فهرست مطالب

تحقیقات کلامی - پیاپی 30 (پاییز 1399)

فصلنامه تحقیقات کلامی
پیاپی 30 (پاییز 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/12/12
  • تعداد عناوین: 6
|
  • هاشم رضوی، رسول رضوی* صفحات 7-24

    در سده اخیر نظریه ای از سوی طرفداران تقریب مذاهب اسلامی مطرح گشت که در بحث امامت بین دو مساله زعامت سیاسی و مرجعیت علمی قایل به تفکیک شده اولی را مساله ای تاریخی که امروزه نقش چندانی در مشکلات عملی جامعه مسلمانان ندارد و دومی را مساله ای کلامی - اعتقادی که طرح آن می تواند گره گشای بن بست های جوامع اسلامی باشد به شمار می آورد؛زین سبب لازم بود تا تعریف دقیقی ازمفهوم مرجعیت علمی امامان علیهم السلام و چیستی آن ارایه شود.در این مقاله و در پاسخ به این سوال با استفاده ازمنابع حدیثی، تاریخی و کلامی و به شیوه توصیفی- تحلیلی، این نتیجه حاصل گشت که اصطلاح مرجعیت ایمه (ع) دو معنای منبع بودن یعنی وجوب رجوع به قول وفعل وتقریر امام ومعنای حاکم و داور بودن یعنی هرگاه اختلافی در فهم یا تقریر و تبیین مساله ای پیش آمد ، گفتار و کردار و تقریر امام، فصل الخطاب و حاکم خواهد بود را درخود نهفته دارد و مفهوم یاد شده مقید به قید و مشروط به شرط خاصی نیست و باز بینی منابع تاریخی - حدیثی نشان می دهدکه اولا مسلمانان و دانشمندان و بزرگان جامعه اسلامی در زمینه های مختلفی به آن بزرگواران رجوع کرده ودر این رجوع فرقی بین علوم دینی و علوم غیر دینی نگذاشته اند وثانیا در طرف مقابل هم آن بزرگواران درهیچ موردی از پاسخ گویی استنکاف نکرده و به تناسب رجوعات صورت گرفته به سوال ها پاسخ داده در اختلافات علمی موجود به داوری پرداخته اند.

    کلیدواژگان: مرجعیت امامان، علم ائمه، زعامت سیاسی، گستره مرجعیت
  • حمید عطائی نظری* صفحات 25-44
    یکی از برهان های مشهور متکلمان برای اثبات وجود خدا برهان حدوث و قدم است. تغییر مبانی و روش و رویکردهای متکلمان مکاتب مختلف در بررسی مسایل کلامی موجب بروز تحولاتی در نحوه تقریر آنان از این برهان شده است. تطورات تاریخی برهان حدوث و قدم از موضوعات کمتر کاویده شده در تحقیقات کلامی به شمار می آید. در مقاله حاضر، با بررسی نگاشته های متکلمان امامی مکتب حله متاخر تقریرهای چهارگانه آنان از این برهان شناسایی شده و ضمن مقایسه این تقریرها با تقریر معروف برهان مزبور در مکتب حله متقدم تحولات رخداده در صورت بندی مقدمات برهان و روش اثبات آنها تبیین می گردد. این پژوهش تاریخی _ تطبیقی نشان می دهد که استناد به «امکان ذاتی» موجودات بجای «طریقه الاحوال» برای اثبات حدوث عالم، لحاظ «امکان ذاتی» بجای «حدوث امکانی» به عنوان علت احتیاج عالم به خالق و نیز حذف اثبات «فاعل مختار بودن خداوند» از شمار مقدمات برهان، از جمله تحولات مهمی است که در تقریر برهان حدوث و قدم در این مکتب رخ داده است.
    کلیدواژگان: اثبات وجود خدا، برهان حدوث و قدم، کلام امامیه، مکتب حله متاخر، حدوث، امکان
  • سید جمال الدین موسوی*، سید لطف الله جلالی، احمد شاکر نژاد صفحات 45-62

    مکتب کلامی ماتریدیه در افغانستان از دیرباز مرجع اعتقادی حنفیان این کشور به حساب می آمده، اما در چند دهه اخیر با شکل گیری و رشد جریان سلفیه در این کشور، بقای حنفیت اصیل ماتریدی، پیشینه دار و اهل تصوف با مشکلات زیادی مواجه شده است. از آن جایی که در پژوهش های پیرامون رویارویی سلفیه و ماتریدیه در افغانستان به مسایل کلامی و اعتقادی و فرهنگی مورد اختلاف میان این دو جریان کمتر توجه گردیده، در این نوشتار با جستاری بر مبانی و منابع مرتبط با این دو جریان، چیستی وضعیت ماتریدیه و سلفیه و عرصه ها و زمینه های تقابل آن ها در افغانستان معاصر در مسایل غیرسیاسی با روش تحلیلی توصیفی بررسی شده است. می توان گفت سلفیان در تلاش هستند با از بین بردن زیرساخت های فکری حنفیان ماتریدی افغانستان، الاهیات و بنیان های فکری سلفی را جایگزین سازند؛ ماتریدیان نیز با درک پیشینه و الاهیات و فعالیت های تکفیری جریان سلفیت در افغانستان به رویارویی با آن برخاسته اند. تبیین خوانش و تفسیر متفاوت این دو جریان از مسایل کلامی و اعتقادی و بازشناسی نگاه متفاوت ایشان به مسایل فرهنگی و اجتماعی که در پیش زمینه های گوناگونی مانند ناسازگاری مبانی معرفتی، خشونت گرایی و گرایش ماتریدیان به تصوف هویداست، بیانگر جنبه های غیرسیاسی تقابل این دو گروه در افغانستان معاصر است.

    کلیدواژگان: ماتریدیه، سلفیه، تقابل، افغانستان
  • محمود سالاروند*، احمدرضا شاهرخی صفحات 63-80

    شفاعت یکی ازاصول پذیرفته شده مذاهب اسلامی است که مستندپذیرش آن محکمات عقلی و نقلی می باشد.اما ابهامات وتعارضات روایی این باب منجر به برداشت ها وباورهای ناصحیح عقیدتی شده است. برخی ادله این بحث سبب شده گمان به وصول شفاعت به صرف پذیرش ولایت اهل بیت قطعی فرض شود.درمقابل،دسته دیگر روایات این باب، شرایطی برای نیل به شفاعت نام میبردو حتی دربرخی ورود شیعیان رابه آتش عنوان مینماید.علامه مجلسی شفاعت راپس ازسختیهای دنیا،سکرات مرگ برزخ و یاپس از ورودبه آتش برای شیعیان قطعی دانسته وآن را درپنج مرحله دسته بندی می نماید.علامه طباطبایی برای آن دوشرط ذکر نموده وکاربردآنرا پس از ورود به دوزخ یاعدم ورود به آن معتبرمیداند اما معتقداست بابرخی اعمال ایمان فرد ازبین می رودتادیگردرزمره مشمولین شفاعت قرارنگیرد.اگرچه هردومعتقد به عدم خلود شیعیان درجهنم هستند.دراین پژوهش با بررسی اصل وجودی شفاعت به تحلیل روایات متعارض این باب از منظر علامه طباطبایی و علامه مجلسی پرداخته میشود.

    کلیدواژگان: شفاعت، تعارض روایات، تحلیل و بررسی، علامه مجلسی، علامه طباطبایی
  • جواد پورروستایی* صفحات 81-98

    برخی معتقدند اجل انسان، از پیش برایش مقدر شده و گریزی از آن نیست؛ انسان به هر نوع مرگی از دنیا برود، همان مرگ برایش مقدر بوده است. اما بر اساس ظاهر برخی آیات قرآن و روایات، خداوند برای هر انسانی دو اجل معلق و مسمی مقدر کرده است. تفسیر دو اجل به اجل انسان در دنیا و برزخ یا قیامت، و نیز تفسیر دو اجل به اجل رفتگان و اجل باقی ماندگان، با ظاهر آیات و روایات سازگار نیست. تفسیر دو اجل در چهارچوب قانون علیت و به عنوان اجل مشروط (با فرض نقص در علت تامه) و اجل مطلق (فرض حصول علت تامه)، در واقع انکار وجود دو اجل برای انسان است. تفسیر دو اجل به اجل طبیعی و اخترامی، نزدیک ترین تصویر به آجالی است که در قرآن و روایات ترسیم شده است؛ اما نمی توان اجل مسمی را به اجل طبیعی تفسیر و معنا کرد. اجل مسمی، مهلت اولیه ای است که خداوند در آغاز خلقت انسان برایش مقدر کرده است و علم آن را به هیچ کسی حتی انبیاء و اولیاء نداده است؛ حکمت الهی این مهلت را تعیین کرده و ضرورتا به معنی مهلت رسیدن به سن پیری و کهولت بدن نیست. در اجل مسمی تثبیت یا تجدید نظر شامل تقدیم و تاخیر راه دارد که بر اساس حکمت الهی و وابسته به افعال انسان خواهد بود. اگر اجل معلق، حتمی و مقضی شود، فرد به اجل مسمای خود نرسیده است. در برخی انسان ها، اجل مسمی، قطعی و حتمی (=مقضی) می شود.

    کلیدواژگان: اجل مقضی، اجل مسمی، اجل معلق، اجل حتمی، مرگ طبیعی، مرگ اخترامی
  • محسن احمدی، احمد کریمی* صفحات 99-120

    پذیرش وجود ادراکات فطری میتواند اساس باور مشترک انسانها به حقایقی همچون وجودی مطلق یعنی خداوند باشد. این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی به بررسی آرای لایب نیتس و شهید مطهری درباره وجود ادراکات فطری در نهاد انسانها و بازتاب آن در معرفت شناسی دین پرداخته است. لایب نیتس تمام تصورات انسانی را که از ذاتی ذهن و عقل و نه از حواس و امور خارجی حاصل شده باشد که ضروری ترین آنها تصور خداوند است فطری می داند. ولی شهید مطهری فقط تصدیقات فطری را پذیرفته و ام القضایا را اصل تناقض می داند از احساسات فطری سخن می گوید که منشاء آن قلب است و قوه عاقله انسان هم آن را تصدیق می کند. فطرت دینی نزد شهید مطهری ناظر به حوزه شناختی یعنی دین و توحید؛ و حوزه خواستی چون میل به حقیقت جویی، اخلاق و فضایل، کمالجویی و... است. نظریه لایب نیتس با معرفی خدا در منظومه معرفتی اش به نحو پیش از تجربه، و به عنوان پایه ای ترین بنیاد معرفت به شکل موثری در دفاع از معرفت پیشین دینی به کار می آید اما نظریه استاد مطهری از یک گرایش و احساس حقیقت طلبی سخن می گوید و هرچند از وجود معرفت فطری دینی دفاع می کند اما وجه پیشینی آن را انکار می کند و آن را به قلب و نه عقل پیوند می زند. یافته های این پژوهش نشان داد نظریه لایب نیتس در صورت اثبات از عمق معرفت شناختی بیشتری برای دفاع از معرفت دینی برخوردار است؛ زیرا باور به خدا را در باورهای پایه پیشین قرار می دهد و مساله توجیه باور دینی را بر اساس مدل برون گرایانه حل می کند.

    کلیدواژگان: معرفت شناسی دینی، ادراکات فطری، شهید مطهری، لایب نیتس، فطرت، معرفت پیشین