پدیدارشناسی مفهوم نور در هنر متعالی از دیدگاه هانری کربن
هانری کربن در تاریخ حکمت اسلامی جایگاهی شایان دارد. از این رو که وی با اتخاذ شیوه خاصی از پدیدارشناسی، متون حکمی ایرانی - اسلامی را بازشناسی و منسجم کرده است. رویکرد عمده وی به مباحثی در حکمت اسلامی است که اغلب تا پیش از وی مورد توجه جدی قرار نمی گرفته یا این که منحصر به حلقه سنتی محدودی از اصحاب حکمت و معرفت بوده است. در فلسفه اسلامی ملاصدرا، یک مبحث بسیار مهمی که مورد توجه کربن نیز قرار گرفته، مسئله اصالت وجود است که مراد از آن انفصال وجود از ماهیات آن است و حقیقت اشیاء را مستقل از ماهیات آنان می شناسد. این گزاره سپس به مبحث هنر نیز تعمیم داده می شود و آثار هنری را مراتبی متکثر از منبع آن می شناسد. کربن ضمن توصیف مبادی ماورایی انسان از عالم مثل که آن را توصیفات مشابه هم انباشته و آکنده از نورالانوار شناسانده اند، مسئله تاویل را محوری اساسی و جدی خوانده و رهیافت های متکثر از جهان برین را معتبر می داند. بر همین مبنا، او به رویکرد خاص خویش در جستجوی بارقه های نور در اثر هنر برمی آید که در نوع انسان حلول کرده و ریشه در نور اعلی و ذات اقدس الهی دارند. از این بعد، یک هنرمند در آفرینش اثر هنری، تصویر و نمایه ای از یک مکان و زمان ماورایی و فوق حسی را نمایانده و مخاطبان خود را با آفریدگار جهان و همه هستنده های مرتبط ساخته است.