارجی، غرب آسیا، محور مقاومت، نظریه سازه انگاری، نظریه واقع گرایی
    mohammadhassan khani

    The Resistance Front (Axis of resistance) is a rather new actor in international system. During the past two decades there have been numerous books and scholarly articles written about it reflecting a wide range of views and analyses about its goals and impacts on the West Asia, and also its members in general. This article is an attempt to investigate particularly the role of Islamic Republic of Iran in establishing and developing the Resistance Front focusing specially on the Iranian Foreign Policy in regional and global context as far as the Resistance Front is concerned. The paper is based on this assumption that the Resistance Front has arrived at an a new era after passing through almost two decades of critical challenges. The events in post-occupation Iraq, during the Saudi-led coalition war against Yemen, and also the events related to the fight against Deash and other terrorist groups in Syria together with the new role played by LebaneseHezbollah, and Hamas and Islamic Jihad in Palestine in confrontation with Israeli occupation and aggressive policies are all signs of a new era in the life of Resistance Front. of paper argues that in this new era and according to new developments Iranian foreign policy faces some a number of tasks. In this context guiding the Resistance Front towards a formal and internationally and regionally acknowledged coalition is among the most important one. The paper also argues that Iranian Foreign Policy needs to make a practical balance between its support for the Front and advancing its relations with its neighbors and other internal and external actors in the Middle East based on the notion of common interests.

    Keywords: Axis of Resistance, Constructivist theory, Foreign policy, I.R.Iran, Islamic world, Grounded theory method, Middle East, Realist theory, Resistance front, West Asia
  • سید محسن میرحسینی، احسان خادمی بهابادی*

    از بدو تکوین انقلاب اسلامی، ضرورت صدور آموزه های برخاسته از متن نظری و عملی انقلاب به خارج از مرزهای جغرافیایی، با هدف تداوم حیات انقلاب اسلامی در داخل کشور و بسط آن در میان سایر ابنای نوع بشری، فراتر از قلمرو ملی، حس گردید و در دستور کار فکری و عملی اندیشمندان و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، علی رغم فراز و فرودهایی، قرار گرفت . در این راستا پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این سوال است که نقش صدور انقلاب اسلامی ایران در معادلات راهبردی خاورمیانه در پرتو نظریه سازه انگاری است؛ چه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد از آن جا که می توان مشخصتا اصولی هم چون رهایی بخشی به نوع بشری؛ دگردیسی در سازوکار حاکم بر نظام جهانی؛ عدالت گستری در نظام جهانی و نفی هژمونی بین المللی را به عنوان مبانی نظری صدور انقلاب اسلامی ایران در نظر گرفت، لذا در این راستا با توجه به رهیافت برسازی، بخصوص در قالب الگوهای سه گانه ارتباطی دوستی، دشمنی و رقابت تیوریزه شده از سوی الکساندر ونت، می توان این مفروض را لحاظ داشت که صدور انقلاب اسلامی، دو پیامد کلی را در منطقه سبب گردیده است: الف- صدور انقلاب اسلامی، باعث شده است که جبهه گیری های سه گانه دوستی، دشمنی و رقابت از سوی واحدهای سیاسی دولتی خاورمیانه معطوف به جمهوری اسلامی ایران اتخاذ شود. ب- صدور انقلاب اسلامی باعث شده است تا میزان نفوذ و مداخله گری بازیگران دولتی و غیردولتی برون منطقه ای در منطقه منا، به مراتب کاسته شود.

    کلید واژگان: صدور انقلاب، نظریه سازه انگاری، خاورمیانه، معادلات راهبردی، نظام بین الملل
  • محمدعلی بصیری، محسن باقری*

    پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اشغال جنوب لبنان، به وسیله رژیم صهیونیستی در سال 1982 میلادی، به ایجاد و تکوین حزب الله لبنان با حمایت های نظام جمهوری اسلامی ایران منجر شد که نتیجه آن، پیدایش گفتمانی نشات گرفته از اسلام شیعی با نام مقاومت اسلامی لبنان بود. درمقابل این امر، گفتمانی نیز با عنوان سلفی تکفیری و با حمایت وهابیت حاکم بر عربستان سعودی متولد شد. در حال حاضر، وقایع سال های اخیر در کشورهای سوریه، عراق و یمن به تقابل این دو گفتمان منجر شده است. سوال اصلی مقاله عبارت است از این که علت تقابل گفتمان مقاومت اسلامی حزب الله لبنان با پادگفتمان سلفی - تکفیری چیست؟ فرضیه تحقیق عبارت است از این که علت تقابل این دو گفتمان، منابع متفاوت هویت ساز و به تبع آن هویت های متفاوت این دو گفتمان است. نتایج بررسی موضوع که با به کارگیری نظریه سازه انگاری و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده، نشان دهنده این است که تعریف متفاوت این دو گفتمان از ارزش ها، از یک سو و هویت برآمده از این ارزش ها از سوی دیگر، به تقابل هویت و منافع برخاسته از آن هویت در خاورمیانه انجامیده است.

    کلید واژگان: گفتمان مقاومت اسلامی حزب الله لبنان، گفتمان سلفی گری- تکفیری، سازه انگاری، جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی
    MohammadAli Basiri, Mohsen Baqeri *

    The victory of the Islamic Revolution of Iran and the Zionist Regime invasion of South Lebanon in 1982 resulted in the creation of Hezbollah of Lebanon with the supports of Islamic Republic of Iran. This led into the birth of a discourse named as Lebanon’s Islamic Resistance which was originated from Shia Islam. Oppositely, a Salafi-Takfiri discourse came into being which was supported by the Wahabi regime of Saudi Arabia. Today, the recent events in Syria, Iraq and Yemen have resulted in the confrontation of these two courses. Therefore, the main question of this article is: What are the causes of contrast between the Islamic Resistance of Hezbollah in Lebanon and the anti-discourse of Salafi-Takfiri? It is presumed that the reason is “the different sources of identity and as a result the different identities of these two discourses.” The conclusion – which is carried out by using constructivist theory and descriptive-analytical methodology as well as by utilizing library and internet sources – shows that different definitions of values given by these two discourses on one side and the identity resulted from these values on the other side have caused the confrontation of identity and its benefits in the Middle East.

    Keywords: Discourse of Islamic Resistance of Hezbollah in Lebanon, Salafi-Takfiri Discourse, Constructivist Theory, Islamic Republic of Iran, Saudi Arabia
  • سعید جعفری *، محمد اکبری

    ترکیه به عنوان یکی از کنشگران مهم و اثرگذار منطقه خاورمیانه، از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، روند های نوینی را در سیاست خارجی ترکیه در پیش گرفته است. این تغییر رویه که با پیروی از الگوهای سازه انگارانه قابل تبیین است، توانسته مدل اسلام میانه ترکیه را به الگویی مطرح و قابل رقابت با سایر مدل های سیاست ورزی اسلامی موجود در منطقه تبدیل نماید . با وقوع خیز ش های نوین در سرزمین های عربی منطقه خاورمیانه و رقابت برای به قدرت رسیدن توسط گروه های مختلف با گرایشات گوناگون در این کشور ها، بحث تبعیت و پیروی از الگویی خاص در حکومت های جدید، از مباحثی بوده است که بحث ها و مجادلات فراوانی را با خود به همراه داشته است. در این میان، ترکیه با در نظر گرفتن ظرفیت های نرم و سخت موجود در ساختار خود و منطقه و همچنین با برجسته ساختن بافت مذهبی (سنی شافعی)، مدارای فرهنگی با اقلیت ها در داخل و نیز هم سویی راهبردی با غرب و  بزرگداشت شکوه و جلال امپراتوری عثمانی، سعی کرده از الگو های مطرح اسلامی در منطقه، (ایران، عربستان و مصر) پیشی بگیرد و حکومت های جدید عربی و حتی جنبش های انقلابی را به حکمرانی مسلمانان میانه رو در قالب حزب عدالت و توسعه دعوت کند.

    کلید واژگان: نظریه سازه انگاری، سیاست خارجی ترکیه، هویت، خاورمیانه عربی
    Saeid Jafari*, Mohammad Akbari

    As one of the major actors in the Middle East since the rise of the Justice and Development Party to power, Turkey has pursued new trends in its foreign policy. This change in practice that can be explained within the constructivist framework has managed to present Turkey’s moderate Islamic model as a pattern able to compete with other existing Islamic political models in the region. With the new uprisings in the Arab countries of the Middle East and rivalry for acquiring power among various groups in the countries, many debates have taken place concerning the pursuit of a particular model in the new governments. In the meantime, considering its soft and hard capacities, highlighting the religious fabric (Shafei Sunni), cultural tolerance with the minorities at home, strategic coordination with the West, and praising the glory of the Ottoman Empire, Turkey has tried to take precedence over the existing Islamic models in the region (Iran, Saudi Arabia and Egypt), inviting the new Arab governments and even the revolutionary movements to the rule of moderate Muslims within the Justice and Development Party framework.

    Keywords: Constructivist Theory, Turkey's Foreign Policy, Identity, Arab Middle East
  • محسن صبری، رضا صولت

    مقاله حاضر درصدد بررسی تحول سیاست خارجی ترکیه در قبال اتحادیه اروپا از همگرایی دویچ به  سازه انگاری ونت است. در این راستا، نویسندگان ضمن نگاه تیوریک به این مسایل، جنبه های پراتیک را نیز مورد امعان نظر قرار خواهند داد. تغییر ساحت سیاست خارجی ترکیه از ساختارهای مادی صرف به ساختارهای مادی و غیرمادی، مهم ترین تحولی است که دستگاه دیپلماسی و سیاستگذاری ترکیه در قبال اتحادیه اروپا در سا ل های اخیر تجربه می نماید. کسب جایگاهی برجسته در حوزه قدرت نرم برای ترکیه نویدبخش تجدیدنظر اساسی سیاست های اتحادیه اروپا در برابر ترکیه نیز شده است و دو بازیگر را به سمت برداشتی بین الذهانی از منافع و ارز ش های مشترک و هم سو سوق می دهد که مهم ترین دست آورد سیاست خارجی ترکیه در قبال اتحادیه در سا ل های اخیر به حساب می آید. بر این اساس، مقاله پیش رو در صدد پاسخ گویی به این سوال اصلی می باشد که سیاست خارجی متحول ترکیه در برابر اتحادیه اروپا چه تاثیری بر ساخت اجتماعی و ویژگی های بین الاذهانی دو طرف دارد؟

    کلید واژگان: سیاست خارجی ترکیه، اتحادیه اروپا، نظریه ارتباطات، نظریه سازه انگاری، ساختارهای غیرمادی، هویت
    Mohsen Sabri, Reza Solat

    This article seeks to explore change in Turkey’s foreign policy towards the European Union from Deutsch’s integration to Wendt’s constructivism. Change in Turkish foreign policy sphere from the mere material structures to material and non-material structures is the mostimportant change which the Turkish diplomatic and policy-making apparatus has experienced towards the European Union (EU) in recent years. Attaining a salient status in the area of soft power for Turkey will be the harbinger of a fundamental revision in EU’s policies towards Turkey. This will lead the two players to an intersubjective perception of shared interests and values which can be regarded as the most salient achievement in Turkey’s foreign policy towards EU in recent years. On this basis, this article seeks to answer the following main question: What impact does Turkey’s changing foreign policy towards the European Union leave on social structure and intersubjective characters of the two sides?

    Keywords: Turkey's Foreign Policy, European Union, Communications Theory, Constructivist Theory, Non, Material Structures, Identity
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال