به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « Divorce » در نشریات گروه « پزشکی »

  • یونس پناهی، مریم سادات میری نژاد، علی امینی فرد، فاطمه بیرقدار، سجاد سحاب نگاه*

    جامعه سالم و شاداب وابسته به حضور شهروندانی با روحیه ای شاد و با انگیزه بالا می باشد که به منظور نائل شدن به آن می بایست سلامت اجتماعی به عنوان نوعی بهداشت روانی، فردی و جمعی در جامعه امروزی تحقق یابد. با توجه به جدید بودن مفهوم سلامت اجتماعی، هنوز اجماع کاملی بر ابعاد و شاخص های آن در میان محققان به وجود نیامده است. از دلایل اقبال زیاد به سلامت اجتماعی در ایران و جهان در کنار جذابیت مفهومی این است که می تواند شمائی کلی از شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه را ترسیم کرده و شاخص و ابزار تحلیلی خوبی برای اندیشمندان این حوزه و سیاست گذاران آن باشد. اختلال در سلامت اجتماعی و بروز ناهنجاری هایی از قبیل اضطراب و افسردگی، اعتیاد، طلاق و خودکشی از مسائل بسیار حائز اهمیت در جامعه کنونی است که می بایست به طور گسترده مورد مطالعه قرار گیرد و با واکاوی علل و پیامدهای آن ها، راهکارهایی جهت پیشگیری و کاهش آن ها ارائه گردد. در این مطالعه پس از تعریف مفاهیم اصلی و کلیدی سلامت اجتماعی و ناهنجاری های حاصل از بروز اختلال در آن، به ارائه آماری از این اختلالات در جهان و ایران با استفاده از کلمات کلیدی سلامت اجتماعی، ناهنجاری های اجتماعی، افسردگی و اضطراب، اعتیاد، طلاق و خودکشی در کتب و مقالات انتشار یافته در چند سال اخیر پرداخته، مولفه ها و شاخص های بروز آسیب های اجتماعی را مرور کرده و در نهایت راهکارهایی در جهت پیشگیری و کاهش هر یک از آسیب های اجتماعی ارائه شده است. نتایج بررسی ها نشان داد که در میان عوامل مرگ و میر و ناتوانی ها در ایران، افسردگی رتبه 4 و اضطراب رتبه 7 را به خود اختصاص داده است و میان بروز اختلالات افسردگی، استرس و اضطراب در افراد ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد. هم چنین برطبق آمار جهانی، 2 درصد از جمعیت جهان دارای اختلال مصرف مواد می باشند و نرخ مصرف روزانه سیگار در ایران 7/10 درصد برآورد شده است. به علاوه، نرخ طلاق در ایران نسبت به کشورهای جهان 14 درصد اعلام شده است که بیش ترین مقادیر مربوط به استان های البرز، مازندران، سمنان، تهران و مرکزی می باشد. آمار خودکشی نیز در ایران نشان می دهد که استان های ایلام، همدان و کرمانشاه بیش ترین میزان آمار خودکشی را دارند. استان ایلام از مناطق پرخطر در ایران است که در هر صد هزار مورد مرگ 94/28 مورد به دلیل خودکشی رخ می دهد. نتایج نشان داد که این آسیب های اجتماعی در بسیاری از مولفه ها با یکدیگر همپوشانی داشته و بروز یکی می تواند زمینه ساز بروز دیگری باشد. پس می توان نتیجه گرفت که پیشگیری از آسیب هایی چون اضطراب و افسردگی می تواند به طور موثری در جلوگیری از سایر آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد، طلاق و خودکشی در یک جامعه و بهبود سلامت اجتماعی نقش به سزایی داشته باشد. بنابراین، انجام پیمایش های ملی در این زمینه و تصمیم گیری مبتنی بر شواهد تا حد امکان می توانند در پیشگیری از آسیب های اجتماعی کمک کننده باشند.

    کلید واژگان: سلامت اجتماعی, اضطراب و افسردگی, اعتیاد, طلاق, خودکشی}
    Yunes Panahi, Maryam Sadat Mirinezhad, Ali Aminifard, Fatemeh Beiraghdar, Sajad Sahab-Negah*

    A healthy and vibrant society depends on the presence of citizens with a positive and motivated spirit. Achieving such a society requires that social well-being be realized as a form of mental, individual, and social health in today's communities. Given the novelty of the concept of social well-being, there is yet to be full consensus among researchers on its dimensions and indicators. The widespread interest in social well-being in Iran and globally stems from its conceptual attractiveness as it can delineate prevailing social conditions and serve as a valuable analytical tool for scholars and policymakers in this field. Disorders in social health, such as anxiety, depression, addiction, divorce, and suicide, are crucial issues in contemporary society that warrant extensive study. By investigating their causes and consequences, strategies can be proposed for their prevention and reduction. This study begins with defining the key concepts of social health and the abnormalities resulting from disorders within it. It proceeds to provide statistical insights into these disorders worldwide and in Iran, utilizing keywords such as social health, social disorders, depression, anxiety, addiction, divorce, and suicide, as found in recently published books and articles. The components and indicators of social problems are reviewed, and solutions are proposed for the prevention and mitigation of each social disorder. Research findings indicate that among mortality and disability factors in Iran, depression ranks 4th and anxiety 7th and there is a close relationship between the occurrence of depression, stress, and anxiety in individuals. Globally, 2% of the population suffers from substance use disorders, and the daily smoking rate in Iran is estimated at 10.7%. Moreover, the divorce rate in Iran is reported at 14%, with the highest rates in Alborz, Mazandaran, Semnan, Tehran, and Markazi provinces. Suicide rates in Iran show Ilam, Hamadan, and Kermanshah provinces as having the highest rates. Ilam province is one of the most dangerous regions in Iran, where 28.94 deaths occur due to suicide in every hundred thousand cases. The results indicate significant overlap among these social harms in many aspects, where the occurrence of one can pave the way for another. Thus, preventing social problems such as anxiety and depression can effectively contribute to preventing other social issues such as addiction, divorce, and suicide, thereby enhancing social Health. Therefore, conducting national surveys in this area and making evidence-based decisions can substantially aid in preventing social harm.

    Keywords: Social Health, Anxiety, Depression, Addiction, Divorce, Suicide}
  • آناهیتا نوری نیستانک، محمدباقر حبی*، حسین بیگدلی
    مقدمه

    طلاق یکی از تجارب تنش زای خانواده است که می تواند منجر به بروز تعارضات و ناسازگاری در اعضای خانواده مخصوصا زنان شود. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر انزوای اجتماعی، انعطاف پذیری روانشناختی و شادکامی زنان مطلقه انجام شد.

    روش کار

    تحقیق حاضر از نظر هدف تحقیقی کاربردی است. این تحقیق براساس نحوه گردآوری داده ها نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل به همراه یک دوره پیگیری بود. از تعداد 5400 زن مطلقه مراجعه کننده به مراکز مشاوره در منطقه 2 شهر تهران در سال 1399-1400، تعداد 30 زن به صورت هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه (درمان مبتنی بر شفقت و گواه) به روش تصادفی جایگزین شدند. ابزار پژوهش را الگوی درمان مبتنی بر شفقت گیلبرت (2010)، پرسشنامه انزوای اجتماعی توسط چلبی و امیر کافی (1383)، پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی مارتین و روبین (1995) و پرسشنامه شادکامی ارگایل ولو (1990) تشکیل دادند. داده ها استفاده از تحلیل واریانس آمیخته مورد تحلیل قرار گرفت.

    نتایج

    نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت انزوای اجتماعی را کاهش و انعطاف پذیری روانشناختی و شادکامی زنان مطلقه را افزایش می دهد (001 ≥p) و این تاثیر در طول زمان با توجه به آزمون پیگیری ماندگار بود (001 ≥p).

    نتیجه گیری

    به منظور بهبود انزوای اجتماعی، انعطاف پذیری روانشناختی و شادکامی زنان مطلقه پیشنهاد می شود از درمان مبتنی بر شفقت استفاده شود.

    کلید واژگان: طلاق, درمان مبتنی بر شفقت, انزوای اجتماعی, انعطاف پذیری روانشناختی, شادکامی}
    Anahita Noori Neyestanak, Mohammadbagher Hobbi *, Hossein Bigdeli
    Introduction

    Divorce is one of the stressful experiences of the family, which can lead to conflicts and incompatibility among family members, especially women. This research was conducted with the aim of determining the effectiveness of compassion-based therapy on social isolation, psychological flexibility and happiness of divorced women.

    Method

    The present research is practical in terms of research purpose. This research was based on the semi-experimental data collection method with a pre-test and post-test design with a control group and a follow-up period. From the number of 5400 divorced women referring to counseling centers in the 2nd district of Tehran in 2013-2014, 30 women were selected purposefully and randomly replaced in two groups (treatment based on compassion and evidence). The research tools were Gilbert's compassion-based treatment model (2010), social isolation questionnaire by Chalabi and Amir Kafi (2013), cognitive flexibility questionnaire by Martin and Rubin (1995) and happiness questionnaire by Argyle Velo (1990). The data was analyzed using mixed variance analysis.

    Results

    The results of repeated measurement variance analysis showed that compassion-based therapy reduces social isolation and increases psychological flexibility and happiness of divorced women (p≤001) and this effect was sustained over time according to the follow-up test (p≤001).

    Conclusion

    In order to improve social isolation, psychological flexibility and happiness of divorced women, it is suggested to use compassion-based therapy.

    Keywords: Divorce, Compassion-Based Therapy, Social Isolation, Psychological Flexibility, Happiness}
  • سپیده قنبریان، سالار فرامرزی*، مهدی تبریزی
    زمینه و هدف

    بررسی ها نشان می دهد که والدین در شرف جدایی دارای مشکلات روان شناختی از جمله دشواری در تنظیم هیجانی هستند، بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود دشواری در تنظیم هیجانی مادران در شرف جدایی انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش آزمایشی  و از طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. به این منظور از بین مادران در شرف جدایی، ارجاع شده از طرف دادگاه  به مراکز مشاوره طرف قرارداد با دادگستری اصفهان در 6 ماه اول سال  1401 با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 30  مادر با توجه به ملاک های ورود به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گماری شدند. گروه آزمایش، 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجانی (گراتز و رومر، 2004) بود.  برای تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از روش تحلیل واریانس مختلط استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین عملکرد  دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی دار آماری وجود دارد  (05/0>P) و نیز نتایج مرحله پیگیری هم نشان داد که بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود دشواری در تنظیم هیجانی مادران در شرف جدایی تاثیر مثبتی دارد (05/0>P).

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته بر بهبود دشواری در تنظیم هیجانی مادران در شرف جدایی اثربخش بود، لذا بهره گیری از این رویکرد آموزشی  و درمانی جهت کمک به بهداشت و سلامت روانی افراد در آستانه جدایی (طلاق) توصیه می گردد.

    کلید واژگان: تنظیم هیجان, تجربه زیسته, طلاق, مادران}
    Sepideh Ghanbarian, Salar Faramarzi*, Mehdi Tabrizi
    Aim and Background

    Research indicates that parents on the verge of separation experience psychological issues, including difficulties in emotion regulation. Therefore, the present study aimed to examine the effectiveness of a lived-experience-based educational package on improving emotion regulation difficulties in mothers on the verge of separation.

    Methods and Materials:

     The research method was experimental, utilizing a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. From among mothers on the verge of separation, referred by the court to counseling centers affiliated with the Judiciary of Isfahan in the first half of 2022, a total of 30 mothers were selected using convenience sampling based on the study's inclusion criteria and were randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group received 10 sessions of 90-minute training, while the control group was placed on a waiting list. The tools used in the present study included the Difficulties in Emotion Regulation Scale (Gratz & Roemer, 2004). Data were analyzed using covariance analysis.

    Findings

    The results indicated a statistically significant difference between the experimental and control groups in the post-test phase (P < 0.05). Additionally, the follow-up results demonstrated that the lived-experience-based educational package had a positive impact on improving emotion regulation difficulties in mothers on the verge of separation (P < 0.05).

    Conclusions

    The results of the study suggest that the lived-experience-based educational package was effective in improving emotion regulation difficulties in mothers on the verge of separation. Therefore, utilizing this educational and therapeutic approach is recommended to enhance the psychological health and well-being of individuals on the brink of separation (divorce).

    Keywords: Emotion Regulation, Lived Experience, Divorce, Mothers}
  • نسیم قبادی کهنمویی، معصومه آزموده*، خلیل اسماعیل پور، رعنا ساکن آذری
    مقدمه

    با توجه به اهمیت مقوله پایداری ازدواج و کاهش مشکلات زناشویی برای تامین بهداشت روانی خانواده و جامعه، شناسایی مداخلات درمانی که بر کاهش این مشکلات موثر باشند، از لحاظ نظری و بالینی ضروری بنظر می رسد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری و زوج درمانی هیجان محور بر تنظیم هیجان بین فردی زوجین با طلاق عاطفی صورت گرفت.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره تبریز در سال 1400 تشکیل دادند (تعداد تقریبی 410 زوج،). از میان زوج هایی که در پرسشنامه طلاق عاطفی Guttman نمره 12 (خط برش) را کسب کردند، 54 نفر (27 زوج) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به صورت تصادفی ساده در سه گروه قرار گرفتند (هر گروه 9 زوج). گروه های آزمایشی، درمان مختص گروه خود را به ترتیب در 8 و 10 جلسه دریافت کردند. گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. ابزارهای اندازه گیری، پرسشنامه های تنظیم هیجان بین فردی Hoffman و همکاران و طلاق عاطفی Guttman بودند. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که زوج درمانی شناختی- رفتاری 64/4±39/55 و زوج درمانی هیجان محور 03/5±94/55 در مقایسه با گروه کنترل 56/4±33/43، تنظیم هیجان بین فردی زوجین را در پس آزمون افزایش داده است (001/0>P). نتایج آزمون تعقیبی بونفرنی نشان داد که در میزان اثربخشی دو روش زوج درمانی شناختی- رفتاری و زوج درمانی هیجان مدار بر تنظیم هیجان بین فردی زوجین با طلاق عاطفی تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد زوج درمانی شناختی- رفتاری و زوج درمانی هیجان محور می توانند سبب افزایش تنظیم هیجان بین فردی زوجین شوند و برتری بر هم ندارند.

    کلید واژگان: زوج درمانی, درمان شناختی- رفتاری, درمان هیجان محور, تنظیم هیجان, طلاق}
    N. Gobadi Kahnamoue, Masomeh Azmoudeh *, KH .Esmaielpour, R .Sakenazari
    Introduction

    Considering that the category of stability of marriage and reduction of marital problems is important for ensuring the mental health of the family and society, identifying therapeutic interventions that are effective in reducing these problems is very important from a theoretical and clinical point of view. This study aims to compare the efficacy of cognitive-behavioral couple therapy (CBCT) and emotionally focused couple therapy (EFCT) on interpersonal emotion regulation of couples with emotional divorce.

    Materials and Methods

    The method of this study was semi-experimental with pre-test- post-test with the control group. The statistical population was formed by couples who referred to Tabriz counseling centers in 2022. In total, 54 people (27 couples) were selected by the purposeful sampling method and randomly (by drawing lots by throwing dice) divided into three groups (9 couples in each group). Members of both experimental groups received their treatment, respectively, in 8 and 10 sessions of 1.5 hours; however, the control group did not receive any treatment. The measurement tools were Hoffman et al.'s interpersonal emotion regulation questionnaires and Gottman's emotional divorce. Data were analyzed by analysis of covariance and bonferroni's post hoc test.

    Results

    The results of covariance analysis showed that cognitive-behavioral couple therapy 55.39±4.64 and emotion focused couple therapy 55.94±5.03 compared to the control group 43.33±4.56, increased interpersonal emotion regulation in couples after the test (p<0.001).  The effect of these two treatments on increased interpersonal emotion regulation at posttest was not different (p>0.05).

    Conclusion

    It seems that cognitive-behavioral couple therapy and emotion-oriented couple therapy can increase the interpersonal emotion regulation of couples, so they can probably be a useful therapeutic strategy for improving couples' relationships.

    Keywords: Couple Therapy, Cognitive Behavioral Therapy, Emotionally Focused Therapy, Emotion Regulation, Divorce}
  • Soheila Zakizadeh, Alireza Heidari*, Behnam Makvandi, Parviz Asgari
    Background and aims

    Maladaptive cognitive patterns including negative cognitive style and dysfunctional attitudes are major risk factors for depression. This study aimed to investigate the relationship of depression symptoms with emotional maturity and dysfunctional attitudes mediated by emotional divorce in married students.

    Methods

    The statistical population included all married students at the Islamic Azad University of Ahvaz (Iran) during the academic year 2021–2022. A total of 301 students were selected as the research sample based on the research variables. The research instrument included Beck’s Depression Inventory, Emotional Maturity Scale, Dysfunctional Attitudes Scale, and Emotional Divorce Scale. Path analysis was used to evaluate the proposed model in SPSS version 27 and AMOS version 25.

    Results

    The relationship between emotional maturity and emotional divorce was negative and significant (β=-0.45, P<0.001). The relationship between dysfunctional attitudes and depression symptoms was positive and significant (β=0.17, P=0.002). There was a positive and significant relationship between dysfunctional attitudes and emotional divorce (β=0.30, P<0.001) and between emotional divorce and depression symptoms (β=0.39, P<0.001). There were also significant indirect paths from emotional maturity and dysfunctional attitudes to depression symptoms mediated by emotional divorce (P<0.001).

    Conclusion

    The research results indicated that the proposed model had a good fit. Therefore, it was considered a major step in identifying the factors affecting depression symptoms in married students.

    Keywords: Depression, Divorce, Dysfunctional, Emotions}
  • لیلا باقری زنجانی اصل منفرد، فرناز فرشباف مانی صفت*، لقمان ابراهیمی، علی خادمی
    مقدمه

    امید به زندگی، نقش مهمی در سازگاری افراد با مسئله طلاق داشته و نداشتن و یا پایین بودن امید به زندگی، موجب آسیب روانی می گردد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل امید به زندگی در زنان پس از طلاق، انجام شده است.

    روش کار

    پژوهش حاضر با رویکرد کیفی تحلیل محتوای قراردادی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل خبرگان شامل مدرسین دانشگاهی در رشته روانشناسی از دانشگاه های آزاد اسلامی زنجان، دانشگاه قم و دانشگاه زنجان و صاحبنظران حوزه خانواده و طلاق و همچنین زنان پس از طلاق چند مرکز روانشناسی در شهر زنجان در سال 1401بودند. جمع آوری داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای قراردادی و در نرم افزار مکس کیو دی آ  نسخه 2020 انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها 8 مضمون اصلی و 33 مضمون فرعی شامل: عوامل تامین مالی مستقل (با 3 مضمون فرعی)، عوامل مربوط به ویژگی های شخصیتی (با 4 مضمون فرعی)، عوامل مربوط به آموزش گروهی از طریق رسانه و فرهنگ سازی (با 4 مضمون فرعی)، عوامل مربوط به مشاوره و روان درمانی (با 4 مضمون فرعی)، عوامل مربوط به حمایت خانواده، حمایت اجتماعی، حمایت دولت (با 7 مضمون فرعی)، عوامل مربوط به توانمندسازی و داشتن هدف (با 7 مضمون فرعی)، عوامل مربوط به سبک زندگی سالم (با 2 مضمون فرعی) و عوامل مربوط به معنویت (با 2 مضمون فرعی) را نشان داد.

    نتیجه گیری

     وجود 8 مضمون اصلی شامل عوامل تامین مالی مستقل، عوامل مربوط به ویژگی های شخصیتی، عوامل مربوط به آموزش گروهی از طریق رسانه و فرهنگ سازی، عوامل مربوط به مشاوره و روان درمانی، عوامل مربوط به حمایت خانواده، حمایت اجتماعی، حمایت دولت، عوامل مربوط به توانمندسازی و داشتن هدف، عوامل مربوط به سبک زندگی سالم و عوامل مربوط به معنویت را نشان داد. لذا پیشنهاد می شود از نتایج مطالعه حاضر جهت افزایش امید به زندگی در زنان مطلقه بهره گرفته شود.

    کلید واژگان: امید, امید به زندگی, طلاق, مطالعات کیفی, تحلیل محتوا}
    Laila Bagherizanjaniaslmonfared, Farnaz Farshbafmanisefat*, Loghman Ebrahimi, Ali Khademi
    Introduction

    Life expectancy plays an important role in people's adaptation to the issue of divorce, and lack or low life expectancy causes psychological damage. The present study was conducted with the aim of identifying life expectancy factors in women after divorce.

    Methods

    The current research was conducted with the qualitative approach of conventional content analysis. The statistical population of the present study included experts including academic lecturers in the field of psychology from Zanjan Islamic Azad University, Qom University and Zanjan University and experts in the field of family and divorce as well as women after divorce from several psychology centers in Zanjan city in in 2022.
    Data collection was done by semi-structured interview method. Data analysis was done using the conventional content analysis method and in MAXQDA. 2020.

    Results

    Findings showed 8 main themes and 33 sub-themes including: factors of independent financing (with 3 sub-themes), factors related to personality characteristics (with 4 sub-themes), factors related to group education through media and culture building (with 4 sub-themes), factors related to counseling and psychotherapy (with 4 sub-themes), factors related to family support, social support, government support (with 7 sub-themes), factors related to empowerment and having a goal (with 7 sub-themes), factors related to healthy lifestyle (with 2 sub-themes) and factors related to spirituality (with 2 sub-themes).

    Conclusions

    The existence of 8 main themes including factors of independent financing, factors related to personality characteristics, factors related to group education through media and culture, factors related to counseling and psychotherapy, factors related to family support, social support, and government support. It showed factors related to empowerment and having a goal, factors related to healthy lifestyle and factors related to spirituality. Therefore, it is suggested to use the results of the present study to increase the life expectancy of divorced women.

    Keywords: Hope, Life Expectancy, Divorce, Quality Studies. Content Analysis}
  • نورا پناه پوری، شکیب جوهری*
    زمینه و هدف

    فقدان صمیمیت بین زوجین می تواند پیامدهای نامناسبی برای آنان به همراه داشته باشد. از این رو شناسایی عواملی که در صمیمیت زوجین نقش دارند و می توانند جنبه پیش گیرانه بر طلاق داشته باشند، دارای اهمیت است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی خود افشاسازی زناشویی در رابطه بین صمیمیت با عملکرد جنسی و گرایش به طلاق در زوجین در شرف طلاق انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر توصیفی و از نوع معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل زوجین در شرف طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره بهزیستی شهر اصفهان در تیرماه سال 1402 بودند. از بین جامعه آماری 115 زوج (230 نفر) با استفاده از جدول Krejcie و Morgan، به روش نمونه گیری در دسترس 70 زوج (140 نفر) انتخاب و داوطلبانه به پرسش نامه های خود افشاسازی زناشویی، صمیمیت، عملکرد جنسی و گرایش به طلاق پاسخ دادند. داده ها با روش آماری تحلیل مسیر، تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که صمیمیت زناشویی با عملکرد جنسی (693/0=β) و با خود افشاسازی زناشویی (542/0=β) به صورت مستقیم و با گرایش به طلاق (693/0-=β) به صورت معکوس رابطه معنی داری دارد. هم چنین، نتایج نشان داد خود افشاسازی زناشویی با عملکرد جنسی (265/0=β) به صورت مستقیم و با گرایش به طلاق (154/0-=β) به صورت معکوس رابطه معنی داری دارد (05/0>P).

    نتیجه گیری

    خود افشاسازی زناشویی در رابطه بین صمیمیت با عملکرد جنسی و گرایش به طلاق در زوجین در شرف طلاق نقش میانجی گری را بر عهده دارد. بنابراین، به مشاوران خانواده پیشنهاد می شود به صمیمیت بین زوجین توجه بیشتری داشته باشند.

    کلید واژگان: خود افشاسازی زناشویی, طلاق, صمیمیت, عملکرد جنسی, میل به طلاق}
    Noura Panahpouri, Shakib Johari*
    Background and Objectives

    Lack of intimacy between couples can have inappropriate consequences for them. Therefore, it is important to identify the factors that play a role in the intimacy of couples and can have a preventive aspect on divorce. Therefore, the present study was conducted with the aim of determining the mediating role of marital self-disclosure in the relationship between intimacy and sexual performance and the tendency to divorce in couples about to divorce.

    Materials and Methods

    The current research was a descriptive type of structural equations. The statistical population included couples on the verge of divorce who referred to welfare counseling centers in Isfahan City in July 2023. Among the statistical population consisted of 115 couples (230 people), 70 couples (140 people) were selected using Krejcie and Morgan's table and by convenience sampeling method and responded to questionnaires of marital self-disclosure, intimacy, sexual performance, and tendency to divorce voluntarily. The data were analyzed by path analysis method.

    Results

    The results of structural equations modeling showed that marital intimacy has a direct relationship with sexual performance (β=0.693) and marital self-disclosure (β=0.542) and an inverse relationship with the tendency to divorce (β=-0.693). Also, the results showed that marital self-disclosure has a significant relationship with sexual performance in a direct way (β=0.265) and with the tendency to divorce in an inverse way (β=-0.154) (p<0.05).

    Conclusion

    Marital self-disclosure plays a mediating role in the relationship between intimacy and sexual performance and tendency to divorce in couples about to divorce. Therefore, family counselors are recommended to pay more attention to intimacy between couples.

    Keywords: Marital Self-Disclosure, Divorce, Intimacy, Sexual Performance, Tendency To Divorce}
  • Atefeh Mohammadi, Zohre Balagabri *
    Background
    Emotional divorce is associated with various negative mental health consequences and dysfunctional behavior patterns. This study examined the effectiveness of emotion regulation training on the mental health and anxiety of married women who experienced divorce or emotional betrayal.
    Methods
    This was a quasi-experimental study with a pretest-posttest design and a control group. The study was conducted on women seeking counseling for divorce in Kermanshah, Iran in 2022. Thirty participants who met the criteria were randomly assigned to either the experimental or the control group using random number tables. The experimental group received eight weekly 90-minute sessions of Emotion Regulation Training, while the control group did not receive any interventions. After the sessions, both groups underwent posttests under the same conditions. The Goldberg’s Standard Mental Health Questionnaire (GHQ-28) and Zank’s Anxiety Questionnaire (ZAQ) were administered. The data collected were analyzed using SPSS version 26 with descriptive statistics and analysis of covariance tests.
    Results
    The findings showed that the mean scores for Physical symptoms (7.33±2.28; 9.33±1.95), Anxiety (7.13±2.66;8.60±2.26), Social dysfunction (10.86±2.35;13.53±2.29), Depression (8.06±2.78; 10.86±2.74), Emotional symptoms (8.93±2.05; 10.66±2.89), and Body symptoms (23.06±5.59; 29.07±4.58) in Emotion regulation training group and the control group were significant in the post-test stage by controlling the pre-test score (P=0.016, P=0.044, P=0.004, P=0.010, P=0.039, P=0.003).
    Conclusions
    Instructional programs on managing emotions can be employed to enhance the psychological well-being of individuals, particularly women. However, additional research is necessary to validate and extend these outcomes.
    Keywords: Emotion Regulation Training, Mental Health, Anxiety, Divorce, Emotional Betrayal}
  • Mahdieh Mohseni, Somaieh Salehi*
    Objectives

    After the divorce of their parents, children face various behavioral problems, and the attachment styles of the parents and their parenting styles will affect these problems. This research assesses the mediating role of attachment styles in the relationship between parent-child relationships and parenting styles with children’s behavioral problems after divorce.

    Methods

    The investigation was classified as a descriptive-correlation type. The population consisted of mothers of children aged 6 to 10 years who had undergone divorce proceedings at the Shahid Bahonar Judicial Institute’s Welfare Department in Tehran City, Iran, during the first half of 2022. A convenience sampling method was used to select 268 mothers based on a correlation plan. They completed the child behavior inventory (CBCL), parent-child relationships survey questionnaire (PCRS), parenting styles inventory (PSI), and revised attachment style survey (RAAS). The research hypotheses were tested using the smart partial least squares in structural equation modeling. 

    Results

    The assessment of the research tools’ reliability was conducted via the Cronbach α method and the composite reliability coefficient, with all variables showing a coefficient of above 0.7, indicating acceptable reliability. The validity of the questionnaire was evaluated using the average variance extracted, which exceeded 0.4, indicating relatively acceptable validity. The assessment of the adequacy of the structural model involved analyzing important coefficients of Z, R2, and Q2, with the obtained results indicating an appropriate fit. The results displayed that the mediating role of anxious-ambivalent attachment style and avoidant attachment style is evident in the association between authoritarian and permissive parenting styles and the parent-child relationship, particularly concerning children’s behavioral problems (β=0.184, P<0.05; β=0.019, P<0.01). Secure attachment style serves as a mediating role (partial role) in the association between authoritarian, authoritative, and permissive parenting style and parent-child relationship with children’s behavioral problems (β=-0.364, P<0.05; β=-0.096, P<0.01; β=0.056, P<0.05).

    Discussion

    Avoidant and secure attachment styles can mitigate the impact of permissive and authoritarian parenting styles by mediating roles in the association between parent-child relationships and parenting styles with children’s behavioral problems after divorce. They also highlight the emphasis on maintaining positive parent-child relationships and implementing authoritative parenting styles to reduce children’s behavioral problems following. Further research is needed to address and assess concerns regarding children’s behavioral problems after divorce.

    Keywords: Child, Parenting, Divorce, Mothers, Behavioral Problem, Parents, Questionnaire}
  • علیرضا فاضلی مهرآبادی*، سمانه نجاری فروشانی، محمد مهرگان
    مقدمه و هدف

    با افزایش پدیده طلاق و تغییرات اجتماعی، الگوهای ارتباطی زوجین تغییر یافته و کشف و شناسایی آن ها ضروری است. هدف از پژوهش حاضر واکاوی الگوهای ارتباطی زوجین در آستانه جدایی بود.

    مواد و روش ها

    طرح پژوهش کیفی از نوع تحلیل مضمون (تحلیل تماتیک) و جامعه ی شامل کلیه زوجین مراجعه کننده برای جدایی به مراکز مشاوره و دادگاه های خانواده در شهر اصفهان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند و بر طبق ملاک های ورود انتخاب شدند. این افراد با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفتند و داده ها با 12 مصاحبه به اشباع رسید. تجزیه و تحلیل داده ها مطابق با الگوی کلایزی انجام شد.

    یافته ها

    بعد ار تحلیل داده ها و کدگذاری های آن ها 104 کد اولیه، 17 کد محوری و  3 کد اصلی استخراج شد. الگوی ارتباطی بی اعتنایی، الگوهای ارتباطی اجتنابی و الگوی ارتباطی پرخاشگرانه در کد اصلی و عدم توجه به دیگری، اهمیت نداشتن و نادیده گرفتن دیگری، عدم همراهی و همدلی، نداشتن فرصت باهم بودن، عدم مشارکت، ندادن فرصت به دیگری برای صحبت کردن، عدم بیان احساسات، فراموشی، سکوت، دلیل آوردن، محکوم کردن طرف مقابل، ذهنیت خوانی، مکانیسم های جایگزین، استفاده از راه های کلامی و غیرکلامی نامناسب، مقایسه با دیگری، آزار و اذیت کردن طرف مقابل، عدم اعتماد در کد محوری طبقه بندی شدند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که الگوهای ارتباطی بی اعتنایی و اجتنابی و پرخاشگرانه هر کدام می تواند زمینه ساز گرایش به طلاق در بین زوجین باشد توجه به مقوله های پژوهش حاضر می تواند به منظور پیشگیری از تعارضات زناشویی و کاهش نرخ طلاق موثر باشد

    کلید واژگان: الگوهای ارتباطی, زوجین, طلاق}
    Alireza Fazeli Mehrabadi*, Samaneh Najary Forushani, Mohammad Mehregan
    Aim and Background

    With the increase of divorce phenomenon and social changes, couples' communication patterns have changed and it is necessary to discover and identify them. The purpose of this research was to analyze the communication patterns of couples on the verge of separation.

    Materials and Methods

    The qualitative research design was of thematic analysis type and the community included all couples referred for separation to counseling centers and family courts in Isfahan city, who were selected by purposive sampling method and according to the entry criteria. These people were investigated using a semi-structured interview and the data reached saturation with 12 interviews. Data analysis was performed according to the Claizian model.

    Findings

    After analyzing the data and coding them, 104 initial codes, 17 central codes and 3 main codes were extracted. Disregarding communication pattern, avoidant communication patterns and aggressive communication pattern in the main code and not paying attention to the other, not caring and ignoring the other, lack of companionship and empathy, not having the opportunity to be together, not participating, not giving the other a chance to speak, not expressing Emotions, forgetfulness, silence, giving reasons, condemning the other party, mental reading, alternative mechanisms, using inappropriate verbal and non-verbal ways, comparing with others, harassing the other party, lack of trust were classified in the central code.

    Conclusion

    Based on the findings of the research, it can be concluded that neglectful, avoidant, and aggressive communication patterns can each lead to the tendency to divorce among couples. Paying attention to the categories of the current research can be effective in order to prevent marital conflicts and reduce the divorce rate.

    Keywords: Communication Patterns, Couples, Divorce}
  • فاطمه پودینه صبور، قاسم آهی*، فاطمه شهابی زاده
    زمینه و هدف

    مقایسه میزان اثر رویکردهای روان شناسی در حوزه های مختلف به ویژه مشکلات دانش آموزان یکی از موضوعات موردعلاقه محققان می باشد. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش فنون بر اساس رویکرد روایت درمانی و تحلیل تبادلی اریک برن بر کاهش تکانشگری دانش آموزان پسر پدر سرپرست (به واسطه طلاق) شهر زاهدان می باشد.

    مواد و روش ها

    طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود، به منظور بررسی فرضیه های پژوهش 45 دانش آموز بدسرپرست مراجعه کننده به کلینیک امید زاهدان مورد پژوهش قرار گرفتند، پکیج آموزشی فنون بر اساس رویکرد روایت درمانی و تحلیل تبادلی اریک برن به آنها آموزش داده شد و مورد آزمون تکانشگری قرار گرفتند و نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج تحقیق نشان داد که آموزش فنون بر اساس رویکرد روایت درمانی بر کاهش تکانشگری دانش آموزان بدسرپرست شهر زاهدان، موثر است و همچنین آموزش فنون بر اساس رویکرد تحلیل تبادلی بر کاهش تکانشگری دانش آموزان بدسرپرست شهر زاهدان، موثر می باشد (05/0>P).

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج تحقیق می توان گفت که تکانشگری دانش آموزان بدسرپرست با آموزش فنون بر اساس رویکرد روایت درمانی و تحلیل تبادلی اریک برن کاهش چشمگیری یافته است.

    کلید واژگان: رویکرد روایت درمانی, تحلیل تبادلی اریک برن, تکانشگری, طلاق, بدسرپرست}
    Fateme Pudine Sabour, Qasem Ahi*, Fatemeh Shahabizadeh
    Aim and Background

    comparing the effect of psychological approaches in different fields, especially students' problems, is one of the topics of interest to researchers. The purpose of this research is to compare effectiveness of teaching techniques based on Eric Berne's Transactional analysis and narrative-therapeutic approach on reducing the impulsivity of abusive male students in Zahedan.

    Methods and Materials: 

    The design of the descriptive research was causal-comparative, in order to investigate the hypotheses of the research, 45 badly behaved students who referred to the Omid Zahedan clinic were studied, the training package of techniques based on the narrative-therapeutic approach and Erik's exchange analysis. They were trained and subjected to impulsivity test and the results were analyzed using SPSS software using multivariate analysis of variance.

    Findings

    The results of the research showed that teaching techniques based on the narrative therapy approach is effective in reducing the impulsivity of mistreated students in Zahedan city, and also teaching techniques based on the exchange analysis approach is effective in reducing the impulsivity of mistreated students in Zahedan city (P<0.05).

    Conclusions

    According to the results of the research, it can be said that the impulsivity of poorly supervised students has been significantly reduced by teaching techniques based on Eric Burn's narrative-therapeutic approach and exchange analysis

    Keywords: Narrative-Therapeutic Approach, Eric Berne's Transactional Analysis, Impulsivity, Divorce, Abuser}
  • فاطمه سادات طباطبایی، کیومرث فرحبخش*، محمدحسین فلاح، سید علیرضا افشانی
    مقدمه

    طلاق در خانواده، تاثیرات مختلف و اغلب مخرب بر روی نوجوانان می گذارد و عدم شناخت تجربه روانی-اجتماعی نوجوانان از طلاق والدین، به عنوان مانعی بر سر راه به کارگیری از روش مداخله ای کارآمد محسوب می شود. از این رو، هدف از این پژوهش حاضر بررسی و شناسایی مولفه های تجارب زیسته نوجوانان پس از طلاق والدین در ایران بود.

    روش بررسی

    این مطالعه از نوع کیفی و با ماهیت اکتشافی بود که با روش کلایزی به گردآوری، اجرا و تحلیل داده ها پرداخته شد. به همین منظور، 24 نفر از نوجوانان 12 تا 18 ساله شهرستان یزد که طلاق والدین را تجربه کرده بودند، با روش نمونه گیری هدفمند  شناسایی نموده و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند اطلاعات آنان در سال 1401 گردآوری شد. لازم به ذکر است که تمامی داده ها ثبت و ضبط شدند و نمونه گیری تا زمان اشباع ادامه داشت.

    یافته ها

    تحلیل تجارب زیسته مشارکت کنندگان نشان داد از مجموع 126 واحد معنایی، نه زیر مضمون به دست آمد. در مرحله بعد، با ادغام و ارتباط بین مفاهیم به ترتیب سه مضمون اصلی تجربه های هیجانی مثبت (احساس آرامش و سازگاری مثبت با طلاق)، تجربه های هیجانی منفی (احساس های خشم، ترس، گناه و درماندگی) و تجربه های رفتاری منفی (تغییر ساختار خانواده، تغییر در شبکه های حمایتی و مشکلات شخصی) استنتاج گردید که به صورت جداگانه، مولفه ها و مفاهیم مرتبط با آن به صورت تفسیری بیان شد.

    نتیجه گیری

    نوجوان پس از طلاق والدین، با تجربه های هیجانی مثبت و منفی و همچنین تجربه های رفتاری منفی مختلفی روبرو می شوند که در صورت عدم آگاهی و درمان به موقع آن می تواند مشکلات شدیدتری بر روی سلامت روانی-اجتماعی آنان ایجاد نماید. بنابراین پیشنهاد می شود که درمان گران به تفسیر عمیق تر تجارب زندگی این افراد بپردازند و مداخلات درمانی مبتنی بر مضامینی که از پژوهش حاضر به دست آمده است، ارائه دهند.

    کلید واژگان: طلاق, تجربه زیسته, نوجوانان, مطالعه کیفی}
    Fatemeh Sadat Tabatabaei, Kiumars Farahbakhsh*, MohammadHosein Fallah, Saeid Alireza Afshani
    Introduction

    Divorce within families has various and often detrimental effects on adolescents, and lack of understanding adolescents' psychosocial experience regarding their parents' divorce is considered an obstacle in employing effective intervention methods. Therefore, the aim of this present study was to investigate and identify the components of adolescents' lived experiences after their parents' divorce in Iran.

    Methods

    This qualitative exploratory study was conducted using Colaizzi's theory in collecting, conducting, and analyzing the data. To this end, 24 adolescents aged 12 to 18 from Yazd city, who had experienced their parents' divorce, were identified through purposive sampling method, and their information was collected through semi-structured interviews in 2022. It is worth mentioning that all data were recorded, and the sampling continued until data saturation was achieved.

    Results

    Analysis of the lived experiences of the participants revealed 9 main thematic units out of a total of 126 meaningful units. Subsequently, through integration and linking of the concepts, 3 main themes of positive emotional experiences (calmness and positive adjustment to divorce), negative emotional experiences (anger, fear, guilt, and helplessness), and negative behavioral experiences (changes in family structure and support networks, and personal problems) were inferred, and their related components and concepts were interpreted separately.

    Conclusion

    After parental divorce, adolescents encounter various positive and negative emotional experiences as well as different negative behavioral experiences. Lack of awareness and timely treatment of these experiences can lead to more severe problems in their mental-social health. . Therefore, it is suggested that therapists interpret life experiences of these people more deeply and provide therapeutic interventions based on the themes obtained from the current research.

    Keywords: Divorce, Lived experience, Adolescents, Qualitative study}
  • Parvin Agha Mohammad Hasani*, Mohammadreza Mokhtaree, Sepideh Pournaghshband, Mansooreh Yazdanpanah, Mohsen Hasheminasab, Shahla Mossayebi, Ahmadreza Sayadi
    Background

    Identification of causes of divorce in any society is the first and most important step in proposing practical solutions to this social problem. This study aimed to investigate certain causes of divorce in a community of divorce applicants in Rafsanjan, Iran.

    Materials and Methods

    In this descriptive study, 278 people (139 couples) applying for divorce, referring to counseling centers in Rafsanjan, Iran (2021) were enrolled via convenience sampling method. The causes of divorce were examined from the perspective of the counsellor and subjects. The data were analyzed using SPSS.

    Results

    The mean age were 34.70±9.85 years. From the perspective of counsellors, psychological- psychiatric and sociocultural issues were the most common reasons for divorce (19.4% and 19.1% respectively). Men stated that the most important causes of divorce were lack of boundaries (parental interference) (21.6%), lack of empathetic dialogue (18%), and lack of conflict resolution skills (17.6%). According to women, the principal causes of divorce were the husband's addiction (17.3%), poor anger control skills (15.1%), and economic problems (15.1%).

    Conclusion

    The findings of this study indicated that apart from the issue of addiction and economy, other causes of divorce are related to marital skills, which can be reduced with proper pre-marriage education.

    Keywords: Divorce, Causes, Psychology}
  • مهسا حیدری، مهدی آقاپور*
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی بر طرحواره های ناسازگار اولیه و نشخوار فکری در زنان متقاضی طلاق شهر تبریز در سال 1400انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود که با استفاده از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان متقاضی طلاق مراجعه‍کننده به دادگاه های خانواده شهر تبریز در سال 1400بود. نمونه آماری این پژوهش 30 زن بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین جامعه آماری انتخاب شدند و پس از تکمیل پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه و نشخوار فکری که نمره بالایی کسب کرده بودند، به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل (15 نفر برای هر گروه) جایگزین شدند. زنان متقاضی طلاق پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار اولیه و نشخوار فکری هوکسیما و مورو را به عنوان پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند و درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی طی یک دوره هشت جلسه‍ا‍‍ی (هفته ای دو جلسه یک ساعته به مدت چهار هفته) ، بر روی آنها اجراء شد. داده های گردآوری شده با استفاده از روش های آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف استاندارد و آمار استنباطی شامل تحلیل کواریانس چند متغیری در نرم‍افزارSPSS  مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که گروه مداخله و کنترل در طرحواره های ناسازگار و نشخوار فکری تفاوت معناداری داشتند، به عبارتی دیگر درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی، بر کاهش طرحواره های ناسازگار اولیه و نشخوار فکری در زنان متقاضی طلاق موثر بوده است(0/05>p).

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه درمان خودشفقت ورزی بر کاهش طرحواره های ناسازگار و نشخوار فکری در زنان متقاضی طلاق موثر می باشد؛ به نظر می رسد که می توان از این روش به عنوان یک روش مداخله ای موثر در کاهش طرحواره های ناسازگار و نشخواری فکری زنان متقاضی طلاق استفاده کرد.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر خودشفقت ورزی, طرحواره های ناسازگار, نشخوار فکری, طلاق}
    Mahsa Hedari, Mehdi Aghapour*
    Introduction

    The present study was conducted to determining the effectiveness of self-compassion-based treatment on primary maladaptive schemas and rumination in women applying for divorce in Tabriz City in 2021.

    Methods

    The current research was a semi-experimental type that was conducted using a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this research included all women applying for divorce who were referred to the family courts of Tabriz City in 2021. The statistical sample of this research was 30 women who were selected from the statistical population using a simple random sampling method and after completing the questionnaire of early maladaptive schemas and rumination who had obtained a high score, they were randomly divided into two experimental and control groups. 15 people for each group) were replaced. Divorce-seeking women completed Hoxima and Moreau's primary maladaptive schemas and rumination questionnaires as a pre-test and post-test, and self-compassion-based therapy was administered to them during a period of eight sessions (two one-hour sessions per week for four weeks). became. The collected data were analyzed using descriptive statistics methods including mean and standard deviation and inferential statistics including multivariate covariance analysis in SPSS software.

    Results

    The results showed that the intervention and control groups had a significant difference in maladaptive schemas and rumination, in other words, the treatment based on self-compassion was effective in reducing primary maladaptive schemas and rumination in women applying for divorce (p<0/ 05)

    Conclusion

    Considering that self-compassion therapy is effective in reducing incompatible schemas and rumination in women applying for divorce; It seems that this method can be used as an effective intervention method in reducing incompatible schemas and rumination in women applying for divorce.

    Keywords: therapy based on self-compassion, maladaptive schemas, rumination, divorce}
  • زهرا اصغرپور لشکامی، مریم اساسه*، لیلا کاشانی وحید، مجید ابراهیم پور
    زمینه و هدف

    طلاق والدین می تواند منجر به مشکلات رفتاری و روان شناختی فراوان در کودکان شود. هدف پژوهش حاضر، تدوین برنامه مداخله بهنگام مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری ویژه کودکان طلاق با اختلالات عاطفی-رفتاری و تعیین اثربخشی آن بر سازگاری اجتماعی کودکان طلاق بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش توصیفی حاضر، جامعه آماری در بخش کیفی مقالات و اساتید روان شناسی و بخش کمی شامل کلیه کودکان دختر خانواده طلاق شهرستان آستانه اشرفیه در سال 1401 بود. تعداد 30 کودک طلاق به شیوه تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در هر گروه) قرار گرفتند. گروه آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای دو جلسه آموزش دیدند و گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. برای جمع آوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون، از سیاهه رفتاری کودک Achenbach و پرسش نامه سازگاری اجتماعی Dokhanchi استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی و در بخش کمی از آنالیز کوواریانس یک متغیره استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد میانگین و انحراف معیار نمرات سازگاری اجتماعی در گروه آزمایش از 90/1 ± 33/98 در مرحله پیش آزمون به 08/1 ± 33/104 در پس آزمون و در گروه کنترل از 67/1 ± 07/98 در پیش آزمون به 40/1 ± 53/98 در پس آزمون رسید (001/0>P).

    نتیجه گیری

    بر اساس مطالعه حاضر، برنامه مداخله بهنگام مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری ویژه کودکان طلاق با اختلالات عاطفی-رفتاری بر افزایش سازگاری اجتماعی کودکان طلاق موثر بود. از این رو، می توان از این برنامه به عنوان برنامه ای موثر برای ارتقاء سازگاری اجتماعی کودکان طلاق استفاده نمود.

    کلید واژگان: طلاق, مداخله بهنگام, اختلالات روان شناختی, سازگاری اجتماعی}
    Zahra Asgharpour Lashkami, Maryam Asaseh*, Leila Kashani Vahid, Majid Ebrahimpour
    Background and Objectives

    Divorce can lead to many behavioral and psychological problems in children. The aim of the current study was to develop early intervention program based on cognitive-behavioral theory in children of divorce with emotional-behavioral disorders and determine its effectiveness in social adjustment of children of divorce.

    Materials and Methods

    In the current descriptive study, the statistical population included all articles and the professors of psychology, in the qualitative part, and all the girls of divorced families of Astaneh-Ashrafiyeh City, in the quantitative part, in 2022. Moreover, 30 children of divorce were selected by random sampling and randomly assigned into experimental and control groups (15 people in each group). The experimental group was trained in 12 90-minute sessions, twice a week, and the control group did not receive any training. Data was collected in pre-test and post-test using Achenbach’s Child Behavioral Checklist (2001) and Dokhanchi's Social Adjustment Questionnaire (1998). The data were analyzed by thematic analysis and univariate analysis of covariance in the qualitative and quantitative parts, respectively.

    Results

    The findings demonstrated  that the mean and standard deviation of social adjustment scores in the experimental group increased from 98.33±1.90 in the pre-test to 104.33±1.08 in the post-test, and in the control group from 98.07±1.67 in the pre-test to 98.53±1.40 in the post-test (p<0.001).

    Conclusion

    Based on the results of the present study, the early intervention program based on cognitive-behavioral theory of children of divorce with emotional-behavioral disorders was effective on the increase of social adjustment of these children. Therefore, this program can be implemented as an effective program to improve the social adjustment of children of divorce.

    Keywords: Divorce, Early intervention, Psychological disorders, Social adjustment}
  • علیرضا داداشی، مهدی قربانی، افسانه کرمی جویانی*
    مقدمه

    طلاق یکی از آسیبهای اجتماعی است که باعث کاهش سلامت عمومی و کیفیت زندگی زنان میگردد. زنان مطلقه یکی از گروه های آسیب پذیر جامعه محسوب می شوند که از محرومیت اجتماعی رنج می بردند. این تحقیق، باهدف بررسی عوامل موثر بر محرومیت اجتماعی زنان مطلقه انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی 400بزرگسال ساکن شهر تهران در سال 1399 انجام شد. نمونه گیری به صورت در دسترس تا تکمیل حجم نمونه ادامه یافت. ابزار اندازه گیری پرسشنامه استاندارد 38 گویه ای با طیف لیکرت پنج درجه ای بود که به صورت آنلاین طراحی شد. برای بررسی رابطه بین محرومیت اجتماعی و متغیرهای جمعیت شناختی از آزمون t مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه، رگرسیون خطی چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 22 با سطح معنی داری 0/05>P استفاده شد.

    یافته ها

    رابطه معناداری بین محرومیت اجتماعی و وضعیت اشتغال، اقتصادی و تاهل (0/001 > P) وجود داشت. علاوه بر این، بین محرومیت اجتماعی و سن (0/001 > P) همبستگی قابل توجهی وجود داشت. وابستگی اقتصادی مبتنی بر وضعیت تاهل دارای بیشترین میانگین در میان حوزه های پنج گانه بود.

    بحث و نتیجه گیری

    زنان مطلقه نسبت به سایر پاسخ دهندگان درک بیشتری از محرومیت اجتماعی گزارش دادند. از نتایج مطالعه حاضر می توان جهت اجرای مداخلات موثر برای کاهش محرومیت اجتماعی و بهبود شرایط زندگی زنان مطلقه استفاده گردد.

    کلید واژگان: محرومیت اجتماعی, زنان, طلاق}
    Alireza Dadashi, Mehdi Ghorbani, Afsaneh Karamijuyani*
    Introduction

    Divorce is one of the social harms that reduce the general health and quality of women’s life. Divorced women are considered as one of the vulnerable groups of society that suffered from social exclusion. This research aimed to investigate factors affecting the social exclusion of divorced women.

    Methods and Materials:

     This descriptive and analytical study was conducted on 400 adults living in Tehran in 2020. Sampling method has been used until the sample size was completed. The measurement tool was an online standard social exclusion questionnaire including 38 questions with a five-point Likert scale. Independent t-test, one-way analysis of variance, multiple linear regression and Pearson correlation coefficient were used to investigate the relationship between social deprivation and demographic variables. SPSS Statistics version 22was used for data analysis with a significance level of P>0.05.

    Results

    There was a significant relationship between social exclusion and employment status (P <0.001), economic status (P < 0.001), and marital status (P < 0.001).In addition, there was a significant correlation between social exclusion and age (P < 0.001). Economic dependency based on marital status had the highest average among the five domains.

    Discussion and Conclusion

    Divorced women had a higher understanding of social exclusion than other respondents. It is recommended to use the results of the present study to implement effective interventions to reduce social deprivation and improve the living conditions of divorced women.

    Keywords: social Exclusion, Women, Divorce}
  • سید علیرضا افشانی، آزاده ابویی*، فاطمه عاصی حداد
    مقدمه

    طلاق یکی از مسایل شایع بین زوجین است. بسیاری از پژوهش ها به بررسی پرخاشگری در خانواده پرداخته اند اما اینکه کدامیک از انواع پرخاشگری، به ویژه بین زوجین متقاضی طلاق، فراوانی بیشتری دارد، کمتر مورد توجه محققان بوده است. این پژوهش، تعیین رابطه بین پرخاشگری و کیفیت زندگی زوجین متقاضی طلاق بود. 

    مواد و روش کار

    جامعه ی آماری، کلیه ی زوجین متقاضی طلاق و مراجعه کننده به مرکز تحکیم خانواده شهر یزد در سال1400 بودند که 180 نفر از آنها به صورت نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه AQ و پرسشنامه (WHOQOL-100) بود. جهت تحلیل داده ها ازضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری از نرم افزارهای SPSS و Amos استفاده شد.

    یافته ها

    در مجموع، پرخاشگری کمتر از متوسط نظری و کیفیت زندگی، بیشتر از متوسط نظری بوده است. یافته های به دست آمده از ماتریس همبستگی نشان داد بین ابعاد پرخاشگری با ابعاد کیفیت زندگی، رابطه معکوس و معنی دار وجود داشت. مدل معادله ساختاری نیز نشان داد پرخاشگری بر کیفیت زندگی اثر معکوس و معنی دار دارد. در مجموع، متغیر پرخاشگری، 18 درصد از واریانس متغیر کیفیت زندگی را تبیین کرد. شاخص های برازش نشان دهنده مطلوبیت برازش مدل و حمایت داده ها از مدل بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه کیفیت زندگی با پرخاشگری رابطه معکوس و خشم و پرخاشگری بدنی با کاهش سلامت روان رابطه دارند، لازم است متخصصان در حوزه خانواده این مهم را برای اقدامات پیشگیرانه در نظر بگیرند.

    کلید واژگان: زوجین, طلاق, کیفیت زندگی, پرخاشگری}
    Seyed Alireza Afshani, Azade Abooei*, Fateme Asihaddad

    Objective (s): This study aimed to assess the relationship between aggression and the quality of life of couples applying for divorce.

    Methods

    This was a cross sectional study. The statistical population was all couples who applied for divorce and referred to the Yazd Family Consolidation Center, Iran in 1400. Of these, a sample of 180 individuals were selected through availability.  The Aggression Questionnaire (AQ) and the World Health Organization Quality of Life (WHOQOL-100) questionnaire were used to collect the data. The data were analyzed by performing Pearson's correlation and structural equation modeling.

    Results

    The findings obtained from the correlation matrix showed that there was an inverse and significant relationship between the dimensions of aggression and the dimensions of quality of life (r = -0.43). The structural equation model also showed that aggression had an inverse and significant effect on quality of life (p<0.01). In total, the aggression explained 18% of the variance of the quality of life. The fit indices indicated the goodness of fit of the model and supported the data for the model.

    Conclusion

    Quality of life has an inverse relationship with aggression in general. In particular, anger and physical aggression are related to mental health reduction.

    Keywords: Couples, Divorce, Quality of Life, Aggression}
  • مقدمه

    با توجه به افزایش میزان طلاق و میزان بالای فرسودگی زناشویی در بین مددجویان طلاق، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی زوج درمانی متمرکز بر هیجان بر فرسودگی زناشویی، نگرش های ناکارآمد و خودناتوانی زوجین انجام شد. 

    روش کار

    جامعه آماری شامل کلیه زوج های متقاضی طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 4 مشهد در زمستان سال 1401بودند که 32 زوج به طور داوطلبانه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی به دو گروه مساوی آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمون، زوج درمانی متمرکز بر هیجان را در 8 جلسه دریافت کردند. داده ها با استفاده از مقیاس نگرش ناکارآمد (DAS)، پرسشنامه فرسودگی زناشویی و مقیاس خود ناتوانی (SHS) جمع آوری شد. داده ها با کمک نرم افزار SPSS نسخه 23، آمار توصیفی و استنباطی و آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره تحلیل شدند. 

    یافته ها

    بر اساس یافته ها، میانگین نمرات گروه آزمایش در فرسودگی زناشویی، نگرش های ناکارآمد و خودناتوان سازی نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری داشت (05/0> P). 

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج، زوج درمانی متمرکز بر هیجان تاثیر مثبتی بر فرسودگی زناشویی، نگرش های ناکارآمد و خودناتوان سازی مراجعین طلاق دارد. بنابراین این درمان برای زوج هایی که دچار مشکلات زناشویی و فرسودگی زناشویی هستند پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: زوج درمانی متمرکز بر هیجان, خود ناتوانی, فرسودگی زناشویی, طلاق, نگرش های ناکارآمد}
    Omid Gol Mohammadi *, Jafar Talebian Sharif, Mahmoud Azadi
    Introduction

    Regarding the increasing rate of divorce and the high level of marital burnout among divorce clients, the present study aims to assess the effectiveness of emotionally-focused couple therapy on marital burnout, dysfunctional attitudes, and self-handicapping in couples. 

    Materials and Methods

    The statistical population included all couples applying for divorce who went to counseling centers in the 4th district of Mashhad-Iran, in the first quarter of 2023. Thirty-two couples were voluntarily selected using the convenient sampling method. Then, they divided randomly into two equal experimental and control groups. The experimental group received emotionally focused couple therapy in 8 sessions. The data was collected using the Dysfunctional Attitude Scale (DAS), the Marital Burnout Questionnaire, and the Self-Handicapping Scale (SHS). We analyzed the data aiding SPSS version 23 software, the descriptive and inferential statistics, and multivariate and univariate analysis of covariance tests. ​ 

    Results

    Based on the findings, the mean scores of the experimental group in marital burnout, dysfunctional attitudes, and self-handicapping were reduced significantly compared to the controls (P< 0.05). 

    Conclusion

    According to the results, emotionally focused couple therapy has positive effects on marital burnout, dysfunctional attitudes, and self-handicapping in clients seeking divorce. So, this therapy is suggested for couples who experience marital problems and marital burnout.

    Keywords: Divorce, Dysfunctional attitudes, Emotionally-focused Couple Therapy, Marital burnout, Self-handicapping}
  • حسین بهرامی هیدجی، بهمن اکبری*، لیلا مقتدر
    زمینه و هدف

    طلاق پدیده ای است که در جوامع امروزی با سرعت زیاد در حال افزایش است و آثار و پیامدهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی بسیاری بر مردان و زنان مطلقه دارد. از سویی دیگر ازدواج پایدار و رضایتبخش، در فراهم آوردن ویژگی های مثبت بسیار برای اعضای خانواده از جمله سلامت روانی مثبت و سلامت جسمانی کارآمد می باشد. و همچنین رشد و سلامتی اعضای خانواده را ارتقاء می دهد.

    مواد و روش ها

    در این تحقیق پژوهشگر از رویکرد کیفی استفاده کرده است. برای این منظور، برای شناخت مولفه های زندگی پایدار از رویکرد داده بنیاد پرداخته شده است. محقق با انجام هفت مصاحبه به اشباع نظری رسیده و در نهایت 76 کد باز استخراج و بر اساس ادبیات نظری اقدام به کدگذاری محوری و انتخابی کرده و نتایج را در قالب بسته آموزشی ارائه کرده است. ابزار جمع آوری داده های مورد نیاز از طریق مصاحبه عمیق، بر اساس تجربه زیسته با زوجینی که دارای تجربه اقدام برای طلاق داشته اند، بوده است.

    یافته ها

    محقق تحقیق خود را از تجزیه و تحلیل کیفی متن مصاحبه ها، 76 کد باز، 37 کد محوری و 12 زیرطبقه بدست آمد.

    نتیجه گیری

    با توجه به چنین عوامل مختلفی که در زندگی پایدار می تواند موثر باشد، به نظر می رسد عوامل مشخص و مشترکی وجود دارد که می تواند در زندگی پایدار زوجین نقش داشته باشد، برهمین اساس تدوین بسته آموزشی که مبتنی بر این عوامل مشترک و براساس تجربیات زیسته زوجین دارای تجربه طلاق باشد.

    کلید واژگان: بسته آموزشی, زندگی پایدار, تجربه زیسته, طلاق}
    Hossein Bahrami hidaji, Bahman Akbari *, Leila Moghtader
    Aim

    Divorce is a phenomenon that is increasing rapidly in today's societies and has economic, social and psychological effects on many divorced men and women. On the other hand, a stable and satisfactory marriage is effective in providing many positive features for family members, including positive mental health and physical health. It also improves the growth and health of family members.

    Methods and Materials:

     In this research, the researcher used qualitative. For this purpose, the recognition of the components of sustainable life from the approach of the foundation has been discussed. By conducting seven interviews, the researcher reached theoretical saturation and finally extracted 76 open codes and based on the literature of the theory, conducted central and selective coding and presented the results in the form of a training package. The tool for collecting the required data was through in-depth interviews, based on life experience with couples who have experienced divorce.

    Findings

    The researcher obtained 76 open codes, 37 personality codes and 12 subcategories from the qualitative analysis of the interviews.

    Conclusions

    Considering such various factors that can be effective in a stable life, it seems that there are specific and common factors that can play a role in the stable life of couples, on the basis of compiling a training package that is based on these common factors and based on experiences the married couple has experience of divorce.

    Keywords: Educational Package, Sustainable Life, Lived Experience, Divorce}
  • رباب حقدادی، طاهره حمزه پور*

    پیشگفتار: 

    طلاق یک پدیده روانی، چند عاملی و چند بعدی است که فرد و خانواده را تحت تاثیر قرار داده و ناهنجاری های اجتماعی زیادی را  ایجاد می کند. هدف پژوهش تعیین اثربخشی روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کنترل عواطف و حساسیت اضطرابی دربین زنان در شرف طلاق شهرستان لاهیجان بود.

    روش

    این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل اجرا شد. جامعه آماری پژوهش را تمامی زنان در شرف طلاق تحت پوشش اداره بهزیستی شهر لاهیجان تشکیل داده اند. ازاین جامعه آماری سی زن در شرف طلاق با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه هر گروه پانزده نفر جایگزین شدند. گروه آزمایش ده جلسه نوده دقیقه ای با روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد آموزش دید اما گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. پرسشنامه کنترل عواطف و حساسیت اضطرابی در مراحل پیش آزمون و پس آزمون از هر دو گروه تکمیل گردید. داده ها با روش تحلیل کوواریانس و به کمک نرم افزار SPSS19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین کنترل عواطف منفی و حساسیت اضطرابی گروه آموزش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث کنترل عواطف و حساسیت اضطرابی زنان در شرف طلاق شده است.

    پی آمد:

     با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کنترل عواطف و حساسیت اضطرابی زنان در شرف طلاق اثربخش است. بنابراین می توان از این درمان برای کنترل عواطف و حساسیت اضطرابی زنان در شرف طلاق بهره برد.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, حساسیت اضطرابی, کنترل عواطف, طلاق}
    Robab Haghdadi Kelashami, Tahereh Hamzehpoor*
    Introduction

    Divorce has psychological effects on individuals and families and is a complex phenomenon with various factors. This study aimed to assess the effectiveness of acceptance and commitment therapy in managing emotions and anxiety sensitivity among women considering divorce in Lahijan.

    Methods

    This study used a quasi-experimental design with a pre-test and post-test setup, involving both experimental and control groups. The study aimed to investigate women on the brink of divorce in Lahijan. Thirty women were randomly selected from this population and assigned to two groups of fifteen. The experimental group underwent ten ninety-minute sessions of acceptance and commitment therapy, while the control group did not receive any training. Both groups completed the Emotion Control and Anxiety Sensitivity Questionnaire before and after the intervention. The data were analyzed using analysis of covariance.

    Results

    Based on the research findings, it has been observed that there is a notable distinction between the training and control groups in terms of negative emotions and anxiety sensitivity. In simpler terms, the training centered around acceptance and commitment has diminished the management of emotions and anxiety sensitivity in women on the brink of divorce.

    Conclusions

    According to the results, the treatment based on acceptance and commitment to control the emotions and anxiety sensitivity of women on the verge of divorce is effective. This treatment can be used to help women in controlling their emotions and anxiety sensitivity during this challenging time.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Anxiety Sensitivity, Emotion Control, Divorce}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال