فهرست مطالب

سراج منیر - سال هشتم شماره 32 (زمستان 1397)

نشریه سراج منیر
سال هشتم شماره 32 (زمستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/12/20
  • تعداد عناوین: 11
|
  • سرمقاله
  • گفت و گو
  • پایان عمر وهابیت / مصاحبه با کامیار صداقت ثمرحسینی
    صفحات 11-15
  • مقالات
  • رضا احمدزاده صفحات 17-35

    دیوبندیه و سلفیه دو جریان مذهبی هستند که با هم اختلاف اساسی دارند. یکی از موارد اختلافی بین این دو جریان که تبعات فراوانی می تواند بر آن مترتب شود، معنا و مفهوم اسلام و ایمان از دیدگاه این دو گروه است. در این مقاله سعی شده که با روش تحلیلی _ توصیفی، اسلام و ایمان از منظر دیوبندیه و سلفیه بررسی شود و اشتراکات و افتراقات آنها تبیین گردد. در این مقاله مشخص می شود که دیوبندیه به پیروی از حنفیه و ماتریدیه، ورود در اسلام را به شهادتین یا هر چیزی که نشان دهنده اسلام یک فرد باشد بیان می کند و ورود به ایمان را تصدیق و اعتقاد قلبی می داند؛ همچنین اسلام ظاهری مثبت احکام دنیوی می شود و ایمان را به حداقلی و حداکثری تقسیم می کنند. در ایمان حداقلی، صرف باور قلبی کفایت می کند و عمل در آن دخیل نیست؛ اما ایمان حداکثری، ایمانی است که به وسیله عمل شدت و ضعف می یابد. سلفیه در اسلام اختلافی با دیوبندیه نداشته و صرف اقرار زبانی را برای اسلام کافی می داند؛ اما در ایمان، مقابل دیوبندیه و حتی اهل سنت قرار می گیرد؛ زیرا در ایمان حداقلی، تصدیق را به تنهایی کافی ندانسته و عمل را نیز در ایمان شرط می دانند و دایره ایمان را کوچک جلوه می دهند؛ اما با بررسی قرآن و سنت قطعی می توان فهمید که سلفیه مخالف شریعت عمل کرده و فهم ناصحیحی از ایمان ارائه می کنند. خداوند در آیه 14 سوره حجرات، اسلام را به معنای پذیرش ظاهری و ایمان را پذیرش و تصدیق قلبی معرفی کرده و در ایمان هیچ اشاره ای به عمل ندارد. در ضمن، اشاره به این نکته ضروری است که شیعه نیز مانند دیوبندیه و اهل سنت برخلاف سلفیه معتقدند که عمل داخل در دایره ایمان نیست؛ بلکه تنها در شدت و ضعف ایمان دخیل است و هر شخصی همراه اقرار لسانی بر پذیرش دین اسلام، اعتقاد قلبی را ضمیمه کند، داخل در دایره ایمان است.

    کلیدواژگان: ایمان، اسلام، دیوبندیه، سلفیه، عمل
  • محمد باغچیقی صفحات 37-61

    این مقاله به بررسی تطبیقی دیدگاه ابن تیمیه و مکتب دیوبندیه در مبحث تاویل صفات خبری می پردازد. در این مقاله مشخص می شود که دیوبندیه با ابن تیمیه، در مساله تاویل صفات خبری از جهاتی اتفاق نظر و از جهاتی دیگر، اختلاف نظر دارد.
    ابن تیمیه در تمام صفات خبری، اصل را بر ظاهرگرایی گذاشته و به هیچ وجه تاویل را نپذیرفته و حتی اهل تاویل را افرادی منحرف می داند؛ اما علمای دیوبندیه در مساله رویت خداوند در قیامت، مانند ابن تیمیه تمسک به ظاهر آیات و روایات نموده و آن را اثبات می کنند. در مساله اثبات جهت و مکان برای حق تعالی، برخلاف ابن تیمیه، این دو صفت را از خداوند سلب می کنند؛ ولی در مورد صفات دیگری نظیر (یدالله، وجه الله، استوای بر عرش)، دچار اختلاف آرا شده اند. برخی نیز مانند ابن تیمیه ظاهرگرا شده و برخی دیگر برخلاف او قائل به جواز تاویل هستند.
    در این نوشتار پس از معرفی اجمالی ابن تیمیه، مکتب دیوبندیه و صفات خبری، به بررسی تطبیقی دیدگاه ابن تیمیه و دیوبندیه راجع به مصادیق صفات خبری می پردازیم.

    کلیدواژگان: ابن تیمیه، دیوبندیه، صفات خبری، تاویل، رویت خدا، استوای بر عرش
  • محمدجعفر میلان نورانی، مصطفی کاشانیان صفحات 63-80

    ابن تیمیه به عنوان موسس سلفیه، مشروعیت تبرک را در اکثر موارد زیر سوال می برد. وی صرفا لمس و بوسیدن حجر الاسود، و لمس دو رکن یمانی مسجدالحرام را قبول دارد و به غیر از این دو مورد، تمامی تبرکات را حرام می داند؛ اما در مورد علت حرمت تبرک، وحدت نظر ندارد و بعضا آن را از باب بدعت، و جایی دیگر از باب مقدمه بودن برای شرک، و در یکی از آثارش نیز تبرک را غلو و در اثر دیگر، آن را صرفا عملی بی فایده می داند. در جایی دیگر هم ادعا می کند، تمسک به تبرک، بهانه ای برای جبران ضعف ها و سستی های مسلمانان بوده است؛ ولی با مراجعه به آثار روایی معتبر اهل سنت، مشاهده می شود، هیچ یک از ادله ابن تیمیه در تحریم تبرک صحت ندارد و در تعارض با اعتقادات اصیل اهل سنت است.

    کلیدواژگان: ابن تیمیه، تبرک، بدعت، شرک، غلو
  • ابراهیم کاظمی صفحات 81-100

    وهابیت در نقاط مختلف کشور عربستان، مرتکب افراطی گری شده و جنایات متعددی را انجام داده است. شهر طائف از جمله شهرهایی است که شاهد این نوع جنایات بوده است. وهابیت در دو دوره به این شهر حمله کرده و جنایاتی را مرتکب شده که تاریخ این جنایات را فراموش نخواهد کرد. جرم هایی که وهابیت مرتکب شدند، در هیچ منطق عقلانی تصور نمی شود و هر عاقلی این نوع از اعمال را نکوهش می کند. در دوره اول حمله وهابیت به شهر طائف، جرم و جنایت هایی مانند قتل عام مردم بی گناه، غارت اموال مردم، پاره کردن مصحف ها انجام شد. در دوره سوم نیز، وهابی ها جنایاتی مانند قتل و غارت، نابود کردن اماکن و قبور بزرگان، قتل علمای دین و زندانی کردن بسیاری از مردم را انجام دادند. اگر افراطی گری های وهابیت را با اعمال انجام شده توسط داعش قیاس کنیم، همسان بودن این دو جریان کاملا مشهود خواهد بود.

    کلیدواژگان: وهابیت، داعش، جنایت، طائف، قتل عام، غارت اموال، تخریب آثار
  • مجتبی محیطی صفحات 101-122

    ابن تیمیه با تقسیم توسل به مشروع و غیر مشروع، بعضی از اقسام توسل را جایز و بعضی را بدعت دانسته است. وی توسل به ذات، جاه و مقام پیامبران، چه در حال حضور و چه در حال ممات را بدعت دانسته است. مهم ترین دلیل ابن تیمیه بر بدعت بودن توسل، فعل و سیره پیامبر6 و سلف است. او معتقد است که از ناحیه پیامبر6 و سلف، دلیلی بر جواز توسل به ذات و جاه و مقام وجود ندارد. این در حالی است که روایات متعددی در منابع معتبر وجود دارد که سلف، به ذات، جاه و مقام پیامبر6، در حال حیات و ممات توسل کرده اند. توسل شخص نابینا به پیامبر6، یا توسل عمر بن خطاب به عباس بن عبدالمطلب، نمونه هایی از این روایات است که تصریح بر جواز توسل به ذات و مقام دارد. این پژوهش بر اساس مبانی سلفیه، به تحلیل و نقد دیدگاه ابن تیمیه در موضوع توسل پرداخته است.

    کلیدواژگان: مشروعیت توسل، ابن تیمیه، سیره سلف، حدیث ضریر، توسل عمر به عباس، قاعده جلیله فی التوسل و الوسیله
  • مصطفی مهاجر صفحات 123-142

    ابن تیمیه مدعی است که به اتفاق اهل حدیث و غیر اهل حدیث، روایت «إن فاطمه& احصنت فرجها فحرم الله ذریتها علی النار» دروغ است؛ اما این ادعا از دو جهت دارای اشکال است. اولا این روایت در کتب متعدد اهل حدیث که قبل از ابن تیمیه می زیستند و مورد تایید وی بوده اند، نقل شده و همچنین بعد از ابن تیمیه نیز این روایت را بزرگان اهل حدیث، در کتب متعدد نقل کرده اند. ثانیا به نص روایات متعدد دیگری از پیامبر6 با مضمون حرمت آتش بر ذریه حضرت زهرا3، معلوم می شود که هیچ گونه ملازمه ای میان پاک دامنی و حرمت آتش بر ذریه آن حضرت وجود ندارد؛ چنان که برخی از بزرگان اهل سنت، به نفی ملازمه تصریح کرده و این روایت را مختص به فضائل حضرت زهرا3 دانسته اند.

    کلیدواژگان: ابن تیمیه، فضائل حضرت زهرا3، ذریه حضرت زهرا3، روایت احصنت فرجها
  • گزارش ها
  • مجید حیدری صفحات 143-147
  • رضا پورعلی سرخه دیزج صفحات 149-194
  • صفحه 165
|
  • Reza Ahmad Zade Pages 17-35

    Deoband School and Salafism are in two different paths. One the main differences between the two is lays in interpreting the meaning of Islam and faith. In this article, the writer tries to mention the similarities and differences of these schools in this case in a descriptive-analytic method. We can summarize the finding as the following: Deoband School as the Hanafi and Matoridi School maintain that verbalizing the Shahadatain is enough for entering in the realm of Islam. Moreover, for having a complete faith we must have an in-depth belief. They also believe that we can divide Islam in two broad categories: minimum Islam and maximum Islam. In defining the Islam Salafi school is similar to Deoband school. However, in defining the faith are different. Salafi School maintain that in having faith we must practice the faith. But by scrutinizing in the Holy Quran we can say that in Quran faith is not tied to practice.

    Keywords: Faith, Islam, Deoband School Salafism, practice
  • Muhammad Baghcheghi Pages 37-61

    In this article, we will have a quick survey on Attributive adjectives of God from the viewpoint of Ibn Taymiyyah and Deoband School. Ibn Taymiyyah is on the belief that all the God's attributes is verbally and we must not interpret them. While, the Deoband School maintain that in all cases, we cannot say that the verbal meaning is intended. For example, they believe that we can convey the visibility of God in after word as literal just as Ibn Taymiyyah did, but we cannot interpret the hand, face and his sitting on the throne and we must interpret it anyway. Deoband School believe that God has no direction and place, just the opposite of Ibn Taymiyyah. In this article, it is tried to make a comparison between Ibn Taymiyyah and Deoband School.

    Keywords: Taymiyyah, Deoband School, Attributiveadjectives interpretation, God's visibility, God's standing on thethrone
  • Muhammad Jafar Noorani, Mostafa Kashanian Pages 63-80

    Ibn Taymiyyah as the founder of Salafi School undermine the blessing in most cases. In his view, we can get blessing just in two cases: touching and kissing the Black Stone and the Yamani corner in the Sacred Mosque. He suppose that we cannot get blessing in other cases. The reasons that he mentions for this view is variant. Sometimes he say that will lead to heresy. Also, maintain that blessing is an introduction to polytheism. Considering the blessing as something useless is one of the other reasons that he mentions to disprove the blessing. By referring to the Sunni source book we can conclude that the Ibn Taymiyyah reasons is not valid and is in contradiction with the Sunni codes of beliefs.

    Keywords: Ibn Taymiyyah, blessing, heresy polytheism, exaggeration
  • Ebrahim Kazemi Pages 81-100

    The Wahhabis have done many crimes in Saudi Arabia. The city of Taif is one of the cities that has witnessed these crimes. The Wahhabis attacked this city twice and committed unforgettable crimes in history. We cannot imagine the depth of these crimes and very sane will condemn these crimes. Some of these crimes are as the following: genocide, plundering, tearing the Holy Quran in the first period of their ruling. They also killed the people, destroyed the tombs and shrines, jailed the people in their second rounds of their attacks. If we have a quick comparison between the atrocities of Wahhabism and ISIS, we will witness considerable similarity. What is done in Syria and Iraq today is so similar with the crimes if Wahhabism in Taif city.

    Keywords: Wahhabism, ISIS, Crimes Taif Genocide, Plundering, Destroying Tombs
  • Mujtaba Muhiti * Pages 101-122

    Ibn Taymiyyah divide the supplication in two types and consider one of them right and the other wrong. In his view, supplication to the holy prophet and his position is forbidden, during both his life and death. He maintain that this is a kind of heresy. His main reason is that the holy prophet and his companions did so. Ibn Taymiyyah believes that from their point of view there is no reason for supplication. While there are so many narrations that the companions of the holy prophet supplicated to the holy prophet and his position. Some cases are as the following: the supplication of the blind man to the Muhammad (pbh), the supplication of Omar to Abbas Ben Abdolmutalleb. These cases show that we have clear instances showing this act. This essay is to criticize Ibn Taymiyyah in this regard from Salafi perspective.

    Keywords: Legality of Supplication, Ibn Taymiyyah, Salafconduct, Blind Narration
  • Mustafa Mohajer Pages 123-142

    Ibn Taymiyyah claims that Ahl-Hadith and other Muslims believe that the narration "certainly, Fatima was a chaste woman so God has forbidden her descendants from fire of the hell" is fake. However, we must note that this narration is mentioned in different sources from Ahl-Hadith who lived before Ibn Taymiyyah and the writers of these books were authorities. In addition, after Ibn Taymiyyah this narration is quoted in many sources. On the other hand, there is no necessary between being chaste and forbidding her descendants from fire of the hell. Many Sunni scholars claim this and they believe that this narration belongs to the virtues of Fatima Al-Zahra (pbh).

    Keywords: Ibn Taymiyyah, the Virtues of Fatima Al-Zahra, theFatima Descendants, the Narration of Fireproofing