فهرست مطالب

رهپویه هنرهای صناعی - پیاپی 1 (پاییز 1400)

نشریه رهپویه هنرهای صناعی
پیاپی 1 (پاییز 1400)

  • تاریخ انتشار: 1400/08/01
  • تعداد عناوین: 8
|
  • بیژن اربابی*، فائزه قملاقی صفحات 7-17
    اگرچه امروزه ایران یک کشور اسلامی است، اما در دوره های مختلف تاریخی، مامن مناسبی برای سایر اقلیت های مذهبی، بوده است. پیروان دین یهودی نیز مانند سایر ادیان و اقلیت های مذهبی از دوران باستان در ایران زندگی و کار کرده اند، که این امر در فرهنگ و هنر ایشان تاثیر گذاشته است. روایات و داستان های مذهبی همواره از جمله مسایل خوبی برای خلق آثار هنری هستند. به گواه اسناد و یافته های تاریخی فرش کهن ایرانی نیز، محملی جذاب و تاثیرگذار برای ثبت و ضبط باورها و حوادث مذهبی بوده اند. یکی از این نمونه ها، قالیچه منقوش موسوم به داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا، با ترکیبی از باورهای دین یهود و فرهنگ و هنر ایرانی است. هدف از این تحقیق چگونگی تاثیر اعتقادات و باورهای دینی و نیز نحوه ی شکل گیری طرح ها و نقوش واقع گرایانه و انتزاعی در انتقال مفاهیم و اعتبارافزایی شان و جایگاه اجتماعی آنان است. این پژوهش با استفاده از نظریه بینامتنیت و به روش کتابخانه ای و مصاحبه و به صورت کیفی به مطالعه اجزا و کلیات طرح و نیز نقش قالی پرداخته و بر آن است تا با خوانش مفاهیم و محتوای قابل دریافت از نقوش، ارتباط مستقیم و غیرمستقیم آنان را با فرهنگ و آیین یهود و هم چنین تطبیق آنان با آیات قرآنی و داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا، تخت مشهور حضرت سلیمان و داستان هایی مربوط به پیامبران یهود از جمله حضرت ابراهیم، حضرت موسی و فرزندان یعقوب نبی بپردازد. هم چنین در پی یافتن پاسخ برای چگونگی تاثیر اعتقادات و باورهای دینی و نحوه ی شکل گیری طرح ها و نقوش واقع گرایانه و انتزاعی در انتقال مفاهیم و اعتبارافزایی شان و جایگاه اجتماعی آنان است؟ نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که نقوش بافته شده بر روی فرش مربوط به دین یهود است که از این بین می توان به تصویر ملکه سبا و حضرت سلیمان، دوازده فرزند یعقوب نبی و تصاویری مربوط به داستان از آب گرفتن حضرت موسی و قربانی کردن حضرت ابراهیم اشاره کرد. با مطالعه بینامتنی نقوش می توان به حضور آن ها در باور و کتاب مقدس مسلمانان یعنی قرآن نیز پی برد.
    کلیدواژگان: هنر یهودیان، قالیچه، داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا، بینامتنیت
  • فاطمه ذوالفقاری*، مهران هوشیار صفحات 19-32
    عصر قاجار یکی از متحول ترین ادوار تاریخ ایران در وجوه مختلف هنری، سیاسی، اقتصادی و نظام اجتماعی محسوب می شود. در این دوره تهران به دلیل روند رشد شهرنشینی، با دگرگونی های اساسی و بنیادین در زمینه ی معماری و تزیینات وابسته به آن خصوصا کاشی کاری مواجه گردید. به طوری که، کاشی کاری در بناهای عمومی همانند دروازه ها و سردرهای شهری، در سطح وسیعی به کار گرفته شد. با تاثیر ادبیات و گرایش به مضامین باستانی در سلیقه ی حاکم بر این دوره، هنرمندان نیز مضامین مختلفی از ادبیات کهن را دست مایه ی هنر خود قرار دادند؛ که علاوه بر نقش کارکردی و تزیینی می توانست، القاکننده ی پیام های فرهنگی و سیاسی نیز باشد. با مشاهده کاشی نگاره های این دوره، می توان دریافت که اغلب آن ها جنبه ی روایی داشته و بیان گر یک موضوع مشخص می باشند. در این پژوهش بنیادی، تلاش شده ، تا با شناخت نقوش روایی- ادبی کار شده بر روی دروازه ها، به تاثیر آن در ارتقاء آگاهی و بینش فرهنگی و ادبی، مخاطب اشاره شود. پژوهش حاضر، به لحاظ ماهیت پژوهشی توصیفی- تحلیلی است و شیوه ی گردآوری اطلاعات اسنادی و با تکیه بر مشاهدات حاصل از کاشی های تصویری در شهر تهران تدوین شده است. با تحلیل یافته های پژوهش، به نظر می رسد، کاربرد این نقوش در سطوح مختلف شهری و در معرض دید قرارگرفتن آن ها برای عموم مردم می تواند در انتقال مفاهیم فرهنگی، تاریخی، عقاید و باورهای ایران زمین موثر واقع شود. مشاهده این تصاویر در ارتقاء سطح شناخت و آگاهی افراد جامعه بی تاثیر نبوده ؛ و امروزه نیز می توان از این هنر دیرین به عنوان ابزاری بصری، برای بیان موضوعات اجتماعی و نیز ترویج تاریخ و فرهنگ این سرزمین استفاده کرد.
    کلیدواژگان: دروازه ها و سردرها، کاشی نگاری، ادبیات روایی، دوره ی قاجار، شهر تهران
  • مینا صدری صفحات 33-44

    نگارگری، به عنوان یک هنر اصیل ایرانی، شکل دهنده ی روایت هایی تصویری از موضوعات ادبی، علمی و مذهبی بوده است. اتفاقات اجتماعی نیز از محدوده ی نگاه این هنر دور نبوده و تاثیرات آن را می توان در این آثار مشاهده نمود. بانوان نگارگر ایران در تمام دوره های تاریخی، در این امر سهم بسزایی داشته اند. علی رغم اهمیت این موضوع، پژوهش های مختصری تاکنون در این حوزه صورت گرفته، که مبین ضرورت، در انجام پژوهش های متعدد و گسترده به جهت بررسی و تحلیل آثار و جایگاه این هنرمندان و تحولات اجتماعی است. لذا این تحقیق نگاهی به رویکردها و آثار منتخبی از بانوان نگارگر، در دوران انقلاب اسلامی و گفتمان هنر انقلاب، به عنوان یک تحول گسترده و همه جانبه داشته و این سوال ها را طرح کرده است: آثار هنرمندان نگارگر زن، در دوره ی انقلاب اسلامی، چه ویژگی هایی دارد؟ و تفاوت آن با دوره های پیشین چیست؟ به جهت بررسی دقیق تر جایگاه نگارگران زن، در این دوره، پیشینه ای از حضور زنان در این عرصه ارایه شده است. ماهیت بررسی این موضوع، کیفی خواهد بود. ارایه ی آمار، از تعداد هنرمندان زن در دوره های مختلف و مقایسه ی آن، بخشی از یافته های مورد نیاز در نتیجه گیری را در اختیار تحقیق می گذارد، که مبتنی بر تحلیل ها و یافته های تحقیق، علاوه بر گسترش موضوعات تاریخی اسلام، مسایل اجتماعی، سیاسی و وقایع انقلاب، مانند دفاع مقدس، شهادت و غیره، به موضوعات بانوان نگارگر اضافه شده است. به دلیل توجه بانوان نگارگر به موضوعات جدید و ضرورت ارایه بهتر و اثرگذارتر، تفاوت هایی در شیوه های اجرایی ایشان نیز شکل گرفته است. در این تحقیق از شیوه ی کتابخانه ای برای شناسایی مفاهیم استفاده شده و تجزیه و تحلیل داده ها نیز با رویکرد توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است.

    کلیدواژگان: انقلاب اسلامی، نگارگری انقلاب اسلامی، گفتمان هنر انقلاب، بانوان نگارگر
  • علیرضا طاهری، رویا ظریفیان صالح مکرم* صفحات 45-59
    در طول دوران باستان بافندگی به عنوان یکی از مهمترین مشاغل و به عنوان یک صنعت بزرگ فرهنگی و اجتماعی پر اهمیت، مطرح بوده است. این نوشتار که پژوهشی توصیفی و تحلیلی است و داده های کیفی آن به شیوه تحقیق کتابخانه ای جمع آوری شده، با هدف ارایه نمایی کلی از شیوه ی بافندگی عصر مفرغ در جنوب شرقی فلات ایران سامان یافته و تلاشی است در جهت پاسخ گویی به این پرسش که چه شیوه ها و تکنیک هایی در بافندگی شهر سوخته کاربرد داشته است؟ برای نیل به این مقصود داده ها و اطلاعات مورد نیاز از میان منابع و پژوهش های صورت گرفته قبلی استخراج گردیده و تا حصول نتایج علمی مورد تجزیه - تحلیل کیفی قرار گرفته اند. نتایج مطالعات نشان میدهد دسته بندی های پیشین در ارتباط با انواع شیوه ها و تکنیک های بافندگی در شهر سوخته، دارای ایرادات اساسی است و با توجه به شواهد موجود، احتمال وجود کارگاه های عظیم تولیدی در محوطه باستانی شهر سوخته تقویت می شود. دسته بندی پیشنهادی برای انواع پارچه های شهر سوخته بر اساس روش بافت به سه دسته کلی بافندگی تاری- پودی، بافندگی حلقوی و بی بافت تغییر خواهد کرد. در پارچه های شهر سوخته که به روش بافندگی تاری- پودی تولید شده اند در هم تنیدگی رشته های تار و پود به کمک تکنیک های مختلف و با طرح هایی متنوع صورت پذیرفته است.
    کلیدواژگان: عصر مفرغ. شهر سوخته، پارچه، تکنیکهای بافت، ابزار بافندگی
  • عبدالکریم عطارزاده*، سارا رهبر صفحات 61-75
    تشعیر تزیین حواشی و گاه متن صفحات با قلم ریز و بهره گیری از طلا برای ایجاد نقوش جانوری و گیاهی به صورت موی نگارانه و نازک پردازانه است که در مکتب های سه گانه ی نگارگری دوره ی صفویه رونق فراوانی یافت. هنرمندان مکتب اصفهان به عنوان آخرین گام در نگارگری این دوره، تلاش مضاعفی برای تکمیل و تدقیق هنرهای مختلف از جمله تشعیر داشتند. پرسش این پژوهش سبک شناسی تشعیر مکتب نگارگری اصفهان بود با این هدف که به شناخت بیش تر نگارگری دوره ی صفویه نایل آید. توجه فراوان به تشعیرسازی در این دوره و شناخت بیش تر و تخصصی تر آن ها ضرورت پژوهش را دوچندان کرده است. این پژوهش از نوع بنیادی است که با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته و مرجع مطالعاتی آن نیز کتابخانه ای و مشاهده ی نسخه های مصور محفوظ در موزه ه است. جامعه آماری پژوهش به روش نمونه گیری هدفمند شامل تعداد ده عدد از نسخه های مصور موجود در موزه های معتبر و گزینش نگاره هایی از نسخه های مذکور بود که از مهم ترین تشعیرهای مکتب اصفهان به شمار می رود. نتیجه این که در سبک شناسی تشعیر مکتب نگارگری اصفهان، نقوش گیاهی به دقت تذهیب ترسیم شده اند. نقوش تخیلی شامل کیلین، سیمرغ و اژدها در کمتر از 50 درصد آثار به کار رفته است. مشابه نقوش جانوری حجم نمایی دقیق تر و استفاده ی فراوان از پرداز برای ایجاد جزییات بیش تر، از ویژگی های نقوش تخیلی این دوره است. نقش انسان سهمی در تشعیرهای این دوره ندارد و هنرمندان بیش تر به سویه ی تزیینی تشعیر توجه داشته اند. منظره پردازی در مکتب اصفهان همچون گذشته، با کاهش ابرها، افزایش فضای ویژه ی صخره ها، ثبات نقش سنگ و کاهش جوی آب همراه است، اما نسبت به قبل، فرم ابرها تغییر یافته و هسته ی مرکزی حلزونی به توده ی حلزونی های متعدد تبدیل شده است.
    کلیدواژگان: نگارگری صفویه، مکتب اصفهان، تشعیر، نقوش تزئینی، سبک شناسی تشعیر
  • نگار کفیلی صفحات 77-88

    سرامیک های «گتومونو»، همان سفالینه های دست ساز ژاپنی است که توسط سفالگرانی ناشناس ساخته می شوند و از لحاظ معیارهای زیبای شناختی «مینگی» از امتیاز ویژه ای برخوردارند. مینگی، جنبش پیشه ی هنرهای مردمی ژاپن است که، جهت حفظ آثار دستی ژاپن در مقابل تحولات مدرن ژاپنی پایه گذاری شد. مینگی، در هنر- صنعت سفال و سرامیک در دنیا بسیار شناخته شده است، اما متاسفانه در ایران، به علت کمبود پژوهش و منابع، عموما ناشناخته مانده است. این مقاله ضمن بررسی نحوه ی شکل گیری جنبش مینگی و ارتباط آن با حوزه ی سرامیک، درصدد است، معیارهای زیبایی شناختی مینگی را جهت شناسایی و ریشه یابی زیبایی های نهفته در سرامیک های گتومونو بومی و مردمی ژاپن مورد استفاده قرار دهد، و با بهره گیری از مفاهیم فلسفی و فرهنگی ژاپن، به تفسیر آن ها بپردازد. در این تحقیق، از روش توصیفی-تحلیلی جهت تبیین مطالب استفاده شده و گردآوری مطالب نیز به صورت کتابخانه ای بوده است. نتایج به دست آمده از پژوهش، نشان داده است: سرامیک های گتومونو که با هدف کاربرد روزانه، به صورت جمعی برای گروه های مختلف مردم ساخته می شود، از دیدگاه زیبایی شناختی از سایر نمونه هایی که به صورت فردی تولید می شوند، برترند؛ چرا که از نیروی سنت بهره مندند و زیبایی شان مدیون سادگی، طبیعت گرایی، کاربردی بودن و دارا بودن قابلیت تکثیر آن هاست، که تمام این موارد در طرح، فرم، و ساخت این آثار به صورت ناخودآگاه توسط سفالگر ناشناس برمبنای اعتقادات بومی، مذهبی و ملی گرایانه چون شینتوییزم، تایوییزم و بودیسم، فارغ از هرگونه ادعا و با نهایت خلوص حفظ شده است.

    کلیدواژگان: سفال بومی ژاپن، گتومونو، مینگی، هنرمردمی ژاپن، معیارهای زیبایی مینگی
  • مهناز محمدزاده میانجی صفحات 89-102

    یکی از معضلات پژوهش در مقطع تحصیلات تکمیلی رشته های هنر، روش های پژوهشی رایجی است که بدون در نظر گرفتن ماهیت هنر از حوزه های علوم انسانی بدان سرایت کرده، که در عمل به توسعه مرزهای هنر به عنوان رسانه ای مستقل و قدرتمند که هدف آن گسترش تجربه حسی و ادارکی مخاطب است، کمکی نمی کند. پیدایش روش پژوهشی مبتنی بر کنش هنری (کنش محور) در چند دهه اخیر در دانشگاه های دنیا، نتیجه ناکارآمدی روش های متداول ناهمگون با هنر بوده که در پی تلاش هنرمندان پژوهشگر در مقطع تحصیلات تکمیلی به ویژه دکترا ابداع شده است. در این روش پژوهشی، هنرمند پژوهشگر از آزادی عمل برخوردار است و با کاربست روش های متناسب با پروژه تحقیقاتی خود اقدام به خلق اثر هنری خود می کند. خلق اثر هنری از پشتوانه تحقیقاتی برخوردار بوده و مدام از طریق خود پژوهشگر و مخاطبین مورد ارزیابی و اصلاح قرار می گیرد. اثر هنری حاصل از این نوع پژوهش ضمن بدیع بودن، از چارچوب نظری برخوردار بوده و مستندات تمام مراحل ثبت می گردد، لذا قابل ادراک و انتقال به مخاطب است. پژوهش مبتنی بر کنش هنری به شکل منحصربه فردی جایگزین روش های متداول قبلی شده، تا با طرح این پرسش از خودمان که، جایگاه و ارزش هنر و طراحی در اجتماع چیست؟ ما را ترغیب به گفت وگوی اجتماعی خردمندانه با تفکر و بیانی روشن و انتقادی از طریق یک پاردایم مفصل بندی شده نماید و فرهنگ جدیدی را برای درک و پشتیبانی جامعه ایجاد کند. این مقاله تلاش دارد تا با تحلیل عملکرد هنرمند پژوهشگر در رساله دکترای رشته هنرهای صناعی، ضمن معرفی این روش پژوهشی، دریچه ای نو به روی اساتید و دانشجویان دوره ی تحصیلات تکمیلی باز کرده و در راستای بازگرداندن هدف اصلی پژوهش هنر که همانا گسترش دادن مرزهای هنر است، گامی موثر بردارد.

    کلیدواژگان: پژوهش هنر، هنرهای صناعی، روش پژوهش، پژوهش کنش محور
  • رضا میرمبین صفحات 103-111

    معمولا تصور می شود که نگارگری هنری است صرفا درباری و جدا از حیات اجتماعی. همچنین این گزاره زیاد به گوش می رسد که نگارگران اسیر عالم خیال و حتی تخیل و توهم خود بوده و هستند و اصولا کاری با جهان واقع ندارند و در پی خلق جهان مثالی- در معنای افلاطونی و اشراقی- خویش اند. اما شواهد و قراینی وجود دارد که احکام فوق را به چالش کشیده و حتی آن ها را ابطال می نماید. مقاله حاضر در صدد است با واکاوی یک عنصر ویژه تصویری در نگاره های نیمه اول عصر صفوی که کلاه قزلباشی نام دارد اثبات کند نقش مذکور نماد نظامی محورانه خاص صفویه بوده و ظهور و بروز آن با تحولات اجتماعی و ساختاری نیروی نظامی این دوره ارتباط مستقیم دارد. اهمیت پژوهش پیش رو در این است که می توان از طریق واکاوی آثار هنری، مسیری به میان تفکرات اجتماعی مرسوم دوره ای خاص- که اغلب منابع مکتوب مربوط به آن زمان، درباره آن تفکرات خاموشی اختیار کرده اند- گشود و به نتایجی جدید دست یافت. هدف مقاله نیز پرتو افکندن بر اندیشه پنهانی است که در نگاره های نسخ مصور نیمه اول عصر صفوی مستتر بوده و به زعم نگارنده می توان از آن به نوعی هنر نظامی محور یا میلیت اریستی تعبیر کرد. حوزه موضوعی نوشتار حاضر نیز جامعه شناسی هنر بوده و به این موضوع اصلی می پردازد که چگونه تمایلات نظامی محورانه در هنر نگارگری صفوی نمود یافته است.  این مقاله با روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی- تحلیلی تالیف شده و کوشیده مستندات تاریخی را با نحوه نمودیافتن نقش کلاه قزلباشی در نگاره های نیمه اول دوره صفوی (نگاره هایی از شاهنامه شاه تهماسبی، خمسه نظامی 954 ه.ق، شاهنامه 984 ه.ق و شاهنامه رشیدا) تطبیق داده و نشان دهد توجه نگارگران در میزان استفاده از این نقش، کاملا معطوف به شرایط واقعی و حیات اجتماعی و نظامی دوره خود بوده است.

    کلیدواژگان: نگارگری، «هنر نظامی محور»، «صفوی»، «کلاه قزلباشی