فهرست مطالب

مطالعات و پژوهش های دانشکده ادبیات و علوم انسانی - پیاپی 47 (زمستان 1385)

مجله مطالعات و پژوهش های دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان
پیاپی 47 (زمستان 1385)

  • 254 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1386/02/25
  • تعداد عناوین: 12
|
  • یحیی طالبیان صفحات 1-18
    در سرآغاز این مقاله به سابقه کاربرد تقلید و تحقیق در متون عرفانی می پردازد. آنگاه دیدگاه های گوناگون مولوی را در این زمینه با جستجو در مثنوی و کاوش در داستان های آن بررسی می کند.
    در این مقاله عنوان هایی چون: تقلید از حالات روانی، تقلید از رفتار دیگران، تقلید از میراث گذشتگان، آفت تقلید، علم تحقیقی و تقلیدی و دیدگاه ویژه مولوی درباره تقلید و کشف حقایق غیبی جهان مورد بحث قرار می گیرد.
    مولوی اجتهاد در اصول را پیشنهاد و پیروی بیخردانه از اندیشه و روش آبا و اجداد را نکوهش می کند. تسلیم در مقابل پیری واصل را بیخردانه می داند و از نظر او مقلد هم بی نصیب از حق نیست و به نظریه نسبیت تقلید رو می آورد. علم تقلیدی برای فهم حقایق جهان بسنده نیست و برای رسیدن به «یقین» استدلال کارآیی کافی ندارد. از این رو در این وادی، مولوی راهگشایی علم تحقیقی و شهودی را ضروری می داند.
    کلیدواژگان: تحقیق، تقلید، مثنوی، مولوی، نسبیت تقلید و تحقیق، حقایق غیبی
  • اسحاق طغیانی، سیدعلی اصغر میرباقری فرد، تقی اژه ای صفحات 19-40
    ساختار ظاهری قرآن کریم به گونه است که در افراد مختلف و یا حتی در حالات مختلف تلاوت کننده آیاتش، تاثیری عمیق دارد. این اثرگذاری نمی تواند به اعجاز لفظی آن محدود باشد، بلکه به خصوصیتی از این پیام الهی برمی گردد که قرآن کریم خود آن را «روح» نامیده است. «کذلک انزلنا الیک روحا من امرنا» (شوری / 52)، ویژگی که در هیچ کتابی جز قرآن نیست. رابطه لفظ و معنا در این کتاب، رابطه ای تو در توست که از آن تعبیر به بطن شده است. از منظر سنایی رهیافت به باطن، یعنی تاویل بر هر تلاوت کننده با ایمانی، لازم است و باید از طریق تهذیب، به «رمزهای» قرآن راه یافت. البته، اگر زمینه پاکی در دل نباشد، معانی کژ، «رمز» انگاشته می شود، در حالی که «غمز» است. در این حالت معانی محکم دچار تشبیه عرضی می گردد و این وارونگی در فهم قرآن است، نه کشف حقایق آن. برای آنکه دچار این کژی در فهم نشویم، باید همواره به تهذیب دل بپردازیم و در ضمن دریافت معانی از قرآن کریم، شناخت خود را با مبینین قرآن که از نظر سنایی امام علی (علیه السلام) شاخص ترین آنهاست، محک بزنیم. آنچه به عهده این پژوهش است، تحلیل مبسوط دیدگاه های سنایی در موضوعات فوق و فروع دیگری از مباحثی است که در پی مطالب اصلی مطرح خواهد شد.
    کلیدواژگان: علوم قرآنی، ظاهر، باطن، تاویل، محکم، متشابه، تمثیل، رمز
  • احمد امیری خراسانی، مجاهد غلامی صفحات 41-68
    تاریخ را تاریک گفته اند، اما آنقدر روشن است که بتوان بسیاری از آداب و رسوم مردمان در گذشته را بازشناخت. این روشنی حاصل نشده است، مگر به پایکاری قلم آنهایی که خواسته اند، گرد زوایا و خبایا بگردند و هر کجا نکته ای یابند، در آن آویزند و بنایی بزرگ افراشته گردانند، چنانکه ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند، تاریخ پایه ای که آنچه در آن رفته است از این ابواب، حلقه در گوش ایشان باشد و از عهده آن بیرون توانند آمد و ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی از بزرگترین آنان است که می توان از آنچه بر قلم وی گذشته است، بسیاری از آداب و رسوم و تشریفات درباری فرمانروایان ترک تبار غزنوی را دریافت و با خلق و خوی مردمان هفتصد سال پیش، بیشتر آشنا شد و گه گاه بر بالش عاداتی که تا همین امروز ما راست، در آن روزگاران درنگ کرد. این گفتار سعی دارد با تکیه اساسی بر تاریخ بیهقی و توجهی به متون تاریخی و ادبی دیگر، برخی از آداب و رسوم دربار غزنه را معرفی و واکاوی نماید.
    کلیدواژگان: آداب و رسوم، تاریخ بیهقی، غزنویان، خلفای عباسی
  • اعظم استاجی، نادر جهانگیری صفحات 69-81
    مقاله حاضر به بررسی چگونگی پیدایش کسره اضافه در زبان فارسی می پردازد. این بررسی نشان می دهد چگونه ضمیر موصولی که واحدی نحوی است، در ساخت هایی که در آن فعال ربطی حذف شده، به صورت نشانه اضافه تعبیر و کاربرد آن به درون گروه اسمی محدود شده است. بر این اساس، ضمیر موصولی– hya در ایرانی باستان به صورت /i/ در ایرانی میانه در نقش موصول و نشانه اضافه به کار رفته است. این نشانه در فارسی دری به کسره اضافه تبدیل شده است.
    کلیدواژگان: زبانشناسی تاریخی، ضمیر موصولی، تجدید ساختار (Reanalysis)، کسره اضافه
  • بهاءالدین اسکندری صفحات 83-97
    ادعای این نوشتار بر آن است که در مبحث افراد و ترکیب و تقیید، به جای پرداختن به واقعیت تشبیه، ظاهر کلام معیار قضاوت قرار می گیرد و در نتیجه، به تشخیص هایی گاه عجولانه و گاه بی فایده برمی خوریم. از آنجا که به ضرورت، نقش تعیین کننده وجه شبه در این بحث مورد توجه قرار می گیرد، این نکته نیز مطرح می گردد که بر خلاف ادعای مستقیم و یا غیر مستقیم برخی از بزرگان چنانچه دو سوی تشبیه و یا یکی از آن دو مرکب باشد، لزوما وجه شبه مرکب نیست. به بیانی دیگر، ممکن است در تشبیه، مشبه و مشبه به هر دو و یا یکی از آنها مرکب و در همان حال وجه شبه مفرد باشد
    کلیدواژگان: علم بیان، بلاغت، تشبیه، مشبه، مشبه به، مفرد، مرکب، مقید، صورت، ظاهر، معنا
  • علی حسین پور صفحات 99-115
    تکرار واژه خاموش و مشتقات دیگر آن همچون خمش، خموش و خامش در پایان تعدادی از غزل های مولانا سبب شده است تا برخی از محققان چنین گمانه زنی کنند که خاموش تخلص مولاناست، اما حقیقت آن است که به دلایل مختلف، خاموش نمی تواند تخلص مولانا باشد: نخست اینکه در بیشتر غزل های مولانا از لفظ خاموش خبری نیست. برای نمونه، از مجموع صد غزل آغازین جلد اول غزلیات مولانا تنها در بیست و دو غزل از این واژه استفاده شده است. دیگر اینکه در پایان بسیاری از غزل ها به جای خاموش، نام شمس به کار رفته است. همچنین لفظ خاموش در غزل های مولانا به صورت های مختلفی چون خمش، خمشی، خموشی، خاموشی، خموشید و جز آن آمده و در بسیاری موارد نیز از تعابیری چون اسب سخن بیش مران، دیگر نخواهم زد نفس، دیگر مگو سخن، بس کن، بس کنم و همانندهای آن استفاده شده است.
    برخی از دلایلی که مولانا خود در رویکرد به خاموشی در پایان غزل هایش بیان می کند، عبارتند از: نا اهل بودن مخاطب، ترس از فتنه خیزی، ترس از ملال مخاطب، نبودن حال و مجال سخنگویی، شنیدن «بس کن» از عمق جان یا از طرف جانان و دچار شدن به خلسه.
    در یک کلام باید گفت که خاموش نه تخلص شعری شاعر، که از دغدغه ها و دل مشغولی های مولانا، و به تعبیری، تخلص جان و روان او بوده است.
    کلیدواژگان: مولانا، خاموش، دیوان غزلیات، تخلص شعری
  • مهدی شریفیان صفحات 117-137
    دفتر صوفی، تنها «مشق عشق» نیست. در این دفتر تفسیر هستی «رنگی عاشقانه» دارد و جهان «تجلی» دوست است. عارف باید روح و روان را پاک نگاه دارد تا انوار الهی بر آن بتابد. دل «بیت رب» است و صاحب این دل همچون آینه، جانشین و خلیفه حق است. اما میراث صوفیه، تنها عشق است و دیگر هیچ، نیست. دفتر صوفیان پر است از موضوعات گوناگون سیاسی، اجتماعی، جامعه شناختی و تاملات روانشناختی. صوفی از آنجا که در متن اجتماع است و با اقشار مختلف مردم از هر صنف و گروه و دین و آیین سر و کار دارد، بسیاری از مسایل را می بیند و نسبت به آن حساسیت دارد. صوفی می داند «قدرت اهورایی» چه فجایعی می آفریند و ملوک دنیا به نام خدا چه جنایت ها آفریده اند. او اگر نتوانست طرحی نو دراندازد و ظلم ظالمان را کاهش دهد، حداقل «رقیبی» برای حکمرانان دنیاوی به نام «پیر» و «رند» آفرید، تا دو فرمانروا– شاه و پیر– در یک اقلیم حکومت کنند، اولی بر جسم و دومی بر جان. حرص، طمع و مال اندوزی در دفتر صوفی جایی ندارد و صوفی تمام آدمیان را از «جمع ثروت» و تنها به دنیا دل سپردن بر حذر می دارد. او افقی وسیع تر به نام خدمت و شفقت بر خلق، پیش روی آدمیان می گشاید و انسان را از «حیوانیت صرف» پرهیز می دهد. علم و معرفت گر چه در دل و ذهن صوفی جایگاهی بس شگرف و ارزشمند دارد، اما صوفی استفاده ابزاری از علم را می نکوهد و آدمیان را از آن بر حذر می دارد. علم باید انسان را از جهل و نادانی برهاند و زمینه عمل صالح در انسان و جامعه انسانی را فراهم آورد. اگر علم جز این راه، راهی دیگر بسپرد، باید گفت: «چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا». دفتر صوفی انباشته از تجربیات دین و دنیاست. با این حال، صوفی از این دفتر «چیزی جز دل اسپید همچون برف» نمی طلبد. اذبح النفس والا فلا تشتغل بترهات الصوفیه.
    کلیدواژگان: درون کاوی، صوفی، تصوف، صوفیان، وجد، حال، ذو، عارف، اهل حق، معراج، عرش، ملایک، نفس اماره، کف نفس، ریا، نهاد، اهورامزدا، اهریمن، عدل، ناکجاآباد، شیخ، غازی، خاقان، ملوک، قدرت اهورایی، کبریا
  • دلالت های ضمنی در پس زمینه روایت
    قهرمان شیری صفحات 139-170
    گلشیری بر خلاف بسیاری از نویسندگان ایران، چندان علاقه ای به ادبیات استعاری و مرسوم در سال های پس از کودتا نشان نداد. او استعداد خود را بیشتر صرف روایت پیچیده و پاره ای صراحت گویی های نهفته در لا به لای صحبت ها و حوادث به ظاهر معمولی کرد و از نماد و کنایه نیز باری افزودن بر داغیره دلالت های ضمنی و گسترش بخشی به عمق و عرصه معنا در داستان استفاده می کرد.
    کلیدواژگان: گلشیری، دلالت ضمنی، نماد، کنایه
  • مسعود فروزنده صفحات 171-189
    شعر صائب سرشار از تصویرهای شاعرانه متنوع و رنگارنگ است. تصویر(خیال)، «در حقیقت مجموعه امکانات بیان هنری است که در شعر مطرح است و زمینه اصلی آن را انواع تشبیه، استعاره، اسناد مجازی و رمز و گونه های مختلف ارایه تصاویر ذهنی می سازد».
    صائب تصویرهای شاعرانه را بیشتر در خدمت القای عاطفه یا معنی قرار داده است. یکی از انواع تصاویر شاعرانه تشبیه است. تشبیه در انواع و اقسام مختلف در کلام مطرح می شود و از جهات گوناگون قابل بررسی است، از جمله از لحاظ طرفین، ساختمان، وجه شبه، شکل و فواید تشبیه. از لحاظ موضوعی نیز می توان تشبیه های یک شاعر را طبقه بندی کرد. در این نوشتار هدف بر این است تا تشبیه های شعر صائب از لحاظ موضوعی بررسی شود تا ببینیم صائب از چه نوع عناصری و چگونه و به چه هدفی در خلق تشبیه های خود بهره برده است.
    کلیدواژگان: عناصر تشبیه مانند: پدیده ها، اشیا و محسوسات روزمره، طبیعت، جانوران، انسان
  • مقایسه بخش بدیع معیار جمالی شمس فخری با حدائق السحر رشید الدین وطواط
    جمشید مظاهری، محمود براتی، پروین تاج بخش صفحات 191-216
    حدائق السحر قدیمی ترین کتاب فارسی موجود در علم بدیع پس از ترجمان البلاغه است. رشید الدین وطواط این کتاب را به پیروی از ترجمان البلاغه محمد بن عمر رادویانی در علم بدیع و صنایع شعری فراهم آورده است. بعد از حدائق السحر هر کس در زبان فارسی خواسته است درباره صنایع بدیعی کتابی بنویسد، از این اثر متاثر بوده است، از آن جمله شمس فخری اصفهانی از ادیبان قرن هشتم هجری است که در تالیف اثر خود معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی کتاب وطواط را دستور کار خویش قرار داده است. کتاب معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی کتابی است در چهار فن عروض و قافیه و بدیع و لغت فرس که آن را شمس فخری اصفهانی از ادبای کم شناخته قرن هشتم به نام جمال الدین ابواسحاق (= شاه شیخ ابواسحاق) معروف ترین شاه خاندان اینجو و ممدوح محبوب حافظ تالیف نموده است. بخش لغت آن به همت استاد لغت شناس شادروان دکتر صادق کیا ویرایش شده و با عنوان واژه نامه فارسی بخش چهارم معیار جمالی در سلسله انتشارات دانشگاه تهران به سال 1337 به طبع رسیده است. تصحیح سه بخش دیگر آن، پایان دکتری نویسنده این سطور است.
    ماخذ عمده شمس فخری در قسمت بدیع این کتاب، رساله مشهور حدائق السحر رشید وطواط است. نگارنده در مقاله حاضر، تاثیر حدائق السحر بر معیار جمالی را بررسی می نماید.
    کلیدواژگان: معیار جمالی، شمس فخری، حدائق السحر، رشید وطواط
  • جواد مرتضایی صفحات 217-235
    پارادوکس نه تنها یک صنعت بدیعی یا تصویر شاعرانه است، بلکه اصطلاح و مفهومی منطقی، فلسفی و جهان بینانه است. این مقوله در کلام صوفیه و شطحیات ایشان حضوری چشمگیر و فعال داشته و در شعر فارسی نیز از همان آغاز وجود داشته است، اما در آثار بدیعی و بلاغی گذشته ما به دلیل کلی نگری و یکسان انگاری با تضاد و یا غفلت و سهو، به آن توجهی نشده است. در آثار فرنگی، بویژه فرهنگ های اصطلاحات ادبی، مفصل به آن پرداخته شده، اما در کتب بدیعی و بلاغی متاخر، متاسفانه برخی به آن توجه نکرده اند و تعاریف و توضیحات گروهی دیگر از آن نیز محل بحث و نقد و تحلیل است.
    تلاش برای تقسیم و طبقه بندی انواع و اقسام پارادوکس وقتی سودمند و مفید خواهد بود که به بررسی و تحلیل علمی و دقیق کاربرد و کارکرد آن در شطحیات و کلام صوفیه و متون نظم و نثر ادبی قدیم و جدید و محاورات و کلام شفاهی عامیانه و روزمره بپردازیم. این مقاله در حد وسع و مجال، به بررسی و نقد و تحلیل موضوعات مذکور پرداخته است.
    کلیدواژگان: متناقض نما، بیان نقیضی، صنعت بدیعی، زیبایی شناسی، شطح
  • چکیده انگلیسی مقالات
    صفحه 9