عرفان و تفکر فازی
در این مقاله نگارنده کوشیده است تا عرفان را از منظر فازی مورد مداقه قرار دهد و آن را بر این اساس در بستر آسیب شناسی معرفتی و اجتماعی تحلیل نماید. برای این منظور نخست به تعریف مفهوم و پیشینه تاریخی اصطلاح فازی و سپس به توصیف جهان بینی فازی پرداخته است. در پی آن ضمن توضیح منظور از منطق فازی، اصول نظری و قضایای بنیادین آن مورد تبیین و اثبات قرار گرفته اند. پس از آن با طرح مفهوم فازی و سنجش نسیت آن با مقولات علم و حکمت، رابطه عرفان با منطق و تفکر فازی بررسی دشه است. بر اساس این بررسیها عرفان ماهیتا واجد خصلتهایی است که با خصلتهای مزبور در تفکر فازی همنوایی نشان می دهد. به همین دلیل، عرفان را باید فازی نما و به تبع، اصول حاکم بر تفکر فازی را شامل حالش دانست. در بحث از آسیب شناسی عرفان، هدف آن است تا با اعمال رویکرد فازی به عرفان راهبردی متعادل و علمی در داوری نسبت به گونه های مختلف عرفانی فراهم آید. به اعتقاد نگارنده چنین رویکردی به عرفان، مسیر ناهموار ارزیابی و قضاوت در خصوص تعیین سهم عرفانها از حقیقت و صحت را هموار خواهد نمود.
عرفان ، عرفان فازی ، منطق ، منطق فازی ، تفکر فازی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.