فهرست مطالب

مجله پزشکی کوثر
سال نهم شماره 2 (پیاپی 32، تابستان 1383)

  • تاریخ انتشار: 1383/06/20
  • تعداد عناوین: 10
|
  • بررسی اثرات بیولوژیک انتروتوکسین تیپ B تولید شده در شرایط آزمایشگاهی توسط استافیلوکوکوس اوریوس
    عباس علی ایمانی فولادی، رضا رنجبر، مرتضی ستاری صفحه 1
    هدف. استافیلوکوکوس اورئوس یکی از پاتوژنهای مهم انسانی است که طیف وسیعی از توکسینها را تولید می کند از مهمترین آنها انتروتوکسینها هستند که از نظر سرولوژیکی به 9 سروتیپ تقسیم می شوند. برخی از آنها در مقابل حرارت مقاومند و متعاقب مصرف غذای آلوده منجر به گاستروانتریت می شوند، در بین 9 سروتیپ شناسایی شده انتروتوکسینها دو سروتیپ B و A بدلایل زیر مهم ترند. اولا به حرارت مقاومند و منجربه گاستروانتریت میشوند. ثانیا سروتیپ B علاوه بر انتقال گوارشی قادر است از طریق تنفسی نیز منتقل شود.
    مواد و روش ها. در تحقیق حاضر ابتدا از روش کشت در کیسه دیالیز استفاده شد، پس از تولید انتروتوکسین و ترسیب آن به کمک سولفات آمونیم 60% به روش SDS-PAGE در مقایسه با سم استاندارد ردیابی شد. با روش ژل ایمینودیفیوژن منفرد شعاعی (SRID) واکنش بین آنتی ژن و آنتی بادی استاندارد بررسی شد.
    یافته ها
    تزریق 0.1μg/ml انتروتوکسین به بچه گربه موجب بروز اثرات بیولوژیک سم شد.
    کلیدواژگان: استافیلوکوکوس، انتروتوکسین تیپ B، تولید، اثرات بیولوژیکی
  • تاثیر تحریک آنزیم نیتریک اکسایدسنتاز در هسته مرکزی آمیگدالابر شرطی شدن القایی مورفین در موش آزمایشگاهی
    منیژه کرمی، هدایت صحرایی، محمدرضا زرین دست، حوری سپهری صفحه 2
    هدف. مواد اپیوئیدی از جمله مورفین با مکانیسمهای مرکزی درگیر در روند پاداش واکنش نشان میدهند، شرطی شدن مکانی القایی مورفین یک روند ساده یادگیری است. آمیگدالا از جمله نواحی مطرح مغز در فرآیند یادگیری است و نقش هسته مرکزی آمیگدالا در اثرات القایی مورفین نشان داده شده است. نیتریک اکساید به عنوان یک ناقل عصبی مرکزی در وقایع سلولی وابسته به یادگیری و حافظه نقش دارد. در این تحقیق اثرات تزریق مستقیم ال - آرژنین در هسته مرکزی آمیگدالای موش سفید بزرگ (Rat) بر شرطی شدن القایی مورفین بررسی گردید.
    مواد و روش ها
    حیوانات تحت آزمایش (موشهای نر نژاد ویستار 275-255 گرم) در مختصات مورد نظر به صورت دو طرفه کانول گذاری شدند. در هر آزمایش هشت سر حیوان استفاده گردید. حیوانات با تزریق زیر جلدی مورفین (5/7-5/0 میلی گرم بر کیلوگرم) طی سه روز، نسبت ب مورفین شرطی شدند. عوامل سیستم نیتریک اکساید (ال - آرژانتین: پیش ساز نیتریک اکساید و L-NAME: مهار کننده آنزیم نیتریک اکساید سینتاز) تحت مقادیر مختلف (0.3-3μg/rat) مستقیما به داخل هسته مرکزی آمیگدالا به صورت مکرر، روزانه یک بار قبل از هر بار تزریق مورفین و یا یک بار در روز آزمون تزریق شدند.
    یافته ها
    نتایج این تحقیق نشان می دهد که فقط مورفین باعث القاء شرطی شدن مکانی در حیوانات تحت آزمایش شده، بهترین جواب با دوز 5 میلی گرم بر کیلوگرم حاصل می گردد. تزریق مستقیم ال - آرژینین، طی شرطی سازی و یا در روز آزمون در حیوانات شرطی شده با مورفین، باعث تقویت اکتساب و پایداری شرطی شدن القایی مورفین می شود ولی این اثرات توسط پیش تزریقات L-NAME در داخل این هسته مهار می گردد. L-NAME به تنهایی طی این روند بر پاسخ مورفین تاثیر معنی داری ندارد.
    نتیجه گیری
    نتایج فوق مؤید این است که سیستم نیتریک اکساید در هسته مرکزی آمیگدالا بر شرطی شدن مکانی القایی مورفین تاثیر دارد.
    کلیدواژگان: مورفین، شرطی شدن، آمیگدالا، نیتریک اکساید
  • اثر ایندومتاسین و تیوفیلین بر ادم و تغییرات جریان خون مفصل زانوی موش صحرایی پس از تحریک الکتریکی عصب صافن در شرایط التهاب مزمن
    ایران پورابولی، سهراب حاجی زاده، حمید نجفی پور، علی خوش باطن صفحه 3
    هدف. در این مطالعه نقش پروستاگلاندین ها (PGs) و گیرنده های آدنوزینی (A1/A2) بر ادم وتعدیل پاسخدهی عروق مفصل زانوی موش صحرایی به تحریک عصب صافن در شرایط التهاب مزمن مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    با تزریق 2/0 میلی لیتر FCA به داخل مفصل زانوی موش صحرایی التهاب ایجاد گردید و 3، 7، 14 و 21 روز پس از آن، میزان تغییرات قطر مفصل زانو و تغییرات جریان خون عروق مفصل زانو (Flux) پس از تحریک الکتریکی عصب صافن به ترتیب با کولیس ودستگاه جریان سنج لیزری اندازه گیری شد. در گروه های ملتهب دریافت کننده ایندومتاسین (مهارگر تولید PGs)و 3 mg/kg,i.p روزانه و یا تئوفیلین (مهارگر گیرنده های A1/A2) و50mg/kg,i.p هر 12 ساعت نیز دو متغیر فوق اندازه گیری شد.
    یافته ها
    مقایسه داده های مربوط به اندازه گیری قطر مفصل زانو نشان می دهد که در طی پیشرفت التهاب، قطر مفصل زانو در روزهای 3، 7 و 14 پس از القاء التهاب افزایش معنی داری داشته است ولی بتدریج از میزان آن کاسته شده است به طوری که در روز 21 میزان آن تفاوت معنی داری با قبل از القاء التهاب ندارد، همچنین درمان روزانه با ایندومتاسین ظاهرا تاثیری بر میزان ادم التهاب طی 3 هفته نداشته است درحالی که تئوفیلین سبب کاهش آن در روز 14 (P<0.05و9/1±9/7و6/3±1/18) پس از القاء التهاب گردید. مقادیر تغییرات Flux در پاسخ به تحریک الکتریکی عصب صافن نشان می دهد که التهاب سبب کاهش معنی دار پاسخ انقباضی به تحریک عصب در روزهای 7 و به ویژه روز 14 (7/6±3/57-درصدو5/76/6-) پس از القاء التهاب گردیده، تجویز روزانه ایندومتاسین سبب افزایش پاسخ انقباضی عروق در روزهای 3 و 14 پس از القاء التهاب میگردد. در حالی که مصرف مزمن تئوفیلین در حیوانات ملتهب سبب تشدید پاسخ گشادی عروقی به تحریک عصب در روزهای 3 و 7 پس از القاء التهاب گردید.
    نتیجه گیری
    به طور کلی نتایج این مطالعه نشان می دهد که تئوفیلین سبب کاهش ادم و کاهش پاسخ تنگی عروقی ناشی از تحریک عصب صافن در شرایط التهاب مزمن می گردد درحالی که ایندومتاسین سبب افزایش پاسخ تنگی عروقی ناشی از تحریک عصب صافن گردیده و بر ادم التهابی ظاهرا بی تاثیر است. لذا PGs و گیرنده های آدنوزینی در تعدیل پاسخ دهی عروق مفصل به تحریک عصب سمپاتیک در التهاب مزمن نقش دارند
    کلیدواژگان: ایندومتاسین، تئوفیلین، التهاب مزمن، سیستم سمپاتیک، جریان خون مفصل زانو
  • ارزیابی نقش هسته قاعده ای جانبی آمیگدال در فرایند حافظه فضایی وابسته به هیپوکمپ در مدل یادگیری احترازی مکانی (وضعیت چرخشی) در موش سفید بزرگ آزمایشگاهی
    عباس علی وفایی، علی رشیدی پور صفحه 4
    هدف. مطالعات قبلی نشان میدهد که هسته قاعده ای جانبی آمیگدال در یادگیری های هیجانی و تعدیل حافظه فضایی دخالت دارد. هدف این تحقیق، تعیین نقش هسته مزبور در فرآیند حافظه فضایی وابسته به هیپوکمپ در موقعیت تاریک و روشن در یادگیری احترازی مکانی در وضعیت چرخشی می باشد.
    مواد و روش ها
    موشهای نر نژاد لانگ ایوانز (Long-Evans) با وزن 320-280 گرم (120 سر، 12 گروه) در این مطالعه استفاده شدند. ابتدا به صورت دو طرفه روی ناحیه مزبور کانول راهنما قرار داده شد. یک هفته بعد، موشها تحت مدل یادگیری احترازی مکانی و در وضعیت چرخشی آموزش داده شدند. 60 دقیقه قبل، بلافاصله بعد از آموزش و 60 دقیقه قبل از تست بخاطر آوری، تترادوتوکسین (5ng/0.6ul/side) یا سالین به صورت دوطرفه داخل ناحیه فوق تزریق شد. 24 ساعت بعد، میزان حافظه فضایی موش در یک دوره 30 دقیقه ای با کمک دو ملاک: 1. مدت زمانی که طول میکشد تا حیوان برای بار اول وارد ناحیه منع شده (شوک) شود. 2. تعداد دفعات ورود به ناحیه مزبور ارزیابی شد.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهد که تزریق تترودوتوکسین در زمانهای مورد نظر به ترتیب اکتساب، تثبیت و بخاطر آوری اطلاعات تازه آموخته شده فضایی را در موقعیت تاریک و روشن به طور معنی داری کاهش داده است (P<0.01).
    نتیجه گیری
    یافته های فوق نشان میدهد که هسته قاعده ای جانبی آمیگدال نقش مهمی در اکتساب، تثبیت و بخاطر آوری حافظه فضایی وابسته به هیپوکمپ در موقعیت تاریک، روشن و وضعیت چرخشی در مدل یادگیری احترازی مکانی دارد.
    کلیدواژگان: هسته قاعده ای جانبی آمیگدال، یادگیری احترازی مکانی، اکتساب، تثبیت، بخاطرآوری، ذخیره حافظه فضایی، تترودوتوکسین
  • بلوغ و تکوین تخمک های نارس موش سوری با ترانسفرین، انسولین و مایع فولیکول 20% انسانی
    حسین ایمانی، مجتبی رضازاده ولوجردی صفحه 5
    هدف. لقاح و تکوین جنینهای حاصل از تخمکهای بالغ یافته آزمایشگاهی در درمان از اهمیت فراوانی برخوردار است و هر چه آزمایشگاه به شرایط طبیعی داخل بدن نزدیک باشد تخمکهای بیشتری بالغ می شوند. هدف از مطالعه حاضر در مرحله اول بررسی بلوغ آزمایشگاهی تخمکهای نارس موش در حضور مایع فولیکولی حرارت دیده و بدون حرارت انسانی با غلظت 20% و همچنین در حضور انسولین و ترانسفرین است و قدم دوم بررسی تکوین تخمکهای بالغ شده تا مرحله دو سلولی است.
    مواد و روش ها
    تخمکهای نارس از تخمدانهای موش 6-4 هفته ای با نژاد NMRI بطور مکانیکی جدا گردید و پس از شستشو به چهار گروه زیر تقسیم گردید. در گروه اول (GI)، 207 عدد تخمک نارس در محیط DMEM-Ham s F12 حاوی 20% مایع فولیکولی انسانی (Heated Human Follicular fluid, hHFF) در گروه دوم GII)، 189)عدد تخمک نارس در محیط DMEM-Hams F12 حاوی 20% مایع فولیکولی انسانی حرارت ندیده (Non-heated Human Follicolar fluid, NhGFF 20%) در گروه سوم GIII)، 242)عدد تخمک نارس در محیط DMEM-Hams F12 حاوی hHFF 20%، 5 میکروگرم انسولین در میلی لیتر و 10 میکروگرم ترانسفرین در میلی لیتر و در گروه چهارم GIV): 175)عدد تخمک نارس در محیط DMEM-Ham s F12 حاوی hHFF 20%، 5 میکروگرم انسولین در میلی لیتر و 10 میکروگرم ترانسفرین در میلی لیتر به مدت 24 ساعت در انکوباتور 37 درجه دارای Co2 کشت داده شدند.
    یافته ها
    در مجموع نرخ بلوغ آزمایشگاهی در گروه سوم (3/61%) نسبت به بقیه گروه ها به طور معنی داری بالاتر بود. نرخ بلوغ آزمایشگاهی تخمکهای نارس در گروه های آزمایشی به ترتیب3/76%، (گرم سوم) 56%، 41% (گروه اول) 4/24% (گروه چهارم و 6/10گروه دوم) بود و شکل گیری جنینهای دوسلولی در گروه سوم، گروه چهارم 7/16% گروه اول،5/15 در گروه دوم 5% به دست آمد.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این مطالعه ثابت کرد که 1. تخمکهای نارس موش قابلیت بلوغ آزمایشگاهی در حضور سرم hHFF20%، NhHFF و انسولین و ترانسفرین را دارند. 2. نرخ بلوغ و تکوین جنینهای حاصله در حضور hHFF20%، انسولین و ترانسفورین بیشتر است. 3. از سرگیری بهتر آزمایشگاهی میوز در تخمکهای نارس بی ارتباط به حضور ترانسفورین و انسولین نیست.
    کلیدواژگان: بلوغ آزمایشگاهی، مایع فولیکولی، ترانسفرین، انسولین، تخمکهای نارس موش
  • بررسی موفقیت سه رژیم دارویی مختلف در ریشه کنی هلیکوباکترپیلوری در بیماران مبتلا به دیس پپسی
    محسن امینی، حسین خدمت صفحه 6
    هدف. یافتن رژیم مناسب آنتی بیوتیکی برای ریشه کنی هلیکوباکترپیلوری، مسئله ای مهم و دشوار است که به عوامل باکتریولوژیک و متغیرهای متعددی در افراد هر منطقه بستگی دارد. در ایران رژیم های دارویی مختلفی برای این منظور پیشنهاد شده که از جهات مختلف نیاز به بررسی بیشتر دارد. لذا رژیم دارویی با حداکثر تحمل توسط بیمار و حداکثر تاثیر مورد نظر می باشد.
    مواد و روش ها
    در مطالعه حاضر، طی یک کارآزمایی بالینی یکسو کور تصادفی شده، 245 بیمار دیس پپتیک با تست اوره آز سریع یا کشت مثبت از نظر هلیکوباکترپیلوری وارد مطالعه شدند و به طور تصادفی تحت درمان با سه رژیم دارویی C، B، A به شرح زیر قرار گرفتند (76 نفر در هر گروه) هر سه رژیم در داشتن اومپرازول (20 میلی گرم) روزی 2 عدد و بیسموت ساب سیترات (120 میلی گرم) روزی 4 عدد مشترک بودند. رژیم A: مترونیدازول (250 میلی گرم) روزی 4 عدد و تتراسیکلین (250 میلی گرم) روزی 4 عدد. رژیم B: به جای مترونیدازول (250 میلی گرم)، فورازولیدون (100 میلی گرم) روزی 4 عدد تجویز شده بود و رژیم C: حاوی سیپروفلوکساسین (500 میلی گرم) روزی 2 عدد بود (سه دارویی). سپس 1 تا 2 ماه بعد از اتمام دوره درمان برای بررسی ریشه کنی هلیکوباکتروپیلوری آزمون تنفسی با اوره نشاندار با کربن 14 به عمل آمد.
    یافته ها
    از 245 بیمار دریافت کننده رژیمهای دارویی فوق، 228 بیمار یک دوره درمانی کامل از یکی از سه رژیم دارویی فوق را دریافت کردند. این افراد در محدوده سنی 46/11±67/37 سال، 57% مرد و 43% زن بودند. میزان ریشه کنی موفق در گروه A برابر 3/76%، در گروه B، 68/4 و در گروه C، 67/1% بوده است و اختلاف معنی داری در میزان موفقیت این رژیم ها مشاهده نشد (CL=95%, a#=0.05) در مردان رژیم دارویی A بهتر از رژیم B بوده است. (86% در مقایسه با 63% و P<0.05) اما نسبت به رژیم دارویی C ارجحیت نداشته است اما در خانمها رژیم دارویی B برتری داشته است (7/76% در مقایسه با6/53%، P=0.05). اما نسبت به رژیم A برتری ندارد. از نظر میزان پذیرش و کمپلیانس کلی بیماران 96% بیماران 80 تا 100% داروهای تجویزی را مصرف کرده بودند اما عوارض دارویی در رژیم دارویی B بیشتر از دو رژیم داروی دیگر بود. (این عوارض در حد خفیف تا متوسط بود).
    نتیجه گیری
    از رژیم دارویی حاوی سیپروفلوکساسین، بیسموت و امپرازول که حجم کمتری نسبت به رژیمهای چهار دارویی دارد می توان استفاده نمود (به خصوص در مردان) اما بهتر است از این رژیم در خانم ها به دلیل موفقیت کمتر استفاده نشود. درصورت تجویز ترکیب دارویی حاوی فورازولیدن و تتراسیکلین باید به بیمار در مورد بروز عوارض احتمالی آگاهی داد. در مجموع تاثیر رژیمهای آنتی بیوتیکی در ایران در مقایسه با مناطق دیگر مشابه ایران کمتر است، که میتواند ناشی از مقاومت دارویی یا نقایص مربوط به فراورده سازی دارویی باشد.
    کلیدواژگان: هلیکوباکترپیلوری، ریشه کنی، درمان، دیس پپسی
  • تاثیر وارفارین با دوز کم و ثابت در پیشگیری حوادث ترمبو آمبولی بیماران با فیبریلاسیون دهلیزی غیر دریچه ای
    حسین نوق، مهدی نوق جوزم صفحه 7
    هدف. فیبریلاسیون دهلیزی غیردریچه ای شایعترین علت سکته مغزی با منشاء آمبولی قلبی می باشد. ضدانعقاد با وارفارین در کاهش میزان سکته مغزی در بیماران با فیبریلاسیون دهلیزی غیردریچه ای مؤثر است، اما خطر خونریزی مخصوصا در افراد مسن زیاد می باشد. و در ضمن تجویز وارفارین احتیاج به کنترل مکرر بالینی و آزمایشگاهی دارد. وارفارین با دوز کم بدون این که نیاز به کنترل مکرر بالینی و آزمایشگاهی داشته باشد در جلوگیری از ترمبوآمبولی های وریدی مؤثر بوده و ریسک خونریزی کمتر نیز دارد. در این مطالعه تاثیر وارفارین با دوز کم در پیشگیری حوادث ترمبو آمبولی در بیماران با فیبریلاسیون دهلیزی غیردریچه ای بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه بیماران75-45 سال با فیبریلاسیون دهلیزی غیردریچه ای بر حسب داشتن توانایی مصرف وارفارین (در گروه وارفارین با تنظیم دوز استاندارد) و نداشتن توانایی مصرف وارفارین با تنظیم دوز (در گروه وارفارین با دوز کم و ثابت) (25/1 میلی گرم وارفارین روزانه) قرار گرفتند. حوادث نهایی شامل سکته مغزی ایسکمیک، آمبولی های احشایی و محیطی، خونریزی شدید و انفارکتوس قلبی در پی گیری بیماران بررسی شد. در مدت 38 ماه از مجموع 187 بیمار 151 بیمار انتخاب شدند. (72 بیمار در گروه وارفارین با تنظیم دوز استاندارد و 79 بیمار در گروه وارفارین با دوز کم و ثابت). متوسط زمان پیگیری 5/18 ماه بود.
    یافته ها
    میزان کلی نهایی 3/8 درصد در گروه وارفارین با تنظیم دوز استاندارد و 6/5 درصد در گروه وارفارین با دوز کم و ثابت بود، میزان خونریزی قابل توجه در گروه وارفارین با تنظیم دوز به طور قابل توجهی بالاتر از دوگروه وارفارین با دوز کم و ثابت بود (2/4 درصد در مقابل صفر درصد). میزان حوادث سکته های مغزی، آمبولی های احشایی ومحیطی مرگ و میر ناشی از حوادث عروقی در گروه با تنظیم دوز استاندارد 3/1 درصد و در گروه وارفارین با دوز کم و ثابت 6/2 درصد بود که این تفاوت از نظر آماری معنی داری نبود.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه میزان سکته مغزی و ترمبو آمبولی در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت لذا یافته ها نشان می دهد که وارفارین با دوز کم و ثابت در جلوگیری از حوادث ترمبوآمبولی در بیماران با فیبریلاسیون دهلیزی غیردریچه ای مؤثر است و در ضمن خطر حوادث خونریزی قابل توجه نیز با این روش تجویز وارفارین کمتر می باشد.
    کلیدواژگان: وارفارین با دوز کم، فیبریلاسیون دهلیزی غیردریچه ای، ترمبوآمبولی
  • بررسی تاثیر طب فشاری بر مشکلات تنفسی مصدومین شیمیایی مبتلا به COPD
    رمضان رحمانی، معصومه محمدیان، مهدی سالاری، سید داود تدریسی، مصطفی قانعی صفحه 8
    مقدمه
    اکثریت ناتوانی جسمی ناشی از گاز خردل در نزد مصدومین شیمیایی عوارض تنفسی آن است. بررسی ها شان داده که 84% این افراد دچار عوارض تنفسی هستند. درمان این بیماران اغلب با استفاده از داروهای شیمیایی انجام می شود که مصرف مداوم آن با عوارض گوناگون و هزینه های گزاف همراه است. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر طب فشاری (یک روش غیردارویی) بر کاهش مشکلات تنفسی این بیماران انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع نیمه تجربی است که به روش Crossover بر روی 30 نمونه در دو گروه و در دو مرحله آزمون و شاهد و با بکار بردن طب فشاری با استفاده از Sea-band در مچ دست انجام گرفته است. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه ST George قبل و بعد از مداخله جمع آوری گردیده است.
    یافته ها
    نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد: 1. اکثریت نمونه ها (34/53%) دارای سابقه تنگی نفس هستند. 2. اختلاف معنی داری بین میانگین تعداد حملات سرفه و تنگی نفس در مراحل شاهد و آزمون در هر دو گروه وجود دارد P=0.05). 3.) اختلاف معنی داری بین میانگین حملات سرفه در مراحل شاهد و آزمون در هر دو گروه (P=0.05).و
    نتیجه گیری
    باتوجه به یافته های این پژوهش طب فشاری در کاهش شکایات تنفسی و بهبود عملکرد ریوی این بیماران تاثیر مثبت داشته است
    کلیدواژگان: مشکلات تنفسی، مصدومین شیمیایی جنگی، طب فشاری، COPD
  • مقایسه یافته های بالینی، مطالعات تصویری و الکترومیوگرافی با یافته های حین عمل جراحی در بیماران مبتلا به رادیکولوپاتی کمری
    غلام رضا فرزانگان صفحه 9
    هدف. کمردرد و رادیکولوپاتی کمری از شایعترین علل مراجعه بیماران مخصوصا در گروه سنی 50-20 سال به کلینیک ها می باشد. هدف از این بررسی مقایسه یافته های حاصل از معاینات بالینی با یافته های حاصل از MRI (به عنوان وسیله انتخابی برای تشخیص بیماری های نخاع) و یافته های حاصل از EMG (به عنوان تست Screening و تایید کننده در بیماران مبتلا به رادیکولوپاتی کمری) و بررسی میزان تطابق این یافته ها با یکدیگر و نهایتا مقایسه آنها با یافته های قطعی (یعنی یافته های حین عمل) بود.
    مواد و روش ها
    مطالعه بر روی 52 بیمار مبتلا به کمردرد با رادیکولوپاتی کمری که از فروردین 76 تا آذر 77 به بیمارستان معیری سمنان مراجعه کرده بودند انجام شد. بیماران شامل 20 زن (5/38%) و 32 مرد (5/62%) در طیف سنی 50-20 سال (میانگی سنی 41 سال) بودند. بعد از اخذ شرح حال و انجام معاینات بالینی، جهت بررسی بیشتر برای تمامی بیماران MRI و EMG درخواست شد.
    یافته ها
    میزان تطابق یافته های بالینی و MRI از جنبه تشخیص رادیکولوپاتی کمری 6/84% و از جهت تعیین ریشه عصبی درگیر 3/42% تطابق کامل و 4/40% تطابق نسبی داشت. درحالی که این درصدها مورد EMG به ترتیب 77%-4/38% و 7/32% بود.
    نتیجه گیری
    براساس این مطالعه جهت تشخیص رادیکولوپاتی کمری تطابق یافته های بالینی و MRI ارجح می باشد و در مناطقی که MRI وجود ندارد درصورتی که ظن کلینیکی بالایی داشته باشیم تطابق یافته بالینی و الکترومیوگرافی جهت تشخیص رادیکولوپاتی کمری کافی است در ضمن در مطالعات ما الکترومیوگرافی از جنبه تشخیصی رادیکولوپاتی کمری نسبت به مطالعات مشابه دارای دقت بالاتری بود
    کلیدواژگان: کمردرد، رایکولوپاتی کمری، الکترومیوگرافی، MRI
  • ارزیابی بیماران بعد از عمل جراحی سندرم تونل کارپ براساس درجه بندی Simmon and Levine
    خلیل علی زاده، محمدتقی حلی ساز، یدالله رضایی، سعید جعفرپور، ذبیح الله حسن زاده، کاووس وزیری صفحه 10
    مقدمه
    سندرم تونل کارپ شایعترین نوروپاتی فشاری در اندام فوقانی می باشد. این بیماری اغلب در سنین 60-30 سال و در خانمها 5 برابر شایعتر از آقایان می باشد. کاهش فضای تونل کارپ به هر علتی مثل شکستگی انتهای تحتانی رادیوس، تورم ناشی از اختلالات فیزیولوژیک مانند دیابت شیرین، الکلیسم و یا عل التهابی مانند Rheumatoid Arthritis و Goat و تنوسینویت غیراختصاصی، عفونت باعث ایجاد این سندرم می شود. به هر علت مشکلات عدیده ای که بیماران مبتلا به این سندرم با آن دست به گریبان هستند همچون احساس مورمور شدن دست، بی حس و گزگز انگشتان و ضعف دستها باعث ایجاد اشکال جدی در فعالیت روزمره آنان می شود. روش جراحی آخرین قدم در درمان این بیماری می باشد. از آنجا که سودمندی هر عمل جراحی با میزان اثر سنجی آن، عوارض حاصله و احتمال عود بیماری مشخص می شود. لذا آگاهی از این شاخصها که در مجموع رضایتمندی بیمار و جراح را از عمل جراحی مطرح می کند، می تواند آینده قابل قبولی از میزان موفقیت جراحی باشد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه که به روش Post test و Pre test می باشد 132 نفر قبل از عمل جراحی، 4 هفته و 16 هفته بعد از عمل جراحی مورد ارزیابی توسط پرسشنامه ای براساس Simmon & Levine score تهیه شده بود قرار گرفتند و نتایج به دست آمده تحلیل و آنالیز شد. این تنها روش امتیازبندی موجود و معتبر در کتب Hand است.
    یافته ها
    از 132 نفر مورد مطالعه 121 نفر (6/91%) در گروه سنی 60-30 سال قرار داشتند و 110 نفر (3/83%) زن بودند و کلیه فاکتورهای بررسی شده در مقایسه 4 هفته و 16 هفته بعد از عمل نسبت به قبل از عمل جراحی دارای کاهش معنی دار بودند (P=0.00). به طور کلی با توجه به کاهش معنی دار علائم براساس (Simmon & Levine score (P=0.00 به نتایج کاملا مثبت در ارتباط با کاهش علائم بیماران پس از عمل جراحی دست یافت
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این مطالعه کاهش چشمگیر علائم بالینی و بهبودی قابل قبول بدنبال عمل جراحی برای بیماران ایجاد می شود
    کلیدواژگان: سندرم تونل کارپ، درجه بندی، سیمون و لوین