aziz ghazanfari
-
بعد از تاسیس رژیم جعلی اسرائیل، منطقه غرب آسیا از لحاظ امنیتی وارد دوران جدیدی شد به نحوی که الگوهای عداوت-دوستی با این رژیم بر متغیرهای مختلف امنیتی در کشورهای منطقه تاثیر مستقیم داشت. شکست های تاریخی اعراب از اسرائیل، امنیت استعاری آن ها نسبت به غرب به ویژه آمریکا و برهم کنش تحولات منطقه ای در یک دهه گذشته باعث شد تا الگوی روابط اعراب-اسرائیل در برهه کنونی به سمت جریان موسوم به عادی سازی سوق یابد. ابهام در ادراک بازیگران منطقه ای از مفهوم عادی سازی، نقص های روش شناختی و معرفت شناختی در مطالعه این روابط، و فقدان ادبیات تحقیق در بخشی از متغیرهای این روابط، فقدان چارچوب نظری در تحقیقات، و عدم وجود رویکردهای اعتباربخشی و تعمیم پذیری در یافته های تحقیق از یک سو و اهمیت این موضوع بر امنیت ملی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باعث شد تا در این تحقیق با اتخاذ یک رویکرد نوآورانه، تصویری عمیق و جامع از این پدیده حاصل کنیم. برای این منظور یک رویکرد چندفازی-جند روشی که تلفیقی از روش های کیفی و کمی است، اتخاذ شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که دربرساخت پدیده عادی سازی روابط اعراب با اسرائیل سه مولفه اقتصادی-فناوری، عقیدتی-سیاسی و نظامی-امنیتی نقش دارند و 24 متغیر نقش دارند در حالی که اغلب این متغیرها در رابطه با نقش و حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه شکل گرفته اند.
کلید واژگان: اعراب، اسرائیل، امنیت، انقلاب اسلامی، روابط خارجیAfter establishment of the illegitimate regime of Israel, the security of the western Asia entered a new era in a way that fraternity-enmity patterns of this regime affected regional countries. Historical defeats of Arabs from Israel, the dependence of their security on the West and interaction of regional changes in the last decade propelled the Arabs-Israel’s relations toward a political current called normalization. Ambiguity in perceptions of regional actors, epistemological and methodological deficiencies in studying these relations and lack of literature in some variables of these relations motivated the current research to adopt an innovative approach to study this subject. To this aim, a multi-phase/multi-method approach blending both qualitative and quantitative methods was used. Research findings showed that in the construct of Arab-Israel normalization three economic-technological, ideological-political and military-security factors are involved which entail 24 different variables. It was revealed that many of these variable are the direct effect of the Islamic revolution.
Keywords: Arabs, Israel, Security, Islamic Revolution, Foreign Relations -
مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که چه زمینهها و علتهایی را میتوان برای خروج امریکا از توافق هستهای ارایه کرد. بدون بررسی زمینهها و عوامل موثری که در اتخاذ تصمیمات سیاست خارجی امریکا موثر است، نمیتوان اقدام امریکا درزمینه خروج از برجام و آغاز جنگ اقتصادی بر ضد ایران را ریشهیابی کرد. در این مقاله، از «نظریه پیوستگی جیمز روزنا» سود جستهایم. روزنا که در مدلهای نظری تجزیهوتحلیل رفتارهای سیاست خارجی، نماینده تلفیق دو سطح تحلیل خرد و کلان بهشمار میرود، بر این باور است که در بررسی و تحلیل سیاست خارجی هر کشوری باید به پنج دسته متغیرهای اصلی فرد، نقش، حکومت، جامعه و درنهایت نظام بینالملل توجه شود. یافته این پژوهش در زمینه خروج امریکا از برجام و مقابله با راهبرد بازدارندگی نامتقارن ایران نشان میدهد که اگرچه دال مرکزی این پدیده متغیر فردی و شخصیتی ترامپ است، اما سایر متغیرها، بهرغم تاثیرگذاری مستقیم بر سیاست خارجی امریکا در قبال ایران، بیشتر در نقش عوامل واسط، تحریکساز و تاثیرگذار فرصتجویانه در بستر شرایط شخصیتی ترامپ ظاهر شدهاند.
کلید واژگان: امریکا، سیاست خارجی، پرونده هستهای، برجام، بازدارندگیThis study seeks to answer this question: what grounds and reasons can be given for the withdrawal of the United States from the nuclear deal. Without examining the contexts and factors that influence the decisions of US foreign policy, it is impossible to trace the US withdrawal from JCPOA and start of an economic war against Iran. This article takes advantage of “James Rosina’s theory of continuity.” Rosina, who is a representative of the combination of two levels of micro and macro analysis in theoretical models of analyzing foreign policy behaviors, believes that in examining and analyzing foreign policy of each country, we must pay attention to five categories of main variables: individual, role, government, society and finally international system. The findings of this study on the withdrawal of the United States from JCPOA and the confrontation with Iran’s asymmetric deterrence strategy show that although the central sign of this phenomenon is Trump’s individual and personality variable, other variables, despite direct impact on US foreign policy towards Iran, have largely emerged as intermediate, stimulating and influential opportunistic factors in the context of Trump’s personality conditions.
Keywords: United States of America, Foreign Policy, nuclear case, Barjam (Joint Comprehensive Plan of Action, Iran nuclear deal), JCPOA, Detention
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.