عدالت به مثابه انصاف، سیاسی و نه متافیزیکی
جان رالز دارای دو دور هی فکری است. در دوره ی اول بسیار تحت تاثیر فلسفه ی اخلاق کانت است،ولی در دوره ی دوم به تدریج از کانت و امور انتزاعی فاصله میگیرد و بیشتر سعی دارد کارکردگرا،علمی و روشمند نظریه پردازی کند. این تا جایی است که نظریه ی وی در دور هی دوم فکر یاش ازکانت جدا می شود و به سنت پراگماتیسم نزدیک م یشود. اکثر فلاسفه ی دوران روشنگری بابهره گیری از پیش فرضهای متافیزیکی سعی در ارایه ی نظریات خود داشتند و بسیاری از مکاتبفلسفی، براساس این پیش فرضها بنا نهاده شدند. برای مثال کانت با بهره گیری از آموزه های اخلاقیو یا لاک، با تفسیری متفاوت از مسیحیت، نظریات خودشان را بیان کردند. اما، سوال اصلی ایناست: آیا رالز که خود را وام دار فلاسفه ی پیش از خود می داند نیز از این روش برای ارایه ی آراء خودبهره برده است؟ و یا آنطور که خود رالز مدعیاست: تمام تلاشش بر این بوده که مبنای نظریه یخود را بر هیچ پی شفرض متافیزیکی قرار ندهد و صرفا آن را برداشتی سیاسی بداند. در این مقالهابتدا به مقدماتی از نظریات لاک پیرامون تساهل و تاثیر رالز از کانت پرداخته شده است پس از آنادعای رالز مبنی بر سیاسی بودن نظریه ی عدالت وی و نه متافیزیکی بودن آن، بررسی شده است
رالز ، لاک ، لیبرالیسم ، عدالت به مثابه انصاف ، برداشت سیاسی ، پلورالیسم
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.