فن آوری زدایی در نقد فرهنگی
چگونه میتوان فنآوری را از نظر ویژگی مادی آن نگریست؟ نظریه انتقادی معاصر، فنآوری را یک مجاز یا بازنمود میبیند، نه یک واقعیت فیزیکی در دنیا. «ماشین»، نه صرفا استعارهای برای یک فنآوری خاص، بلکه برای خود فنآوری است. با نگاهی عمیقتر، این استعاره، فنآوری را در حیطهای محصور میکند که ساختاری نشانهشناختی دارد. به نظر مارک هانسن،4 منتقد امریکایی، این دیدگاه سبب میشود ما به مادیت خود فنآوری، یعنی به تاثیر آن بر زندگی عینیمان دسترسی نداشته باشیم. ما باید رویکرد سیستمی نشانهشناختی را کنار بگذاریم یا دستکم جایگزینی برای آن بیابیم. در این مقاله، استدلال هانسن را به کاوش میگذاریم، و بیان میشود که استدلال وی این جایگزین را به منزله گزینهای ترسیم میکند مبنی بر این که ما یا از طریق بدنمان با فنآوری در تماس هستیم یا از طریق زبانمان. من جانب برداشتی متفاوت را میگیرم: برداشتی که گزینهای بین متن و مادیت یعنی بین متن و فنآوری به دست نمیدهد؛ گزینهای که در عین حال کاملا به شناخت و بازنمود وابسته نیست و مادیت را به اندیشه تحویل نمیبرد. مایلم فنآوری را همزمان هم به عنوان ابهامی مادی و هم به منزله بازنمود در نظر آورم و معتقدم که عناصر این تصویر را واقعا میتوان در آثار برنارد استیگلر5 و ژاک دریدا6 مشاهده کرد. میخواهم سیاست فنآوری را برهانم؛ سیاستی که هیچ یک از دو طرف معادله را قربانی نکرده است و به فنآوری جدید رسانهای از دریچه مفهوم بایگانی نظر کند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.