به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « psychological distress » در نشریات گروه « پزشکی »

  • سمانه اعظمی دولت آبادی، فاطمه زرگر*، حمید صانعی، نصرالله ایران پناه
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف مدل یابی تبعیت افراد مبتلا به بیماری کرونری قلب (Coronary heart disease یا CHD) بر اساس راهبردهای مقابله ای و ادراک بیماری با میانجی گری خودکارامدی و پریشانی روان شناختی انجام شد.

    روش ها

    این مطالعه از نوع مقطعی بود که بر روی بیماران مبتلا به CHD اجرا شد. جامعه آماری شامل بیماران مبتلا به CHD استان اصفهان و نمونه های تحقیق شامل بیماران مراجعه کننده به بیمارستان شهید چمران اصفهان بود که بر اساس نمونه گیری غیر تصادفی از نوع هدفمند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسش نامه تبعیت از درمان بیماری های مزمن (Adherence in Chronic Diseases Scale یا ACDS)، پرسش نامه راهبردهای مقابله ای Moss و Billings، پرسش نامه پریشانی روان شناختی Laviband و پرسش نامه خودکارامدی مدیریت بیماری قلبی- عروقی Steka و همکاران جمع آوری گردید. ارتباط میان شاخص های مختلف، با استفاده از آزمون های مقایساتی و روش های تحلیل همبستگی و در نهایت، معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    راهبردهای مقابله ای هم به صورت مستقیم و هم با میانجی گری خودکارامدی و پریشانی روان شناختی، بر تبعیت از درمان بیماران CHD تاثیر داشت. برای آزمون مدل مذکور، روش مدل یابی معادلات ساختاری به کار گرفته شد. بدین ترتیب، همه شاخص های برازندگی حاصل از تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری از برازش مدل ساختاری با داده های جمع آوری شده حمایت کردند [54/157، (94 = درجه آزادی) 2c، 168 = Degree of freedom (df)/2c، 959/0 = Comparative fit index (CFI)، 915/0 = Goodness of fit index (GFI)، 877/0 = Adjusted goodness of fit index (AGFI) و 056/0 = Root mean square error of approximation (RMSEA)].

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت که اثر علی راهبردهای مقابله ای بر تبعیت از درمان در بیماران CHD با نقش میانجی گر پریشانی روان شناختی و خودکارامدی از برازش مناسبی برخوردار می باشد.

    کلید واژگان: مهارت های مقابله ای, تبعیت از درمان, پریشانی روان شناختی, خودکارامدی, بیماری های کرونری قلب, بیماران}
    Samaneh Azami-Dolatabadi, Fatemeh Zargar*, Hamid Sanei, Nasrollah Iranpanah
    Background

    In this research, the researcher aims to model the adherence of patients with coronary heart disease (CHD) based on coping strategies and disease perception with the mediation of self-efficacy and psychological distress.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted on patients with CHD. The statistical population included patients with CHD in Isfahan Province, Iran, with the sample consisting of patients referred to Shahid Chamran Hospital in Isfahan City which were selected using purposeful sampling method. Data collection was done through the Adherence in Chronic Diseases Scale (ACDS), the Billings and Moss Coping Strategies Questionnaire, the Lovibond and Lovibond Psychological Distress Questionnaire, and the Cardiovascular Management Self-Efficacy Questionnaire developed by Steca et al. Comparative tests, correlation analysis methods, and structural equation modeling (SEM) were used to investigate the relationships between different factors.

    Findings

    Coping strategies affected the adherence to treatment of patients with CHD, both directly and through the mediation of self-efficacy and psychological distress. The SEM method was used to test the mentioned model. The results of the analysis indicated that all the fit indices obtained from the analysis supported the fit of SEM with the compiled data [χ2 (degree of freedom or df = 94) = 157.54, χ2/df = 168, comparative fit index (CFI) = 0.959, goodness of fit index (GFI) = 0.915, adjusted GFI (AGFI) = 0.877, and root mean square error of approximation (RMSEA) = 0.056].

    Conclusion

    It can be concluded that coping strategies have a causal effect on adherence to treatment in patients with CHD with the mediating role of psychological distress and self-efficacy. The model has a good fit.

    Keywords: Coping Skills, Treatment Adherence, Psychological Distress, Self Efficacy, Coronary Heart Disease, Patients}
  • سوسن بهرامی کوهشاهی، فاطمه گلشنی*، آنیتا باغداساریانس، افسانه قنبری پناه
    زمینه و هدف

    درد مزمن، حاصل تعامل پیچیده عوامل جسمی، روانی و اجتماعی است که باعث تجربه درد می شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین الگوی ساختاری درد مزمن بر اساس ذهن آگاهی، حمایت اجتماعی و رویدادهای زندگی با میانجی گری پریشانی روانشناختی و فاجعه سازی درد بود.

    روش کار

    این پژوهش، یک مطالعه توصیفی همبستگی از نوع الگویابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه افرادی بودند که در سال 1401 با شکایت از درد عضلانی- اسکلتی و آرتریت روماتوئید به کلینیک های درد، متخصصان درد، متخصصان مغز و اعصاب، فیزیوتراپیست ها، مراکز بهداشتی- درمانی (مراجعین بخش ارتوپدی، فیزیوتراپی و مغز و اعصاب بیمارستان های مختلف و مراجعان ارتوپدی) و درمانگاه های مناطق 22 گانه شهر تهران مراجعه کرده بودند. از بین آنها تعداد 496 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پرسشنامه های درد مک گیل، ذهن آگاهی بائر، حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران، رویدادهای استرس زای زندگی پیکل، افسردگی، اضطراب و استرس لویباند و مقیاس فاجعه سازی درد سالیوان و همکاران را تکمیل کردند. داده ها با کمک نرم افزارهای آماری SPSS-26 و AMOS-23 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش مدل یابی معادلات ساختاری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج الگویابی معادلات ساختاری، حاکی از برازش مطلوب مدل با داده های تجربی بود. اثر ضریب مسیر استاندارد مستقیم ذهن آگاهی و میزان عوامل استرس زا بر درد مزمن، معنادار (0/01<p) و اثر مستقیم حمایت اجتماعی و تعداد عوامل استرس زا بر درد مزمن، غیرمعنادار بود. همچنین اثر ضریب مسیر استاندارد غیرمستقیم ذهن آگاهی، حمایت اجتماعی، تعداد عوامل استرس زا و میزان عوامل استرس زا با نقش میانجی پریشانی روانشناختی و فاجعه سازی درد بر درد مزمن معنادار بود (0/01<p).

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که ذهن آگاهی، حمایت اجتماعی و رویدادهای زندگی با میانجی گری پریشانی روانشناختی و فاجعه سازی درد، نقش مهمی در تبیین درد مزمن ایفا می کنند. این یافته می تواند در برنامه ریزی دقیق تر مداخلات روان درمانی به بیماران دارای درد مزمن مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: درد مزمن, ذهن آگاهی, حمایت اجتماعی, پریشانی روانشناختی, فاجعه سازی درد}
    S Bahrami Koohshahi, F Golshani*, A Baghdassarians, Afsaneh Ghanbari Panah
    Background

    Chronic pain results from a complex interaction of biological, psychological and social factors that causes the experience of pain. The purpose of this research was to identify the structural model of chronic pain based on mindfulness, social support and life events with the mediating role of psychological distress and pain catastrophizing.

    Methods

    This was a descriptive-correlational study with structural equation modeling. The study population included all patients suffering from chronic pain with musculoskeletal and rheumatoid arthritis related pain, which had referred to Tehran medical centers for follow-up in 2023. A total of 496 people were selected using the convenience sampling method. They completed the McGill Pain Questionnaire (1957), the Bauer Five Factor Mindfulness Questionnaire (2006), the Perceived Social Support of Zimmet et al. (1988), the Pickel's Stressful Life Events (1971), the Leviband's Depression, Anxiety and Stress Questionnaire (1995) and the Pain Catastrophizing Scale of Sullivan et al. (1995). Research data were analyzed using SPSS-26 and AMOS-23 softwares using Pearson correlation coefficient and structural equation modeling.

    Results

    The results of the structural equation model indicated that this model fits the experimental data well. The direct effects of the standard pathway mindfulness coefficient and the amount of stressors on chronic pain were significant (p<0.01) and the direct effects of social support and the number of stressors for chronic pain was insignificant. Additionally, the effects of standard indirect path coefficients for mindfulness, social support and the number and the amount of stressors with the mediating role of psychological distress and pain catastrophizing on chronic pain was significant (p<0.01).

    Conclusion

    Mindfulness, social support and life events play an important role in explaining chronic pain through the mediation of psychological distress and pain catastrophizing. Therefore, the findings of this study can be used in more detailed planning of psychotherpeutic interventions for patients with chronic pain.

    Keywords: Chronic Pain, Mindfulness, Social Support, Psychological Distress, Pain Catastrophizing}
  • رقیه مهدیان، مجید پورفرج*
    مقدمه

    کیفیت مطلوب روابط زناشویی و فقدان آشفتگی روان شناختی از عوامل مهم پایداری روابط زناشویی می باشند. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و آشفتگی روان شناختی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره ساری بود.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر ساری در سال 1401 بودند. تعداد 32 نفر از زوجین (16 نفر در هر گروه) به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه طرحواره درمانی را دریافت نمودند. برای گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه کیفیت روابط زناشویی Busby و همکاران و مقیاس آشفتگی روانی Lavibond و Lavibond بود. تجزیه و تحلیل داده ها توسط تحلیل کوواریانس چندمتغیره انجام شد.

    یافته ها

    در گروه آزمایش میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت روابط زناشویی در پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب 12/1±13/32 و 45/1±60/36 (001/0> p) و نمره آشفتگی روان شناختی به ترتیب 18/1±13/42 و 83/0 ±13/39 بود (001/0> p). در گروه کنترل میانگین و انحراف معیار نمره کیفیت روابط زناشویی در پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب 22/1±07/32. و 10/1 ± 87/31 (001/0> p) و نمره آشفتگی روان شناختی به ترتیب 67/0± 20/42و 30/.1 ± 42 بود (001/0> p).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد طرحواره درمانی بر کیفیت روابط زناشویی و آشفتگی روان شناختی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره موثر است. پیشنهاد می شود به عنوان مداخله مفید در زمینه بهبود کیفیت روابط زناشویی و آشفتگی روان شناختی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی, کیفیت روابط زناشویی, آشفتگی روان شناختی, زوجین}
    R. Mahdian, M .Pourfaraj *
    Introduction

    Desirable quality of marital relations and lack of psychological distress can be important factors of stability of marital relations. The purpose of this research was to determine the effectiveness of schema therapy on the quality of marital relationships and psychological distress of couples referring to counseling centers in Sari.

    Materials and methods

    The current research was semi-experimental with a pre-test and post-test design with a control group. The statistical population of the research was all the couples who referred to counseling centers in Sari city in 1401. The statistical sample included 32 couples who referred to the counseling centers (16 for the control group and 16 for the experimental group) who were selected by convenience sampling and randomly assigned to two experimental and control groups. The experimental group received 8 sessions of schema therapy and the control group did not receive therapy during this time. The data collection tool was Busby et al.'s Marital Relationship Quality Questionnaire and Lavibond and Lavibond's Psychological Disturbance Scale. Data analysis was done using multivariate covariance analysis.

    Findings

    In the intervention group, the mean and standard deviation of the quality of marital relations in the experimental group in the pre-test and (post-test) were 32.13±1.12 (36.60±1.45) and 42.13±1.18 for psychological distress. 39.13 ± 0.83) but no significant difference was observed in the control group. Therefore, schema therapy significantly increased the average score of the quality of marital relationships and decreased the average score of psychological distress in couples who referred to counseling centers (p<0.001).

    Conclusion

    Schema therapy seems to be effective on the quality of marital relations and psychological distress of couples referring to counseling centers and it is suggested as a useful intervention in the field of improving the quality of marital relations and psychological distress.

    Keywords: Schema Therapy, Marital Relationship Quality, Psychological Distress, Couples}
  • پویان رجبی*، برزو امیرپور
    مقدمه

    اعتیاد به عنوان یک اختلال روان پزشکی پیچیده و از معضلات بزرگ جوامع می تواند برای افراد معتاد و اطرافیان آنان رنج و پریشانی روان شناختی را به دنبال داشته باشد. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش پریشانی روان شناختی و افزایش سواد سلامت روان مردان عضو انجمن معتادان گمنام شهر کرمانشاه انجام شد.

    مواد و روش ها

    این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری، تمامی مردان عضو انجمن معتادان گمنام شهر کرمانشاه در سال 1402 بودند. با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در گروه کنترل (15 نفر) و آزمایش (15 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه (هر هفته 90 دقیقه) تحت آموزش گروه درمانی مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی قرار گرفتند، در حالی که برای گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های پریشانی روان شناختی Kessler و همکاران (2002) و مقیاس سواد سلامت روان Ekonor و Casey (2015)، استفاده شد. داده ها با استفاده از آنالیز کوواریانس چندمتغیره تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مداخله آموزشی، بر کاهش پریشانی روان شناختی (011/0=p، 231/0=Eta، 506/7=F)، و افزایش سواد سلامت روان (002/0=p، 375/0=Eta، 619/12=F) مردان عضو انجمن معتادان گمنام به طور معنی داری اثرگذار بود.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج و اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کاهش پریشانی روان شناختی و افزایش سواد سلامت روان شرکت کنندگان، توصیه می شود از این شیوه درمانی نسل جدید رفتاردرمانی در مداخلات مرتبط با اعتیاد استفاده شود.

    کلید واژگان: رفتاردرمانی دیالکتیکی, سواد سلامت, اعتیاد, پریشانی روان شناختی}
    P .Rajabi *, B .Amirpour
    Introduction

    Addiction, as a complex psychiatric disorder and one of the major problems of societies, can lead to suffering and psychological distress for addicts and those around them. This research was conducted with the aim of determining the effectiveness of dialectical behavior therapy (DBT) in reducing psychological distress and increasing mental health literacy among men who were members of Narcotics Anonymous in Kermanshah.

    Materials and Methods

    This study was a quasi-experimental design with a pretest-posttest design and a control group. The statistical population included all men who were members of the Narcotics Anonymous Association of Kermanshah in 2022. Thirty people were selected by convenience sampling and randomly assigned into two equal groups. The experimental group received 8 sessions DBT (90 minutes session per week), but the control group did not receive any interventions. Demographic information checklist and Kessler et al psychological distress questionnaire and Ekonor & Casey's mental health literacy scale were used to collect data. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance MANCOVA.

    Results

    The results of this research showed that the educational intervention reduced psychological distress (F=7.506, Eta=0.231, P=0.011), increased mental health literacy (F=12.619, Eta=0.375, P=0.002) of men who are members of Narcotics Anonymous has been significantly effective.

    Conclusion

    Based on the results of the current research and the effectiveness of dialectical behavior therapy on reducing psychological distress and increasing mental health literacy of the participants, it is recommended to use this new generation behavior therapy method in addiction-related interventions.

    Keywords: Dialectical Behavior Therapy, Health Literacy, Addiction, Psychological Distress}
  • لیلا مکوندی، مجید برادران*، فرزانه رنجبر نوشری
    مقدمه

    هویت جنسی در زندگی فردی و تعاملات اجتماعی اهمیت بسیاری دارد، پژوهش حاضر با هدف اثربخشی «آموزش شناختی- رفتاری» بر پریشانی روانشناختی و انعطاف پذیری شناختی افراد دارای اختلال ملال جنسیتی انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش حاضر نیمه تجربی و طرح آن از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد دارای اختلال ملال جنسیتی مراجعه کننده به مرکز اورژانس اجتماعی شهر رشت در سال 1398 بود که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 32 تن از این افراد انتخاب شدند و بصورت تصادفی ساده در 2 گروه مداخله و کنترل (در هر گروه 16 تن)  قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از «مقیاس پریشانی روانشناختی» (Psychological Distress Scale) و «سیاهه انعطاف پذیری شناختی» (Cognitive Flexibility Inventory)  در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. روایی محتوا به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ انجام شد. «آموزش شناختی-رفتاری» طی 8 جلسه 90 دقیقه ای در گروه مداخله اجرا شد. تحلیل داده ها در نرمافزار اس پی اس اس  نسخه 23 انجام شد.

    یافته ها

    با کنترل نمره پیش آزمون بین گروهای مداخله و کنترل، تفاوت معناداری بین شرکت کنندگان 2 گروه در متغیر پریشانی روانشناختی و انعطاف پذیری شناختی وجود داشت. «آموزش شناختی-رفتاری» بر کاهش پریشانی روانشناختی (47/5 =F  و 05/0 >P) و همچنین افزایش انعطاف پذیری شناختی  (88/20 =F  و 01/0>P) افراد دارای اختلال ملال جنسیتی موثر بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخشی «آموزش شناختی-رفتاری» بر کاهش پریشانی روانشناختی و افزایش انعطاف پذیری شناختی افراد با اختلال ملال جنسیتی، پیشنهاد می شود آموزش فوق در طیف وسیعی از مشکلات رفتاری و شناختی به کار بگفته شود.

    کلید واژگان: آموزش شناختی-رفتاری, پریشانی روانشناختی, انعطاف پذیری شناختی, اختلال ملال جنسیتی}
    Leila Makvandi, Majid Baradaran*, Farzaneh Ranjbar Noushari
    Introduction

    Considering the importance of gender identity in personal life and social interactions, the current research was conducted with the aim of "Cognitive-Behavioral Training" effectiveness on psychological distress and cognitive flexibility of people with gender dysphoria disorder.

    Methods

    The method of the present study was quasi-experimental and its design was pre-test-post-test with the control group. The statistical population of the research included all the people with gender dysphoria disorder referred to the Rasht Social Emergency Center in 2019, that 32 people were selected by purposive sampling method and randomly assigned to 2 intervention and control groups (16 people in each group). To collect data, "Psychological Distress Scale" and "Cognitive Flexibility Inventory" were used in the pre-test and post-test.  Content validity was performed by qualitative method and reliability was performed by internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient. The "Cognitive-Behavioral Training" was conducted during 8 sessions of 90 minutes in intervention group. Data were analyzed in SPSS. 23.

    Results

    By controlling the pre-test score between the intervention and control groups, there was a significant difference between the participants of the two groups in the variable of psychological distress and cognitive flexibility. "Cognitive-Behavioral Training" was effective in reducing psychological distress (F=5.47 and P<0.05) and also increasing cognitive flexibility (F=20.88 and P<0.01) of people with sexual boredom disorder.

    Conclusions

    Considering the effectiveness of "Cognitive-Behavioral Training" on reducing psychological distress and increasing cognitive flexibility of people with sexual boredom disorder, it is suggested that the above training be used in a wide range of behavioral and cognitive problems.

    Keywords: Cognitive-Behavioral Training, Psychological Distress, Cognitive Flexibility, Gender Dysphoria Disorder}
  • نگین سالاریان*، فروزان الیاسی، سید نورالدین موسوی نصب، زینب حمزه گردشی، محمداسماعیل ابراهیمی
    مقدمه

    ناباروری یک بحران در زندگی است که می تواند موجب ایجاد استرس روانی شدید در زوجین بخصوص زنان شود. راه های گوناگونی برای مدیریت دیسترس و پریشانی در زنان نابارور پیشنهاد شده است. پروتکل کارازمایی  حاضر با هدف تعیین تاثیر مشاوره ی آنلاین مختصر شده ی مبتنی بر توجه آگاهی بر میزان دیسترس زنان نابارور تحت درمان روش های کمک باروری طراحی شده است.

    روش کار

    استادی پروتکل حاضر یک مطالعه کار آزمایی بالینی تصادفی شده می باشد که بر روی 70 زن نابارور که با اعمال تخصیص تصادفی به دو گروه کنترل و مداخله 35 نفره انجام خواهد شد. برای ارزیابی شرکت کنندگان از پرسشنامه های الف)بررسی خصوصیات دموگرافیک و طبی بیماران، ب) پرسشنامه سلامت عمومی The General Health Questionnaire-28 ، ج) پرسشنامه استرس ناباروری نیوتن (FPI) و د) پرسشنامه دیسترس ناباروری  Infertility Distress Scale (IDS) ه)پرسشنامه کیفیت زندگی زنان نابارور استفاده خواهد شد. مداخله طراحی شده به صورت گروه هفت نفره، هر جلسه 2 ساعت و یک بار در هفته به مدت 4 هفت منسجم برگزار خواهد شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 انجام خواهد شد.

    بحث: 

    این استادی پروتکل جهت بررسی...و در نهایت برای  ارتقا سلامت روانی و به تبع از آن سلامت جسمانی در زنان نابارور طراحی شده است. با توجه به اهمیت و وسعت فراوان آسیب های ناشی از ناباروری و شیوع قابل توجه آن در جوامع کنونی و همچنین اهمیت مشاوره مبتنی بر توجه آگاهی، بنظر می رسد که این طرح پژوهشی بسیار کار آمد خواهد بود.

    کلید واژگان: توجه آگاهی, دیسترس, زنان نابارور, مشاوره}
    Negin Salarian*, Forouzan Elyasi, Noraddin Mousavi Nasab, Zeinab Hamzehgardeshi, Mohammadesmail Ebrahimi
    Background and Objective

    Infertility is a major life event that can induce severe psychological stress in couples, especially women. This protocol-based study aims to assess the effect of an abbreviated online mindfulness-based intervention (MBI) on the distress and quality of life (QoL) of infertile women undergoing assisted reproductive technology fertility treatments.

    Materials & Methods

    This study outlines a protocol for a randomized clinical trial involving 70 infertile women in Iran, who will be randomly divided into two groups of control (n=35) and intervention (n=35). To collect data, a sociodemographic/medical-fertility form, the general health questionnaire-28 (GHQ-28), Newton’s fertility problem inventory, the infertility distress scale (IDS), and the QoL questionnaire for infertile women will be used. The online MBI will provided in groups of seven, once per week, for four weeks, each session for two hours. Data analysis will be performed in SPSS software, version 25.

    Discussion

    The goal of this protocol-based study is to introduce a clinical trial that assess the effect of online MBI for reducing distress and thereby improving the QoL and mental health of infertile women in Iran. Given the prevalence of infertility and the importance of MBI, the results of the clinical trial can be highly beneficial.

    Keywords: Mindfulness, Psychological Distress, Infertility, Counseling​​​​​​​}
  • Elham Orujeni, Nahid Havassi Soumar*, Nilufar Tahmoresi
    Background

    Negative childhood experiences and emotional distress can influence the quality of a relationship. The present study identifies these factors to explain the structural pattern of relationship quality based on childhood trauma and distress with the mediating role of psychological adaptation.  

    Methods

    This is an applied study regarding objectives and a descriptive-correlational structural equation-type study regarding implementation. The statistical population includes men and women (aged 18-60 years) in Tehran City, Iran in 2020-2021, of which 444 people were selected using the convenience sampling method. Study instruments include the childhood trauma questionnaire, psychological distress, qualitative relationship quality, and personality assessment questionnaire for adults. The data were analyzed using the SPSS software, version 21, and Amos software, version 21 using structural equation modeling.

    Results

    Childhood trauma (β=-0.135), psychological distress (β=-0.198), and psychological adaptation (β=-0.256) have direct and negative effects (P<0.01) on relationship quality and childhood trauma (β=-0.082). Meanwhile, psychological distress (β=-0.146) has an indirect effect through psychological adaptation (P<0.01) which has a negative and significant impact on relationship quality. The fit indices of the structural model after minor modifications were all at an acceptable level and the model was assessed to show a good fit to the data.

    Conclusion

    Psychological adaption mediates the relationship between childhood trauma psychological distress and relationship quality. Therefore, it is beneficial to develop interventions that regulate emotions, reduce the impact of trauma on children, and improve mental adaptation.

    Keywords: Childhood Trauma, Psychological Distress, Psychological Adaptation, Relationship Quality}
  • فاطمه رستمی، احمد منصوری*
    زمینه و هدف

    خود زنی غیر خودکشی به عنوان یکی از اختلال های مزمن و ناتوان کننده مطرح شده است. حمایت اجتماعی از سوی خانواده، دوستان و دیگران نیز نقش مهمی در پیشگیری، ایجاد و تداوم این اختلال دارد. ازاین رو هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی در رابطه بین پریشانی روان شناختی و خودزنی غیر خودکشی بود.

    روش ها

    این پژوهش به روش توصیفی-همبستگی و به صورت مقطعی در سال 1402 بر روی 271 دانشجوی کارشناسی در حال تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور انجام شد. واحدهای پژوهش به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. گردآوری داده ها با استفاده از مقیاس پریشانی روان شناختی کسلر، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده و سیاهه خود آسیب رسانی آگاهانه و تعمدی انجام شد. داده ها با استفاده از افزونه PROCESS در نرم افزار SPSS نسخه 26 و روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند.

    نتایج

    میانگین و انحراف استاندارد سن دانشجویان5/94± 24/03 سال بود. 80/8 درصد از شرکت کنندگان دانشجویان دختر و 80/4 درصد دانشجویان در حال تحصیل در دانشکده علوم انسانی بودند. نتایج پژوهش نشان داد که بین پریشانی روان شناختی و خودزنی غیر خودکشی (0/01>p، 0/505 =r)، حمایت اجتماعی و خودزنی غیر خودکشی (0/01>p، 0/316- =r) و همچنین بین پریشانی روان شناختی و حمایت اجتماعی (0/01>p، 0/378- =r) رابطه معنی دار وجود دارد. همچنین حمایت اجتماعی تعدیل کننده رابطه بین پریشانی روان شناختی و خودزنی غیر خودکشی بود.

    نتیجه گیری

    حمایت اجتماعی به عنوان یک عامل محافظت کننده نقش مهمی در کاهش خودزنی غیر خودکشی دارد. پژوهشگران و متخصصان حوزه بهداشت روان می توانند به نقش حمایت اجتماعی در پیشگیری و درمان خودزنی غیر خودکشی توجه نمایند.

    کلید واژگان: پریشانی روان شناختی, حمایت اجتماعی, خودزنی غیر خودکشی}
    F. Rostami, A.Mansouri *
    Background & Aim

    Non-suicidal self-injury has been proposed as one of the chronic and debilitating disorders. Social support from family, friends and others plays an important role in prevention, development and maintenance of this disorder. Therefore, the aim of this study was to investigate the moderating role of social support in relationship between psychological distress and non-suicidal self-injury.

    Methods

    This descriptive-correlational research was conducted cross-sectionally on 271 undergraduate students studying at the Islamic Azad University of Neyshabur branch in 2023. The research units were selected by cluster sampling method. Data collection was done using Kessler's Psychological Distress Scale, Perceived Social Support Multidimensional Scale, and Deliberate and Intentional Self-Injury Inventory.
    The data were analyzed using the PROCESS plugin in SPSS version 26 and the statistical methods of Pearson's correlation coefficient and regression analysis.

    Results

    The mean and standard deviation of the students' age was 24.03 years. In the study, 80.8% of the participants were female and 80.4% were students studying in the faculty of humanities. The research results showed that there is a significant relationship between psychological distress and non-suicidal self-injury (r= 0.505, p<0.01), social support and non-suicidal self-injury (r= 0.316, p<0.01) and also between psychological distress and social support (r = -0.378, p< 0.01). Also, social support moderated the relationship between psychological distress and non-suicidal self-injury.

    Conclusion

    Social support as a protective factor plays an important role in reducing non-suicidal self-injury. Researchers and specialists in the field of mental health can pay attention to the role of social support in the prevention and treatment of non-suicidal self-injury.

    Keywords: Non-Suicidal Self-Injury, Psychological Distress, Social Support}
  • Soodeh Tahmasbi, Mahshid Namdari, Kazem Dalaie, Mohammad Behnaz, Aminhesam Seif Zargar, Reyhaneh Nilgaran *
    Objectives

    The present study aimed to investigate the patients’psychological status, level of awareness, and attitude toward the coronavirus disease 2019 (COVID-19) pandemicand itseffects on the process of orthodontic treatment in patients at the School of Dentistry, Shahid Beheshti University of Medical Sciences, and three private clinics in the city of Tehran in 2021-2022.

    Methods

    A questionnaire with fourpartswas designed. The participant’s general information and the information regarding orthodontic treatments were collected in the first part, and the patient’s knowledge and attitude in confronting COVID-19 were collected in the next two parts. In the last part, the patient’s psychological status was assessed using Kessler’s Psychological Distress Scale (K10). A total of 300questionnaires were distributed among the patients in fourclinics. Spearman’s correlation coefficients, the t-test,and U Mann-Whitney statistical test were used ata significance level of 0.05.

    Results

    A total of 209 patients undergoing fixed orthodontic treatment participated in the present study. The mean score of the K10 questionnaire among the participants was 11.93.30.14% of the participants could not attend their orthodontic appointments at least once during 6 months.59.8% of the participants reported much concern about going to the dental office and contracting a disease.25.8%of patientswere worried about falling brackets, loosening bands, and breaking wires during the outbreak. On the other hand, 69.8% had no problem incontacting their orthodontist.

    Conclusion

    Most patients had no missed orthodontic appointments during 6 months, and more than a quarter believed that COVID-19 had affected their orthodontic treatments. The patients’psychological status was not suitableespeciallyin women. In general, with highereducational level, the awareness of COVID-19 increased,and the psychological status worsened.

    Keywords: COVID-19, Orthodontic appliance, Psychological distress}
  • زینب قاسمی*، سعیده خاکی، ماندانا متین زاده
    مقدمه و هدف

    تجربه خشونت خانوادگی سبب می شود تا دختران با آسیب های روان شناختی و هیجانی مختلفی مواجه شوند. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک بر اجتناب تجربه ای و پریشانی روان شناختی دختران با تجربه خشونت خانگی انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دختران با تجربه خشونت خانگی در سال تحصیلی 99-1398 در شهر اصفهان بود. در این پژوهش تعداد 30 دختر با سابقه خشونت خانوادگی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (در هر گروه 15 نفر). پس از شروع مداخله 2 نفر در گروه آزمایش و 3 نفر در گروه گواه از ادامه حضور در پژوهش انصراف دادند. گروه آزمایش مداخله آموزش رفتاردرمانی دیالکتیک (لینهان، 2004) را طی دو و نیم ماه در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه پرسشنامه اجتناب تجربه ای (بوند و همکاران، 2011) و پریشانی روان شناختی (کسلر و همکاران، 2003) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که رفتاردرمانی دیالکتیک بر اجتناب تجربه ای و پریشانی روان شناختی دختران با تجربه خشونت خانگی تاثیر معنادار دارد (p<0/001). بدین صورت که این درمان توانسته بود منجر به کاهش اجتناب تجربه ای و پریشانی روان شناختی این دختران شود.

    کلید واژگان: اجتناب تجربه ای, پریشانی روان شناختی, خشونت خانگی, رفتاردرمانی دیالکتیک}
    Zeynab Ghasemi *, Saeideh Khaki, Mandana Matin Zadeh
    Introduction and purpose

    the experience of domestic violence causes the girls to face different psychological and emotional damages. Therefore, the present study was conducted with the purpose of investigating the effectiveness of dialectic behavior therapy on the experiential avoidance and psychological distress in the girls with the experience of domestic violence.

    Material and methods

    the present study was quasi-experimental with pretest-posttest and control group design. The statistical population of the present study included the girls with the experience of domestic violence in academic year 2019-20. 30 girls with the record of domestic violence were selected through purposive sampling method and they were randomly accommodated into experimental and control groups (each group of 15 girls). After starting the intervention, 2 girls in the experimental group and 3 girls in the control group quit taking part in the study. The experimental group received ten ninety-minute sessions of training dialectic behavior therapy (Linhan, 2004) during two-and-a-half months. The applied questionnaires in the present study were experiential avoidance questionnaire (Bond et al, 2011) and psychological distress (Kesler et al, 2003). The data from the study were analyzed through ANCOVA method.

    Findings

    the results showed that dialectic behavior therapy has significant effect on the experiential avoidance and psychological distress in the girls with the experience of domestic violence (p<0.001) in a way that this therapy succeeded in decreasing experiential avoidance and psychological distress in these girls.

    Keywords: Experiential Avoidance, Psychological Distress, Domestic Violence, Dialectic Behavior Therapy}
  • Fatemeh Molamohseni, Fatemeh Sadat Marashian *, Sasan Bavi
    Background

     The loss of a parent significantly affects the academic performance, social interactions, and overall well-being of students.

    Objectives

     The purpose of this study was to investigate the effectiveness of positive psychology training and acceptance and commitment therapy (ACT) in reducing psychological distress and improving motivational beliefs among students who have experienced the loss of a parent.

    Methods

     This quasi-experimental study adopted a pretest-posttest follow-up design and included two experimental groups and one control group. The research focused on female secondary school students in Ahvaz, Iran, who were grieving the death of a parent. Sixty participants who met the inclusion criteria were selected through purposive sampling and randomly assigned to two experimental groups and one control group (n = 20 each). Data were analyzed using repeated measures ANOVA with SPSS 23.

    Results

     The findings indicated that both positive psychology training and ACT significantly impacted the participants' psychological distress and motivational beliefs. There were significant differences between the effects of positive psychology training and ACT, with positive psychology training showing a more substantial influence on reducing psychological distress and enhancing motivational beliefs than ACT.

    Conclusions

     This study concludes that both positive psychology training and ACT are effective in boosting motivational beliefs and mitigating psychological distress among students grieving the loss of a parent.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Positive Psychology, Psychological Distress, Motivation, Students}
  • مهدخت خادم حسینی، علیرضا مرآتی*، حسن پیریایی، کامبیز روشنایی
    پیش زمینه و هدف

    عوارض دیابت به عنوان یک بیماری مزمن، باعث ایجاد پریشانی روان شناختی در مبتلایان می شود و افسردگی، اضطراب و استرس که از مولفه های این پریشانی هستند بر روند مدیریت بیماری و پیامدهای آن تاثیر می گذارند. بر این اساس، هدف این پژوهش مقایسه سه روش مداخله کتاب درمانی، درمان فعال سازی رفتاری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روان شناختی در زنان مبتلا به دیابت نوع دو بود.

    مواد و روش کار

    این پژوهش به صورت نیمه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری آن زنان مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به کلینیک سجاد تهران در سه ماه نخست سال 1402 بود که 60 نفر با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده در چهار گروه جایگذاری شدند. داده ها در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لویبوند و لویبوند (1995) جمع آوری شدند. تحلیل آماری با نرم افزار SPSS نسخه 22 با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان دهنده تاثیر معنادار هر سه مداخله بر افسردگی، اضطراب و استرس در سطح 05/0 بود (05/0> P). همچنین، تفاوتی معنادار (05/0> P) بین تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با درمان فعال سازی رفتاری و کتاب درمانی بر افسردگی، اضطراب و استرس مشاهده شد، اما بین تاثیر درمان فعال سازی رفتاری با کتاب درمانی تفاوتی معنادار مشاهده نشد (05/0<P).

    بحث و نتیجه گیری

    با توجه به تاثیر و پایداری بیشتر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، اجرای این مداخله با هدف کاهش پریشانی روان شناختی ناشی از عوارض دیابت همراه با درمان های پزشکی در مراکز درمانی پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: پریشانی روان شناختی, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, کتاب درمانی, فعال سازی رفتاری, دیابت نوع دو}
    Mahdokht Khademhoseini, Alireza Meraati*, Hasan Piriaei, Kambiz Roshanaei
    Background & Aims

    Complications of diabetes, as a chronic disease, can lead to psychological distress in patients. Depression, anxiety, and stress, which are elements of this distress, can impact the management of the disease and its consequences. Therefore, this study aims to compare the effects of bibliotherapy, behavioral activation therapy, and mindfulness-based cognitive therapy on reducing psychological distress in women with type 2 diabetes.

    Materials & Methods

    This research employed as a semi-experimental design with a pre-test-post-test approach and included a control group. The study focused on females with type 2 diabetes referred to Sajjad Clinic in Tehran during the first three months of 2023. Sixty participants were selected using convenience sampling and then randomly assigned to four groups. The data were collected in two phases: pre-test and post-test. The depression, anxiety, and stress levels were measured using the Lovibond and Lovibond (1995) scale. Statistical analysis was done with SPSS software version 22.0 using the multivariate covariance analysis method.

    Results

    The results indicated that all three interventions had a significant effect on depression, anxiety, and stress (P<0.05). Additionally, there was a significant difference between the impact of mindfulness-based cognitive therapy compared to behavioral activation treatment and bibliotherapy on depression, anxiety, and stress (P<0.05). However, there was no significant difference between the effects of behavioral activation treatment and bibliotherapy for depression (P < 0.05).

    Conclusion

    It is recommended to introduce mindfulness-based cognitive therapy in medical centers to alleviate psychological distress caused by diabetes complications and medical treatments, owing to its superior efficacy and stability.

    Keywords: Behavioral Activation, Bibliotherapy, Mindfulness, Psychological Distress, Type 2 Diabetes Mellitus}
  • Golazin Hoseini, Esmail Soltani, Najmeh Hejazi*, Maedeh Gordali, Zahra Sohrabi
    Background

    High levels of stress in obese people, hypothalamic-pituitary-adrenal (HPA) axis disorder, and social pressures can increase cortisol level and lead to psychological disorders. The aim of this study is to compare psychological distress, biochemical parameters, and metabolic syndrome components between normal-weight and overweight (OW)/obese women.

    Methods

    This was an analytical cross-sectional study conducted on 75 women aged 18 to 60; they were divided into three groups: obese and OW on diet (obese/OW on diet), obese and OW without diet (obese/OW without diet), and normal-weight. The components of metabolic syndrome, serum cortisol, and high sensitive C-reactive protein (hs-CRP) levels were measured. General health questionnaire-28 (GHQ-28) was also completed to assess psychological distress.

    Result

    The results revealed that there was a significant difference between normal weight and the other two groups regarding metabolic syndrome components, which included waist circumference (WC), fasting blood sugar (FBS), systolic blood-pressure (SBP), and hs-CRP (P<0.05). Serum cortisol level was significantly higher in obese/OW on diet compared with the other two groups (P<0.001). Moreover, the total-GHQ score was significantly lower in normal weight compared with the group of obese/OW on diet and the group without diet (P=0.001). 

    Conclusion

    Being on a diet may expose a person to stress and increase the serum cortisol level. Elevated psychological distress, metabolic syndrome components, and inflammation were apparent in obese and OW women compared to normal-weight ones.

    Keywords: Obesity, Metabolic syndrome, Inflammation, Psychological distress, Diet, Non-communicable diseases}
  • Farzin Bagheri Sheykhangafshe, Vahid Savabi Niri, Maryam Zolfagharnia, Zeynab Bourbour, Forough Esrfilian*
    Background

    Cardiovascular Disease (CVD) can be aggravated due to stress, depression, anxiety, emotional and spiritual problems.

    Objectives

    The primary objective of this study was to assess the impact of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on psychological distress, alexithymia, and spiritual health among women with CVD.

    Materials & Methods

    The current research adopted a randomized controlled clinical trial, employing a pre-test-post-test design along with a control group. The statistical population comprised women with CVD residing in the 6th district of Tehran during August and September 2021. The research sample comprised 30 women with CVD who were selected using purposive sampling and divided into experimental groups (n=15) and control group (n=15). The experimental group received eight 90-minute sessions of ACT, but the control group did not receive any intervention. The data collection process included utilizing questionnaires to measure psychological distress, Toronto alexithymia, and spiritual health. The data collected were subsequently subjected to analysis using multivariate analysis of covariance SPSS-24.

    Results

    The results showed that ACT significantly decreases anxiety (F=34.71, P=0.001, η2=0.63), stress (F=30.14, P=0.001, η2=0.60), depression (F=48.34, P=0.001, η2=0.71), difficulty identifying feelings (F=28.80, P=0.001, η2=0.59), difficulty describing feelings (F=44.30, P=0.001, η2=0.68), externally oriented thinking (F=36.50, P=0.001, η2=0.68), and increases existential health (F=37.69, P=0.001, η2=0.66), and religious health (F=24.56, P=0.001, η2=0.55) in women with CVD (P<0.01).

    Conclusion

    ACT offers promising prospects for improving the psychological, emotional, and spiritual health of women living with CVD. By promoting acceptance, emotional awareness, and committed action, ACT empowers women to cope effectively with psychological distress, address alexithymia, and nurture their spiritual well-being.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Psychological Distress, Alexithymia, Spiritual Health, Cardiovascular Disease}
  • Mohamad Saeid Ahmadi *, Hossein Masoomi Jahandizi, Seyedah Fatemeh Hosseini Varzagani
    Background

     Epidemic diseases such as Covid-19 can adversely affect job security and social status, thereby leading to psychological distress.

    Objectives

     The aim of the present study was to predict psychological turmoil among nurses working during Covid-19 pandemic based on job security, spiritual intelligence, and social acceptance.

    Methods

     This descriptive-correlational study was conducted on 210 nurses working at the Hazrat-e-Valiasr (AS) Hospital of Zanjan City between Farvardin and Khordad 2021. The participants were recruited by convenience sampling, and data were collected using Kessler Psychological Distress Scale (K10), Nissi’s job security questionnaire, the spiritual intelligence scale developed by Naseri et al., and Marlowe–Crowne Social Desirability Scale (MC–SDS). Data analyses were conducted in SPSS software v. 23 using Pearson correlation and stepwise regression.

    Results

     The research findings indicated that nurses’ psychological distress amid Covid-19 pandemic significantly and inversely correlated with job security (r = 0.42, p<0.01), spiritual intelligence (r = 0.43, p<0.01), and social acceptance (r = 0.47, p<0.01). Also, social acceptance (r = 6.27, p < 0.01), job security (r= 4.71, p < 0.01), and spiritual intelligence (r = 4.29, p < 0.01) were able to predict psychological distress among nurses.

    Conclusion

     Based on the results of the present study, it is suggested that the authorities of medical education organizations consider programs to familiarize nurses with Iran’s subcultures (such as religious beliefs, rituals, and obligations) to promote their cultural sensitivity, job security, and social acceptance. This can furthermore ensue with positive consequences such as the improvement of nurses’ quality of life, well-being, physical and mental health, job satisfaction, and life condition.

    Keywords: Psychological distress, Job security, Spiritual intelligence, Social acceptance, Nurses, Coronavirus}
  • Rohollah Fallah Madvari, Mahdi Jafari Nodoushan, Faezeh Abbassi Balochkhaneh, Gholamhossein Halvani, Farzan Madadizadeh, Azam Esmaeili, Ahmadali Kheirandish, Seyedeh Zahara Hosseini Sangchi*
    Background

    Noise pollution is one of the known harmful factors in workplaces. Noise can have different psychological consequences. Noise annoyance (NA) and noise sensitivity (NS) are seen as mediators in the study of noise impacts. The present study was conducted to investigate the association between NA and NS with psychological distress (PD).

    Materials and Methods

    This cross-sectional study was conducted among 115 textile workers. The sampling method was stratified random sampling. Noise exposure (NE) was determined by a noise dosimeter. NA, NS, and PD were assessed using Noise Annoyance Scale (NAS), Weinstein's Noise Sensitivity Scale (WNSS), and Kessler Psychological Distress Scale, respectively. Data analysis was performed in SPSS-22 software.

    Results

    The median (interquartile range) of NA was equal to 7 (3). The mean (standard deviation) of NS was equal to 66.33 (15.76). The results showed that there is a positive and significant association between equivalent sound level, and PD (P=0.01, r = 0.23). The results of our study showed that PD had a significant difference in diverse levels of NA (P=0.01) and NS (P<0.001).

    Conclusion

    In general, the annoyance caused by NA and NS can affect people's PD. Therefore, it is suggested to pay attention to these factors in studying the consequences of noise exposure.

    Keywords: Noise, Sensitivity, Mental health, Psychological Distress, Textile Industry}
  • حسین علی پورپیچا، قدرت الله عباسی*، رمضان حسن زاده
    مقدمه

    پژوهش حاضر باهدف بررسی تاثیر درمان شناختی رفتاری یکپارچه با ذهن آگاهی بر عدم تحمل ابهام و پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلابه کووید-19 انجام شد.

    روش کار

    این پژوهش در قالب یک طرح آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری دو ماهه همراه با گروه کنترل انجام شد. از بین بیماران مبتلابه کووید-19 دارای سابقه بستری در شهر آمل در نیمه اول سال 1400 با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل گمارش شدند. گروه شناختی رفتاری یکپارچه با ذهن آگاهی 8 جلسه گروهی مداخله دریافت کردند. شرکت کنندگان دو گروه، در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه پریشانی روان شناختی کسلر و همکاران (K10) و مقیاس عدم تحمل ابهام (IU-12) را تکمیل کردند. یافته های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرنی در فضای نرم افزار SPSS26 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    مداخله شناختی رفتاری یکپارچه با ذهن آگاهی تاثیرات معناداری بر کاهش عدم تحمل ابهام و پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلابه کووید-19 داشت (001/0 <p).

    نتیجه گیری

    مداخله شناختی رفتاری یکپارچه با ذهن آگاهی از اثربخشی قابل توجهی در جهت کاهش عدم تحمل ابهام و پریشانی روان شناختی در بیماران مبتلابه کووید-19 در ایران برخوردار است. ازاین رو متخصصین، پژوهشگران و درمان گران این حوزه می توانند از این مداخله به عنوان گزینه های موثر درمانی جهت بهبود کارکردهای روان شناختی بیماران مبتلابه کرونا استفاده کنند.

    کلید واژگان: پریشانی روان شناختی, تحمل ابهام, کووید- 19, مداخله شناختی رفتاری یکپارچه با ذهن آگاهی}
    Hossein Alipourpicha, Ghodratollah Abbasi*, Ramazan Hassanzadeh
    Introduction

    This study investigated the effectiveness of mindfulness-integrated cognitive behavior therapy (MiCBT), to decrease intolerance of uncertaint and psychological distress in patients with COVID-19.

    Methods

    This research was conducted in the form of an experimental design with pre-test-post-test and follow-up with a control group. thirty patients with covid-19 in Amol city were randomly allocated to either to the experimental group (n = 15) and control group (n = 15). Outcomes were assessed at pre-, postintervention and at 2-month follow-up with the Kessler psychological distress scale-10 (K10) and the short version of the intolerance of uncertainty scale. The data were analyzed using SPSS.26 software and mixed covariance analysis with repeated measures and Bonferroni post hoc test.

    Results

    The MiCBT intervention significantly reduced intolerance of uncertainty and psychological distress scores at posttreatment and the gains were maintained at 2-month follow-up (p < 0.001).

    Conclusion

    The results support the effectiveness of MiCBT in creating rapid and sustainable reduction of intolerance of uncertainty and psychological distress in patients with COVID-19. Therefore, experts, researchers and therapists in this field can use this intervention as an effective treatment option to improve the psychological functions of patients with COVID-19 in Iran.

    Keywords: Kywords COVID-19, Intolerance of uncertainty, Psychological distress, Mindfulness-integrated Cognitive Behavior Therapy}
  • سید احسان کاظمینی، طاهره رنجبری پور*، عاطفه نژادمحمد نامقی، شیدا سوداگر، پریسا پیوندی
    مقدمه

    فرایند درمان و عوارض نارسایی قلبی همراه با تنش، مشکلات خلقی، اضطرابی و احساس ناامیدی در مبتلایان است. نظر به اهمیت سلامت روان شناختی و امید در مقابله با پیامدهای بیماری و تاثیرگذاری درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی بر آنها، هدف این پژوهش مقایسه تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پریشانی روان شناختی و امید در مردان مبتلا به نارسایی قلبی بود.

    روش

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. 45 نفر از مردان 35 تا 55 سال مبتلا به نارسایی قلبی مرحله ی B شهر اصفهان، به صورت هدفمند انتخاب و در سه گروه 15 نفری (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) با روش تصادفی ساده جای گذاری شدند. داده ها با مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-42) لویبوند و لویبوند (1995) و مقیاس امید اسنایدر و همکاران (1991) در سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری جمع آوری شدند. مداخلات برای گروه های آزمایش اجرا شد. گروه کنترل مداخله ای نداشت. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان دهنده ی تفاوتی معنادار برای افسردگی، اضطراب، استرس و امید در دو گروه نسبت به گروه کنترل در پس آزمون و پیگیری بودند (0/05˂P). بین تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی (0/005=P)، اضطراب (0/034=P) و امید (0/007=P)، تفاوتی معنادار مشاهده شد اما بین تاثیر دو مداخله بر استرس (0/451=P) تفاوتی معنادار وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    هر دو مداخله در مردان مبتلا به نارسایی قلبی افسردگی، اضطراب و استرس را کاهش و امید را افزایش دادند. بنابراین پیشنهاد می شود در مراکز درمانی همراه با درمان های پزشکی رایج به عنوان مداخلاتی مکمل اجرا شوند و برای مشکلات اضطرابی اولویت با به کارگیری شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و برای مشکلات امید، خلقی و افسردگی، اولویت با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باشد.

    کلید واژگان: امید, پریشانی روان شناختی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, نارسایی قلبی}
    Sayed Ehsan Kazemeini, Tahereh Ranjbaripour*, Atefeh Nezhadmohammad Nameghi, Sheida Sodagar, Parisa Peyvandi
    Introduction

    The treatment processes and complications of heart failure are associated with tension, mood problems, anxiety and feeling of hopelessness. Due to the importance of psychological health and hope in dealing with the consequences of the disease and the effect of mindfulness-based interventions on them, the aim of this study was to compare the effect of mindfulness-based cognitive therapy with acceptance and commitment therapy on psychological distress and hope in males with heart failure.

    Method

    This research was semi-experimental with a pretest-posttest design with a control group on three-month follow-up. 45 males aged 35 to 55 with stage B heart failure in Isfahan city, were purposefully selected and placed in three groups of 15 (two experiment groups and one control group) by simple random method. Data were collected with depression, anxiety and stress scale, Loybond & Loybond's (1995) and Hope scale Snyder et al. (1991), in the three stages of pre-test, post-test and follow-up. The interventions performed for test groups. The control group did not receive any intervention. Data analysis was done with mixed analysis of variance and Bonferroni's post hoc test.

    Findings

    Findings showed a significant difference for depression, anxiety, stress and hope in both interventions compared to the control group in the post-test and follow-up (P˂0.05). Comarsion of mindfulness-based cognitive therapy with acceptance and commitment therapy showed a significant difference in the treatment of depression (P=0.005), anxiety (P=0.034) and hope (P=0.007). However no significant difference was observed for Stress (P=0.451).

    Conclusion

    Both interventions reduced depression, anxiety, stress, and increased hope in males with heart failure. Therefore the suggested treatments should be used in medical centers along with common medical treatments as complementary interventions. For anxiety problems, the preferred method is mindfulness-based cognitive therapy and for hope, mood and depression problems, acceptance and commitment therapy.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Heart Failure, Hope, Mindfulness-Based Cognitive Therapy, Psychological Distress}
  • محمدرضا تمنایی فر*، زهرا سلیمانیان
    زمینه و هدف

    سرطان پستان شایع ترین سرطان در زنان است که می تواند موجب مشکلات هیجانی شود. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی تاب آوری و خودکارآمدی در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده با پریشانی روانشناختی در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود.

    روش ها

    این مطالعه مقطعی در زنان مبتلا به سرطان پستان در بخش انکولوژی بیمارستان امام خمینی و امام حسین شهر تهران در سال 1402 انجام شد. 250 بیمار با روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. برای گردآوری داده ها، از مقیاس های افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) لویبوند (1995)، تاب آوری (RISC) کانر و دیویدسون (2003)، خودکارآمدی عمومی (GSES) شرر و همکاران (1982) و حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS) زیمت و همکاران (1988) استفاده گردید.

    یافته ها

    در زنان مبتلا به سرطان پستان، حمایت اجتماعی ادراک شده بر تاب آوری (0/34=β و 0/001=P) و خودکارآمدی (0/19=β و 0/019=P) اثر مستقیم و معنادار داشت، اما مسیر مستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده بر پریشانی روانشناختی معنادار نبود. همچنین، تاب آوری (0/46-=β و 0/001=P) و خودکارآمدی (0/33- =β و 0/001=P) بر پریشانی روانشناختی اثر مستقیم و معنادار داشت و در رابطه بین حمایت اجتماعی با پریشانی روانشناختی نقش میانجی ایفا نمود. مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار است (0/93=CFI ،1/82= CMIN/DF، 0/064=RAMSEA، 0/05=>P) و 34 درصد پریشانی روانشناختی را ‏تبیین می کند.

    نتیجه گیری

    می توان بیان داشت که با توجه به نقش میانجی تاب آوری و خودکارآمدی، می توان با استفاده از مداخله های آموزشی-درمانی مبتنی بر ارتقای خودکارآمدی و تاب آوری میزان پریشانی روانشناختی زنان مبتلا به سرطان پستان را کاهش داد.

    کلید واژگان: پریشانی روانشناختی, تاب آوری, خودکارآمدی, حمایت اجتماعی ادراک شده, سرطان پستان}
    Mohammadreza Tamannaeifar*, Zahra Soleimanian
    Background and Aim

    Breast cancer is the most common cancer among women, often leading to emotional challenges. This study aimed at investigating the mediating roles of resilience and self-efficacy in the relationship between perceived social support and psychological distress among breast cancer patients.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted on women with breast cancer admitted to Imam Khomeini and Imam Hossein Hospitals in Tehran, Iran, in 2023. A total of 250 patients were included using convenience sampling. Data were collected using the Depression, Anxiety, and Stress Scales (DASS) by Lovibond (1995), Resilience Scale (RISC) by Connor and Davidson (2003), General Self-Efficacy Scale (GSES) by Scherer et al. (1982), and Multidimensional Scale of Perceived Social Support (MSPSS) by Zimet et al. (1988).

    Results

    Perceived social support had a direct and significant effect on resilience (β=0.34, P=0.001) and self-efficacy (β=0.19, P=0.019) in women with breast cancer. However, no significant direct relationship was found between perceived social support and psychological distress. Resilience (β=-0.46, P=0.001) and self-efficacy (β=0.33, P=0.001) directly influenced psychological distress, with both factors mediating the relationship between social support and distress. The final model demonstrated good fit indices (CFI=0.93, CMIN/DF=1.82, RMSEA=0.064, P<0.05) and explained 34% of psychological distress variance.

    Conclusion

    Considering the mediating roles of resilience and self-efficacy, implementing educational-therapeutic interventions focused on enhancing self-efficacy and resilience could effectively alleviate psychological distress in women with breast cancer.

    Keywords: Psychological distress, Resilience, Self-Efficacy, Perceived Social Support, Breast CancerCancer}
  • Patrick Ayi Ewah*, Idoo Womboh, Peter Agba Awhen, Felicia Agbor-Obun Dan
    Objectives

    Withholding workers’ salaries for months as a punishment for engaging in a strike may natively affect and influence their psychological distress. This study assessed the correlation between physical activity, psychological distress, and socioeconomic status, and explored the factors influencing psychological distress among the striking workers in Nigeria.

    Methods

    This cross-sectional face-to-face and online study conveniently sampled a total of 234 lecturers aged 27-69 years. The sociodemographic, physical, socio-economic, and psychological distress was assessed by the university strike physical and psychological distress questionnaire (USPAPDQ). Data analysis includes descriptive statistics, multiple linear regression, Spearman’s correlation, and Man whiney U-test, using a p<0.05 as the level of significance.

    Results

    The mean age, number of papers, and frequency/duration of exercise were 45.4±10.36 years, 4±5.82, 2.19±1.63 day/week, and 30.49±29.82 minutes/day, respectively. An inverse significant relationship was established between anxiety and age (r=-0.27; P<0.01), contemplating changing my job (r=-0.40; P<0.01), number of children (r=-0.19; P<0.01), academic rank (r=-0.27; P<0.01), frequency (r=-0.18; P<0.01), and duration (r=-0.16; P=0.02) of exercise. The significant predictors of anxiety were marital status (β=-0.207, P<0.01), contemplation on changing my job if the strike continues (P<0.01, β=-0.198), see anything positive about the strike (P<0.01, β=0.178), and numbers of children (P<0.01, β=-0.193). The significant predictors of depression were, an alternate source of income (P=0.04, β=0.126), contemplation on changing my job if the strike continues (P=0.03, β=-0.149), seeing anything positive about the strike (P=0.05, β=0.118), and time (hours) spent watching television (P=0.03, β=0.124).

    Discussion

    Overall, the significant negative predictors of psychological distress include marital status, contemplating changing my job, and number of children. The positive predictors were seeing anything positive about the strike, alternate sources of income, and time spent watching television. The government may prevent the reoccurrence of strikes by honouring existing agreements.

    Keywords: Employee strike, Psychological distress, Depression, Anxiety, Post-COVID, COVID-19 pandemic, Schoolteachers}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال