به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه

development-oriented

در نشریات گروه علوم سیاسی
تکرار جستجوی کلیدواژه development-oriented در نشریات گروه علوم انسانی
تکرار جستجوی کلیدواژه development-oriented در مقالات مجلات علمی
  • رضا رحمتی*
    مقدمه و اهداف

    ایجاد ارتباط تنگاتنگ بین جامعه شناسی، علوم سیاسی و اقتصاد، با شروع مباحث نهادگرایانه نوین از سال های میانه دهه 1980 و به طور خاص با تلاش های داگلاس نورث ایجاد شد.یافته-های پژوهش نشان می دهد که این رشد اقتصادی، افزایش سرمایه گذاری خارجی، شرکای تجاری (واردات و صادرات) و... با عطف توجه به محیط داخلی پیکربندی شده است. اقتصادهای اسکاندیناوی (دانمارک، نروژ و سوئد) جزو ثروتمندترین اقتصادهای جهان هستند. مردم اسکاندیناوی به دلیل شکاف دستمزد نسبتا کم، اشتغال بسیار بالا و مالیات هنگفت همراه با کیفیت خوب آموزش و تامین اجتماعی از بالاترین استانداردهای زندگی در جهان برخوردار هستند. از دیدگاه منطقه ای اسکاندیناوی یک منطقه منسجم است که عملکرد بسیار بالاتری از میانگین اتحادیه اروپا و سازمان همکاری و توسعه اقتصادی OECD دارد. با این حال، این کشورها بر اساس پارامترهای قابل توجهی متفاوت هستند: سوئد بزرگترین اقتصاد را دارد و پس از آن نروژ و دانمارک قرار دارند. از سوی دیگر نروژ دارای بیشترین سطح تولید ناخالص داخلی سرانه است، در حالی که تنها دانمارک نرخ رشد تولید ناخالص داخلی مثبت را از زمان بحران مالی سال 2008 نشان داده است. بر این اساس، نگاهی به آمارها و داده های تجارت خارجی، ارزش کل صادرات و واردات و شکرای اقتصادی این کشورها تا حد بسیاری به این موضوع کمک می کند که رویکردهای توسعه گرا بر اساس الگوهای نهادی، حک شدگی اقتصاد به سیاست، ادراک نخبگی و سیاست خارجی توسعه گرا صورت-بندی شود. برای مثال آمارهای مربوط به صادرات و واردات کالاها و خدمات در اسکاندیناوی نشان می-دهد که در دوره سال های 2010-2020 شاهد رشد قابل توجه ارزش کل صادرات این کشورها هستیم.

    روش

    روش پژوهش حاضر به لحاظ هدف، توسعه ای و به لحاظ روش، توصیفی-تحلیلی و به-لحاظ نحوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای خواهد بود. رویکرد مولف توصیفی و تحلیلی خواهد بود.

    یافته ها

    بحث رویکردهای کلاسیک بر آن هستند که سیاست خارجی، منفصل از سیاست داخلی است و دولت ها همچون توپ بیلیاردی در صحنه بین المللی محسوب می شوند که نسبت به مناسبات داخلی خود در شرایط فک شدگی قرار می گیرند. این در حالی است که رویکردهای متاخر بر آنند که سیاست داخلی و سیاست خارجی رابطه گسست ناپذیری نسبت به هم دیگر دارند. نهادگرایی در اقتصاد سیاسی جزو رویکردهایی محسوب می شود که ضمن توجه به سنت ها و نهادهای اجتماعی، بر اهمیت مناسبات داخلی بر رویه ها و رویکردهای خارجی تاکید می شود. این موضوع هنگامی که در بستر کشورهای اسکاندیناوی مورد بررسی قرار می گیرد، اهمیت بیشتری به خود می گیرد. این پژوهش ضمن بهره گیری از روشی گلچین گرایانه و توسل به رویکردهای نهادی، ادراکی و توسعه گرا، بر آن است که سیاست خارجی و سیاست داخلی روابطی در هم تنیده و «حک شده» نسبت به هم دارند، به-نحوی که سیاست داخلی با عرضه جذابیت های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توانسته محیطی پذیرای اقتصاد پویا را ایجاد کند و سیاست خارجی با تحرک توانسته با جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی، برندسازی ملی، هماهنگی بین المللی، بیشترین میزان ارتباطات بین المللی، بی طرفی و غیرامنیتی سازی مناسبات اقتصادی، اهداف توسعه گرایی را پیش ببرد. نهادگرایی در سال های پایانی دهه 1870 میلادی و در پاسخ به عقلانی پنداری مکانیکی مکتب اقتصاد کلاسیک و نئوکلاسیک به-وجود آمد.

    نتیجه گیری

    نهادگرایی کم کم و با توجه به اهمیت عمده ای که به زمینه ها و زیرساخت های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه، می داد، توسعه یافتگی را از منظری غیرکلاسیک تعریف می کرد. نهادها به عنوان محصولی از رفتار انسان پدید می آمدند و هم از این رو، اهمیت داشتند. در مدل نهادگرایی، نهادهای سیاسی، به دلیل اهمیتی که در شکل گیری و قوام و اعمال قواعد اعم از قواعد رسمی و قواعد غیررسمی دارند، از اهمیت بسیاری برخوردارند، هم از این رو نقش دولت در اقتصاد نهادی اهمیت پیدا می کند.

    کلید واژگان: اسکاندیناوی، نوردیک، سیاست خارجی، توسعه گرا، نهادگرایی
    Reza Rahmati *
    Introduction

    The establishment of a close relationship between sociology, political science and economics was established with the beginning of the new institutionalist debates in the mid-1980s and in particular with the efforts of Douglas North. Research findings show that this economic growth, increased foreign investment, trading partners (imports and exports), etc., is configured with attention to the internal environment. The Scandinavian economies (Denmark, Norway and Sweden) are among the richest economies in the world. Scandinavian people enjoy the highest living standards in the world due to a relatively low wage gap, very high employment and high taxes, along with good quality education and social security. From a regional perspective, Scandinavia is a cohesive region that performs much better than the average of the European Union and the Organization for Economic Cooperation and Development (OECD). However, these countries differ on a number of important parameters: Sweden has the largest economy, followed by Norway and Denmark. Norway, on the other hand, has the highest level of GDP per capita, while only Denmark has shown a positive GDP growth rate since the 2008 financial crisis. Accordingly, a look at the statistics and data on foreign trade, the total value of exports and imports, and the economic performance of these countries helps to a great extent to formulate development-oriented approaches based on institutional patterns, the embedding of the economy in politics, elite perception, and a development-oriented foreign policy. For example, statistics on exports and imports of goods and services in Scandinavia show that in the period 2010-2020, we see a significant growth in the total value of exports of these countries.

    Methods

    The present research method will be developmental in terms of purpose, descriptive-analytical in terms of method, and library in terms of data collection. The author's approach will be descriptive and analytical.

    Results and Discussion

    Classical approaches hold that foreign policy is separate from domestic policy and that states are like billiard balls on the international stage that are in a state of flux with respect to their domestic relations. This is while recent approaches hold that domestic policy and foreign policy have an inseparable relationship with each other. Institutionalism in political economy is one of the approaches that, while paying attention to social traditions and institutions, emphasizes the importance of domestic relations over foreign practices and approaches. This issue becomes more important when examined in the context of Scandinavian countries. The research hypothesis, while utilizing an anthology method and resorting to institutional, perceptual, and development-oriented approaches, is that foreign policy and domestic policy have intertwined and "etched" relationships with each other, in such a way that domestic policy, by offering cultural, political, economic, and social attractions, has been able to create an environment receptive to a dynamic economy, and foreign policy, with its mobility, has been able to advance the goals of developmentism by attracting foreign direct investment, national branding, international coordination, the greatest amount of international communications, neutrality, and de-securitization of economic relations. Institutionalism emerged in the late 1870s and in response to the mechanical rationalism of the classical and neoclassical schools of economics.

    Conclusion

    Institutionalism gradually defined development from a non-classical perspective, given the major importance it gave to the cultural, social, political, and economic contexts and infrastructures of society. Institutions emerged as a product of human behavior and therefore were important. In the institutionalist model, political institutions are of great importance due to their importance in the formation, consistency and application of rules, both formal and informal, and therefore the role of the state in institutional economics becomes important.

    Keywords: Development-Oriented, Foreign Policy, Scandinavian, Nordic, Institutionalism
  • احسان فلاحی، علی امیدی

    بعد از روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ در 1979، یک دهه زمان سپری شد تا چین به طور کامل در مدار تعامل با جهان قرار گرفت. لذا، از اواخر دهه 1980، توسعه گرایی رویکرد مسلط در سیاست خارجی چین شد. پکن بدین وسیله، به جذب منابع بین المللی به درون مرزهای ملی خود همت گماشت. اکنون با گذشت حدود چهار دهه، اقتصاد چین از طریق امکانات موجود در اقتصاد سیاسی بین الملل، به پیشرفت چشم گیری رسیده است. پکن هم اکنون منافع اقتصادی و سیاسی برون مرزی گسترده ای دارد که حفظ و گسترش این منافع یک اولویت مهم در سیاست خارجی چین است. اما نگاه اقتصادی محض در سیاست خارجی، اولویت مذکور را به نحو مطلوب پوشش نخواهد داد. نخبگان نسل پنجم چین با درک این واقعیت، در پی اصلاحات تدریجی در سیاست خارجی این کشور هستند؛ به طوری که بعد از روی کار آمدن شی جین پینگ (2012) الگوی رایج توسعه گرایانه در سیاست خارجی چین، با تغییراتی مواجه شده است. لذا، این پرسش مطرح می شود که «دامنه تغییر و تداوم سیاست خارجی توسعه گرایانه چین در دوران شی جین پینگ چگونه بوده است» ؟ «جین پینگ کماکان به سیاست خارجی توسعه گرایانه چین پای بند است، اما رویکرد جدیدی که برای حرکت در این مسیر اتخاذ شده، از الگوی انعطاف پذیردهه های قبل فاصله گرفته و با قاطعیت سیاسی- نظامی بیش تری همراه شده است». فرضیه فوق در چارچوبی تلفیقی از نظریه دولت توسعه گرا (آدریان لفت ویچ) و بازگشت تاریخ (رابرت کیگن) بررسی شده است. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی است.

    کلید واژگان: چین، سیاست خارجی، توسعه گرایی، شی جین پینگ، بازگشت تاریخ
    Ehsan Fallahi, Ali Omidi

    From the late 1980s, the development-oriented paradigm has become a dominant approach in China's foreign policy. Hereby, Beijing tries to absorb the international resources in its national economy. After four decades, the Chinese economy has made remarkable progress by applying peaceful interactive foreign policy. Beijing now has substantial oversea economic and political interests. Maintaining and expanding these interests are top priority in China's foreign policy. But pure emphasis on economy in foreign policy will not materialize the mentioned priority. China's fifth-generation elites are aware about this shortcoming. So in Xi Jinping's era, China's development-oriented foreign policy has faced with modifications. Therefore, this question comes up that how the range and continuity of China’s development-oriented foreign policy has been in the Xi Jinping period? Even though Xi Jinping has commitment to China's development oriented foreign policy; but it has attached with more Political-military assertiveness. This hypothesis will be tested in the framework of Adrian Leftwich developmental state theory as well as Robert Kagan’s theory on history. This research has been undergone by descriptive-analytic method.

    Keywords: China, Foreign Policy, Development-oriented, Xi Jinping, Return of History
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال