آرشیو پنجشنبه ۱ امرداد ۱۳۸۸، شماره ۲۶۸۴
گلدونه
۸

لطیفه

دستشویی قطار

یکی از مسافران قطار به دستشویی قطار رفت. به محض اینکه درب دستشویی را باز کرد عکس خود را در آینه دید. فورا بیرون آمد و درب را بست و گفت: آقا معذرت می خوام! مدتی به انتظار نشست اما کسی از دستشویی خارج نشد پس نزد رئیس قطار رفت و گفت: آقای رئیس یک نفر یک ساعت است که داخل دستشویی رفته و بیرون نمی آید. رئیس به طرف دستشویی رفت و درب را باز کرد و تا عکس خود را در آینه دید فورا درب را بست و به آن مسافر گفت: نادان، این شخصی که داخل دستشویی می باشد رئیس قطار است!

تقسیم عادلانه

دو قبیله بر سر دریاچه ای که میان آنها بود مشاجره داشتند. به همین جهت بزرگان آنها تصمیم گرفتند طنابی را وسط دریاچه بکشند و به این ترتیب تقسیم عادلانه ای انجام دهند و هر قبیله از قسمت خودش آب بردارد. یک شب یکی از قبیله ها که خود را زرنگ تر می دانست کنار دریاچه رفته و با سطل شروع کرد آب ها را از آن طرف طناب یعنی از سهم قبیله روبرویی در قسمت خود ریخت!

مسابقه دو

یک خر و یک گور خر در مسابقه دو و میدانی شرکت کردند. گور خر اول شد. خر در اعتراض گفت: آقا من اعتراض دارم، این گور خر لباس ورزشی پوشیده