فهرست مطالب

مجله مطالعات فقه تربیتی
سال هفتم شماره 13 (بهار و تابستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/11/23
  • تعداد عناوین: 12
|
  • علیرضا اعرافی، سید عباس موسوی * صفحات 7-32

    < p>دعا یکی از اصلی ترین آموزه های اسلامی است. دعا در اسلام _ به جز ادعیه قرآنی که وحیانی اند _ بیان دیگری از آموزه های وحی در جهت تربیت فرد و تامین سلامت جامعه است. دعا روشی است که همزمان حاوی پیام های تعلیم، تربیت و تعبد است. مکتب انسان ساز دعا، علاوه بر خودسازی، با نزدیک شدن به مبدا هستی، سهم مهمی نیز در تربیت دیگران دارد. فرزندان عزیزترین و دلنشین ترین افراد پیرامونی هر شخص اند که «دعا» می تواند نقش تعیین کننده ای در هدایت و سعادت آنان داشته باشد. این تحقیق به دنبال این موضوع خواهد بود که احکام مربوط به وظیفه مندی والدین در تربیت فرزندان با روش «دعا» را قبل از تولد به سبک اجتهادی، استخراج نماید. مکتب اسلام، برای نیل به سعادت و صلاح فرزندان، قبل از تولد نیز به این مسئله توجه جدی داشته و در برنامه های تربیتی خود، به این روش اساسی تاکید ورزیده است. بنابراین، دعای والدین برای فرزندان قبل از تولد آن ها از احکام استحبابی و اخلاقی اسلام است که برای اثبات آن می توان از ادله متعدد عقلی و نقلی استفاده کرد. از جمله نتایج این پژوهش این است که دعای والدین برای فرزندان، آثار وضعی و برکات فراوان دارد که در طول حیات و در عرصه های مختلف زندگی، موفقیت های بزرگی را برای فرزند رقم می زند.

    کلیدواژگان: دعا، والدین، فرزند، تربیت، فرزندپروری
  • محمد غلامعلی زاده کجو، ابوالفضل حسام * صفحات 33-58

    در فقه اسلام و حقوق ایران، اصل بر شخصی بودن مسئولیت است (یزدانیان، 1394: 143) و قاعده فقهی «وزر» (شهید ثانی، 1414: 10/ 38 و 4/69) نیز مفید همین معنا است (محقق حلی، 1387: 4/ 426؛ محقق داماد، 1379: 4/163، حلی، 1407: 4/528؛ صیمری، 1420: 4/ 384؛ کرکی، 1414: 6/ 7). اصل شخصی بودن مسئولیت بدین معنا است که هیچ کس بار گناهان دیگری را به دوش نمی کشد و هر کس مسیول اعمال خویش است. با این همه، در فقه و حقوق، مواردی مشاهده می شود که ظاهرا از این اصل عدول شده است. مطابق ماده 7 قانون مسئولیت مدنی مصوب 1339هرگاه والدین در نگه داری و مواظبت از کودک دچار تقصیر شوند، مسیول اعمال زیان بار کودک بوده و این مسئولیت بنا بر اطلاق این ماده، شامل افعال زیان بار کودک در فضای مجازی نیز می شود. یکی از مصادیق احراز تقصیر والدین، اثبات نقص تربیت کودک است. از نظر حقوقی، تربیت ناقص کودک، تقصیر تلقی شده و مسئولیت والدین را به دنبال دارد (صفایی، رحیمی، 1391، 295). در این مقاله، با روش تحلیلی توصیفی اثبات شده است که به سبب ماهیت خاص فضای مجازی، مسئولیت والدین می تواند حقیقتا ناشی از فعل غیر تلقی شده و در برخی موارد و به رغم تقصیر ظاهری والدین، با تکیه بر محدودیت های وارد بر حق والدین نسبت به تربیت کودک، مانند رعایت حق تمامیت جسمانی، حریم خصوصی و آزادی عقیده و بیان کودک، والدین به سبب نقص در تربیت، مسئولیتی ندارند و به عدم تقصیر آن ها حکم می شود.

    کلیدواژگان: نقص در تربیت، تقصیر، اینترنت، حق خلوت، حق آزادی بیان
  • مجید طرقی، سید نقی موسوی، محمدکاظم مبلغ * صفحات 59-82

    استفاده از روش های تعقل و تفکر در تربیت دینی فرزندان، موضوعی است که پژوهش حاضر کوشیده حکم فقهی آن را بررسی نماید. برای این منظور پس از مفهوم شناسی، سراغ ادله عقلی و نقلی رفته است. دلیل عقلی بر وجوب استفاده از روش ها در تربیت دینی دلالت می کند. زیرا عقل بر وجوب شناخت خدا و تکالیف او حکم می کند و راه این شناخت را هم منحصر در تعقل و خردورزی می داند. آیات و روایات دلالت بر استحباب موکد استفاده از این روش ها دارند، ولی با انضمام دلیل عقلی و بر اساس قانون ملازمه حکم عقل و شرع، استفاده وجوب از آیات و روایات نیز خالی از وجه نیست. ازاین رو می توان گفت: زمینه سازی و دعوت فرزندان به خردورزی درباره موضوعاتی که قرآن کریم تعیین کرده و با لحاظ «آیه» بودن این موضوعات، در حدی که سبب تحقق بینش الهی در فرزندان شده و موجبات تربیت دینی آنان را فراهم سازد، واجب است.

    کلیدواژگان: شناخت عقلی، حکم عقلی، دعوت به تعقل و تفکر، حکم فقهی
  • مجید تلخابی، محمدلطیف مطهری * صفحات 83-105

    تربیت اسلامی ساحت های مختلفی دارد و تربیت عبادی یکی از مهم ترین این ساحات است. تربیت عبادی عبارت است از: آموزش عبادات و کیفیت آن ها و تلاش برای ایجاد روحیه پرستش و نیایش در متربی به گونه ای که به انجام مناسک و تکالیف عبادی متعهد شود. رفق و مدارا یکی از مباحث مهم تربیتی است. این نوشتار در صدد پاسخ به این سوال می باشد که آیا والدین در تربیت عبادی فرزندان رفق و مدارا را رعایت بکنند یا خیر؟ حکم رفق و مدارا از نظر شرع مقدس اسلام در تربیت عبادی وجوبی است یا رجحانی؟ این پژوهش در قالب روش توصیفی، تحلیلی و اجتهادی با محوریت منابع روایی اثبات می کند که والدین در تربیت عبادی فرزندان باید رفق و مدارا را رعایت بکند رفق و مدارا در تربیت، بذاته منافاتی با مراتبی از قاطعیت در بعضی از مراحل تربیت ندارد، بلکه اصل اولی این است که با وجود ایستادگی و پایبندی به قوانین، نرمش و انعطاف جریان داشته باشد.

    کلیدواژگان: حق، تکلیف، فقه، الزام، تعلیم و تربیت، روش
  • یعقوبعلی برجی، یاوررضا نقوی * صفحات 107-132

    از میان مسایل مهم در اجتماع که بر روابط خانواده حاکم و سبب استحکام بنیان های خانواده می شود مسئله تربیت کودکان است. لازمه پرورش کودک، مراعات نکته های بسیار ظریف، حساس و لطیف است. زیرا عدم توجه به اقتضایات رفتار با کودکان، سبب ظهور و بروز پیامدهای ناگوار در روند تربیت آن ها خواهد شد. در این میان یکی از موضوعاتی که طرح آن مهم می نماید، نگاه فقهی به تربیت کودک است، رویکردی که در آن بررسی بایدها و نبایدهای فقهی مربوط به سازکارهای تعامل مربیان و متربیان مد نظر است. ازاین رو، در این مقاله بر اساس روش استنادی و تحلیلی با تاکید بر روش استنباط فقهی، برخی از مهم ترین مسایل فقهی تربیت کودک کشف و استخراج شده است. برخی احکام و نتایج فقهی مربوط به تربیت کودک، را گزینش همسر صالح، تغذیه سالم، غذای حلال، رعایت مستحباتی مانند غسل کودک، گفتن اذان و اقامه، تحنک کام کودک با تربت امام حسین (ع)، عقیقه کردن، انتخاب نام خوب، جدایی بستر کودکان از یکدیگر، حفظ طهارت و اقامه نماز کودک، تربیت جنسی، تکریم کودک، رعایت عدالت بین کودکان، وفای به عهد نسبت به کودک، محبت و مهرورزی محتوای اصلی مقاله را تشکیل می دهند.

    کلیدواژگان: فرزند، تربیت، وظیفه، حکم فقهی، والدین
  • روح الله ابراهیمی، مهدی خوشدونی، هادی خشنودی، سجاد فرخی پور * صفحات 134-151

    مسئله انصاف و عدالت آموزشی به ویژه در ارزشیابی و آزمون سازی اهمیت ویژه ای دارد. وقتی که از ارزشیابی برای اتخاذ تصمیمات مهم و سرنوشت ساز مانند ورودی دانشگاه یا استخدام شغلی استفاده می شود، این اهمیت مضاعف می شود. به دلیل همین اهمیت، بحث انصاف جز جدایی ناپذیر بسیاری از تحقیقات و یافته های نظری بوده است که بر روی روایی آزمون های سرنوشت ساز انجام گرفته است. بسیاری از محققان در این زمینه (مزیک، 1985 و بک من و پالمر، 1996) مولفه انصاف را جزء زیرساخت های روایی سازه آزمون می دانند که در صورت عدم توجه به آن، عواقب اجتماعی، اقتصادی و روان شناسی فراوانی را برای آزمون دهنده در پی دارد. علی رغم اهمیت این موضوع، در کشور ما که دارای یک بافت اسلامی و مختصات تربیتی خاص است، به این موضوع از منظر دین و تربیت دینی پرداخته نشده است. ازآنجاکه این پدیده با حقوق انسان ها سر و کار دارد، فقه تربیتی یکی از محتمل ترین حوزه ها برای ورود دینی به این موضوع است؛ ازاین رو مقاله حاضر تلاشی است با اتخاذ یک قالب نظری به مولفه های اصلی زیر _ سازه انصاف در روایی آزمون دست یابد و سپس با اضافه کردن ملاحظات فقهی تربیتی این مولفه ها، رویکردهایی را برای بومی سازی این پدیده مهم ارایه دهد. نتایج تحقیق نشان داد که فقه تربیتی از زاویه سه رویکرد معرفت شناختی، قاعده _ محور و مبنا _ محور امکان ورود به این مسئله مهم را دارد.

    کلیدواژگان: آزمون، تربیت، فقه، انصاف
  • امید قربانخانی *، محسن رفعت، سید محمود طیب حسینی صفحات 153-178

    از جمله اموری که روابط اجتماعی سالم را تهدید می کند، حاکمیت فرهنگ تفاخر بر این روابط است. رفتارهای فخرفروشانه که در هر عصر و فرهنگی با جلوه های متفاوتی ظاهر می شوند، در جوامع امروزین با رشد مادی گرایی، تنوع و تکثر بی سابقه ای یافته اند. نظر به آن که جامعه عصر نزول نیز مبتلا به این رذیله اخلاقی _ اجتماعی بوده و در پرتوی معارف قرآن توانسته مدار روابط اجتماعی را از خودبرتربینی، تفوق طلبی و فخرفروشی به تواضع، فروتنی و مساوات تغییر دهد، پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی _ تحلیلی به بررسی راهکارهای درمان تفاخر از منظر قرآن کریم پرداخته است و با توجه به آن که خاستگاه تمام کنش های رفتاری انسان، بینش ها و نگرش های او می باشد، راهکارهای مزبور را در حوزه بینش بررسی کرده است. همچنین به جهت جایگاه علمی و رویکرد تربیتی _ اجتماعی تفسیر المیزان، آرای علامه طباطبایی را در مطالعه محور قرار داده است. براساس یافته های پژوهش قرآن نگرش انسان را در سه محور؛ نسبت به خدا، نسبت به خود و نسبت به خلقت اصلاح نموده است. قرآن با معرفی خداوند به عنوان منشا حقیقی قدرت، مکنت و عزت، انسان را از اتکا و مباهات به امکاناتش منصرف می کند. همچنین با تنبه انسان نسبت به کرامت ها و ضعف هایش از یک طرف او را از دلبستگی به امور مادی رهانیده و از طرف دیگر از تکبرورزی محفوظ می دارد. در جهان بینی قرآن ارزش حقیقی نه برخورداری مادی بلکه ایمان و عمل صالح دانسته شده و زندگی دنیا تنها یک بازی با نقش ها و امکانات موقت است. بهره مندی های دنیا از منظر قرآن تنها مایه امتحان الهی هستند؛ لذا از ارزش ذاتی برخوردار نیستند.

    کلیدواژگان: تفاخر، فخرفروشی، راهکاربینشی، قرآن، علامه طباطبائی
  • احمد امامی راد*، مریم مشهدی علی پور صفحات 179-200

    تربیت جنسی یکی از مهم ترین ساحت های تربیتی است. تعامل های تریبتی مرتبط با اعضای جنسی متربی از مهم ترین مسایل آن به شمار می رود. با توجه به امکان عدم اعتنای کافی به این امر در دوران کودکی، پژوهش حاضر با هدف استخراج مسایل فقهی مرتبط با آن در حیطه تربیت و آموزش جنسی، با روش کیفی به اکتشاف آن با تحلیل مفهومی آیات و روایات مورد نظر پرداخته است. در این راستا پوشاندن اعضای جنسی خود از دید متربی ممیز در همه وقت، مخصوصا اوقات خاص مجامعت، نگاه نکردن به اعضای جنسی متربی و نیز مباشرت نکردن با آن بررسی شده و به این نتیجه رسیده است که: نگاه کردن به اعضای جنسی متربی ممیز جایز نیست و اعضای جنسی خود را نیز باید از دید او پوشاند. آموزش این امر در دوران کودکی نیز مطلوب اسلام است. در این مسئله فرقی در جنسیت نگاه کننده و نگاه شونده نیست. این امر به نوعی آموزش جنسی برای کودک نیز محسوب شده و آموزش عملی نیز می باشد. چنین آموزشی در اوقات خاص مجامعت با اجازه خواهی هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا به طور خاص مورد تاکید است. شیوه های آموزش جنسی می تواند متنوع بوده و علاوه بر آموزش مستقیم، به صورت قصه گویی یا آموزش عملی نیز می باشد.

    کلیدواژگان: استیذان، مجامعت، جنسیت، عورت، خلوت
  • حسن محمدی احمدآبادی*، جواد ابراهیمی، سید علی علوی قزوینی صفحات 201-224

    قواعد فقهی عامه به عنوان یکی از منابع معتبر و قابل استناد در استنباط احکام فقهی مختلف نزد فقها پذیرفته شده است. قاعده های لاضرر، اقدام و ضمان بر تعدی و تفریط از قواعد فقهی عامه هستند که فقهای متقدم و متاخر شیعه به تناسب ابواب فقهی برای یافتن پاسخ مسایل و موضوعات فقهی به آن ها تمسک نموده و دیدگاه خویش را با تکیه بر آن ها بیان کرده اند. در این نوشتار در پی پاسخ به این سوال هستیم که از لحاظ فقهی اقتضای جریان قواعد مذکور درباره ضمان ناشی از اقدامات تربیتی مربیان چیست؟ قاعده لاضرر در اصل درباره نفی احکام ضرری در تشریع است که می تواند شامل نفی ایراد ضرر به دیگران نیز بشود. قاعده اقدام نیز، در اصل درباره مشغولیت ذمه شخص در معاملات بالمعنی الاخص است. شمول ضمان ناشی از آن بر فعالیت های تربیتی به خاطر آن است که معاملات بالمعنی الاعم، شامل ارتباطات تربیتی مربیان و متربیان است؛ لذا ایراد آسیب بر مولی علیهم مشمول ادله ضمان می شود. تعدی و تفریط در رعایت مصالح تربیتی متربیان نیز به خاطر عمومیت ملاک قاعده، از اسباب تحقق ضمان مربیان است. علاوه بر آن اقتضای بنای عقلا نیز ضمان مربیان است.

    کلیدواژگان: قاعده، فقه، خسارت، تربیت، ضرر
  • علیرضا اعرافی، سید عنایت الله کاظمی * صفحات 225-246

    رعایت کردن توان متربی به عنوان یک قاعده عام در فرایند تعلیم و تربیت کاربرد دارد. ازآنجاکه ابعاد و ساحات وجودی انسان قابل تغییر و تربیت است توجه به اصل رعایت توان متربی، به عنوان عامل مهم و اثرگذار در ساحات تربیتی بیش ازپیش اهمیت پیدا می کند. امروزه یکی از شاخص های توسعه، بالا بودن درصد باسوادی اجتماعی است که معمولا بر اساس قانون تعلیم اجباری محقق می شود. در این میان، تعلیم اجباری و حکم آن از نظر فقه تربیتی جایگاه ویژه ای پیدا کرده و کارکرد اصل رعایت توان در این عرصه نیز موردتوجه دانشوران علوم تربیتی قرار گرفته است. از دیگر کاربردهای اصل رعایت توان می توان به تعلیم و تربیت کودکان استثنایی اشاره نمود که قواعد و اصول کلی تربیت این نوع از متربیان را دستخوش تغییر و تحول می سازد. شاید یکی از مهم ترین کارکردهای اصل رعایت توان متربی در نظام تعلیم و تعلم، در حوزه سنجش و ارزیابی عملکرد متربیان باشد. امروزه سنجش و ارزیابی در نظام آموزش وپرورش و ملاک رشد و پیشرفت تحصیلی متربیان غالبا بر اساس کمیت عددی و نمره انجام می گیرد، درحالی که ملاک سنجش مزبور، ناکارآمد است و اصل رعایت توان متربی معیار نوینی ارایه می دهد.

    کلیدواژگان: آموزش وپرورش، ساحت تربیت، اجبار، استثنایی، سنجش و ارزیابی، فقه
  • علی سائلی * صفحات 247-270

    اذن خواهی فرزند نابالغ در آیه استیذان (نور، 58) یکی از مسایل اختلافی فقه تربیتی است، برخی فقها به ظاهر آیه تمسک کرده و کودک نابالغ را مکلف دانسته و حکم مزبور را از مستثنیات قاعده عدم تکلیف کودک نابالغ شمرده اند و در مقابل عده دیگری از فقها، مستفاد از آیه را تکلیف والدین دانسته و بر آنان واجب نموده اند که استیذان را به فرزند نابالغ خود آموزش داده و آن ها را بر این سیره تربیت نمایند، در دلالت آیه بر استحباب اذن خواهی یا وجوب آن نیز اختلاف نظر پیدا کرده اند. تحقیق حاضر که به صورت کتابخانه ای و به روش توصیفی _ تحلیلی است درصدد آن است که این دو برداشت از آیه را دوباره بررسی کرده و آن را با توجه به ادله و قواعد مستفاد از آیات و روایات ارزیابی نماید نتایج ارزیابی در این پژوهش نشان می دهد که مکلف دانستن کودک نابالغ و مستثنی شمردن آن از قاعده عدم تکلیف کودک نابالغ صحیح نبوده و آیه درصدد بیان تکلیف پذیری والدین به لسان اذن خواهی کودک است، کما این که حکم مستفاد از آیه شریفه استحباب نبوده و قراین داله بر وجوب آن دلالت دارد؛ بنابراین بر پدر و مادر واجب شده است که به کودکان نابالغ خود برای ورود به خلوت والدین، ادب استیذان را بیاموزند.

    کلیدواژگان: اذن، فرزند، نابالغ، تمییز
  • سید حسن عابدیان، صادق اخوان روشندل، عادل المزیعل * صفحات 271-295

    یکی از مسایل مهم فقهی که با زندگی اجتماعی گره خورده است، اشتغال زن در بیرون و به تبع آن، اختلاط با مردان در محیط کار است. این موضوع علاوه بر فقه، فضای تربیت را نیز تحت تاثیر قرار داده است؛ زیرا کار زن در خارج از خانه، فرایند تربیت فرزندان را تحت الشعاع قرار داده و لطمات عاطفی و روانی به فرزندان وارد می سازد؛ ازاین رو ممکن است اساس تربیت خانوادگی که زن به عنوان «مادر» نقشی محوری آن را ایفا می کند، دستخوش تغییرات نامطلوب بنیادین شود. اسلام به طورکلی، اختلاط دو جنس مخالف _ درصورتی که همراه با خلوت مرد و زن نامحرم در فضایی که دیگری در آن نمی تواند رفت وآمد داشته باشد نباشد _ را منع نمی کند؛ ازاین رو به گمان برخی، لفظ اختلاط به معنای مزبور، اصطلاح جدیدی در فرهنگ اسلامی است. در مقابل برخی، اختلاط زن و مرد را به طور مطلق منع کرده و معتقدند بر اساس نصوص قرآنی و روایی، خروج زن از منزل و توقف در محل کار برای مدت طولانی، ممنوع است، زیرا معمولا به اختلاط با نامحرمان منجر می گردد. نوشتار حاضر استنباط حکم فقهی اشتغال زن در فرض اختلاط با نامحرم و نیز اثرات تربیتی ناشی از کار زن در خارج از خانه را با روش تحقیق اجتهادی مورد بررسی قرار داده است. بررسی ادله، حاکی از آن است که مطلق اختلاط زن و مرد حرام نیست بلکه حرمت اختلاط بر فرض احتمال فتنه و وقوع در ورطه گناه، مترتب می گردد. همچنین اگر اشتغال زن، اثر سویی در تربیت و رشد و تعالی کودکان به ویژه در سنین پایین داشته باشد، می توان به کراهت و در برخی مراتب به حرمت آن حکم نمود.

    کلیدواژگان: حجاب، تبرج، کار زنان، فقه تربیتی، فقه خانواده، تربیت خانوادگی