فهرست مطالب

نشریه نقد زبان و ادبیات خارجی
سال سوم شماره 5 (پاییز و زمستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1390/11/16
  • تعداد عناوین: 9
|
  • صفحه 0
  • زهرا جعفری، هلن اولیایی نیا صفحه 1
    در این مقاله پژوهشگران میزان انتقال استعاره های بیماری و تاثیر آن را بر ترجمه فارسی تراژدی هملت اثر شکسپیر بررسی کرده اند. این نمایشنامه به خاطر استعاره ی بیماری از زمان انتشار صور خیال شکسپیر و آنچه به ما می گوید اثر کارولین اسپرجن در سال 1935 شناخته شده است. در این مقاله منتخبی از 24 مورد استعاره ی بیماری بر طبق الگوی نیو مارک (1988) مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. این موارد از استعاره های فیزیکی و روحی که در ترجمه مشکل آفرین بنظر می رسند انتخاب شده اند. از آنجائی که این پژوهش مبتنی است بر میزان توفیق در انتقال تصاویر (ایماژها) و اثر نهائی آن بلحاظ زیبائی شناختی بر ترجمه، لذا دو ترجمه علاءالدین پازارگادی (1381) و مسعود فرزاد (1336) با متن انگلیسی مقایسه شده اند و از هر گونه ترجمه غلط چشم پوشی شده است.
    کلیدواژگان: ترجمه هملت، صور خیال، استعاره بیماری
  • دیدن یا شنیدن مساله این است / نگاهی به جایگاه چشم و گوش در شعر و ادبیات
    علیرضا جعفری صفحه 23
    جنبه های مختلف زندگی انسان به حواس پنج گانه وابسته اند که در میان آنها دیدن و شنیدن جایگاه ویژه ای دارند. این دو حس دروازه های ورودی آگاهی و تفکر بشر بوده و نقش مهمی در آنچه که امروز از آن به معارف بشری یاد می کنیم دارند. همین نقش باعث گردیده است تا در تاریخ اندیشه ی بشری روایت ها و تحلیل های متفاوت، متقابل و متناقض از کارکرد آنها ارائه شود که در صورت بندی نقش آنها تاثیر بسزایی داشته اند. در این مقاله با هدف یافتن جایگاه حقیقی دیدن و شنیدن، ابتدا به تبیین رویکردها و آراء فلسفی ارائه شده پرداخته و سپس با رویکردی تاریخی- تفسیری به جایگاه های متفاوت این دو در ادبیات می پردازیم. در ادامه دو نمونه ی مصداقی از نگاه های متقابل در عرصه ی ادبیات را جهت تدقیق موضوع مورد بررسی قرار داده و در نتیجه گیری تعریفی مناسب برای رابطه ی میان این دو را ارائه می کنیم.
    کلیدواژگان: بینایی، شنوایی، زیبایی شناسی، ازرا پاند، جیمز جویس
  • حقیقت و معنا در آثار ساموئل بکت / با تاکید بر دیدگاه های آلن بدیو و تئودور آدورنو
    ابوالفضل حداد صفحه 49
    در میان خیل کثیری از نویسندگان جهان، دو فیلسوف معاصر و صاحب نام، آلن بدیو و تئودور آدورو، از معدود کسانی هستند که به ساموئل بکت توجه کرده و آثارش را مورد بررسی قرار داده اند. آثار بکت نقطه ای بر پایان مدرنیسم محسوب می شود و دارای آن ویژگی هایی است که آدورنو و بدیو در درون آنها به مباحث فلسفی خود ارجاع می دهند. در این مقاله بحث حقیقت که از مفاهیم کلیدی فلسفه بدیو به شمار می رود و همچنین بحث معنا از نگاه ادورنو، مورد مطالعه قرار خواهد گرفت که نشان دهنده عمق درک این دو فیلسوف نسبت به بکت و آثار او است. از جمله ویژگی های ساموئل بکت که توجه این دو فیلسوف و سایر متفکرین را به خود جلب کرده، عدم پرداختن به بحث و مفهوم بازنمایی و از سویی در هم شکستن ساختار زبان در آثارش است. آن چه در این مقاله بیش از همه حائز اهمیت است، بحث پایان، شکست و رنج خواهد بود که تجلی آن به زیبایی در آثار بکت قابل رویت است، زیرا همان طور که اشاره خواهد شد مسایل اصلی فلسفه ی معاصر با نوعی پایان پذیری گره خورده که کاملا با آن چه در آثار بکت اتفاق می افتد مطابق و هم شکل است.
    کلیدواژگان: حقیقت، معنا، بکت
  • نرجس خدایی صفحه 73
    فریتس ماتنر زبان شناسی است نامتعارف و شکاک، که رابطه ی زبان و شناخت را در زمان خود از نگاهی نو به بحث گذاشته و هر چند در عرصه ی فلسفه ی زبان طرح نظام مندی ارائه نکرده، اما اهمیت بعضی از رهیافت های او بعدها مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. اندیشه ی ماتنر بیش از هر چیز بازتابی است از بحران متافیزیکی آغاز قرن بیستم، و بسیاری از نظریه های افراطی و نیهیلیستی او نیز از همین بحران نشات می گیرند.
    این نوشتار پس از بررسی اندیشه های ماتنر بر بستر تاریخ نظری فلسفه ی زبان، جایگاه او را در میان اندیشمندان آغاز قرن بیستم تعیین می کند، توانایی ها و کاستی های نظریه های او را در مقایسه با نیچه، ویتگنشتاین و برتراند راسل می سنجد و اهمیت آن دسته از رویکردهای او را نشان می دهد، که بعدها انعکاس مثبتی در سایر مکتب ها و اندیشه های فلسفی یافته اند، از جمله توجه ویژه به سویه ی کاربردی و بعد اجتماعی زبان، بها دادن به زبان به مثابه مهم ترین ابزار معرفت شناختی و در عین حال تکیه بر نارسا بودن آن.
    کلیدواژگان: سنجش زبان، بحران متافیزیکی، حقیقت، شکاکیت، کاربرد زبان
  • هاله رفیع صفحه 93
    بازنمایی پدیده خودکشی در ادبیات، ریشه در قرون باستان دارد. نمایشنامه نویسان یونان با ایجاد نقطه ضعف هایی در نهاد قهرمانان داستان آنها را به سمت مرگ یا خودکشی سوق می دادند. این سنت یونانیان را نمایشنامه نویسان قرن شانزدهم همچون شکسپیر در آثاری مثل هملت، رومئو و ژولیت، و مکبث ادامه دادند. در این نمایشنامه ها شخصیت ها از ابتدا محکوم به خودکشی بودند و در سرنوشت خود حق هیچ گونه انتخاب و آزادی عملی نداشتند. اما این سنت را نویسندگان قرن بیستم به چالش کشیدند. در آثار نمایشنامه نویسانی مانند ایبسن، هوگو، و میلر چیزی به عنوان سرنوشت از پیش تعیین شده دیده نمی شود. اما شخصیت ها در آثار این نویسندگان هنوز تحت تاثیر موقعیتی که در آن قرار گرفته اند دست به خودکشی می زنند. با ظهور فیلسوفانی چون کی یرکگور، نیچه، و سارتر این نگرش به خودکشی نیز تغییر یافت. در مکتب اگزیستانسیالیسم، که سارتر یکی از نظریه پردازان مهم آن است، دیگر مسئله ای به عنوان جبر یا تقدیر وجود ندارد و شخصیت ها تحت تاثیر موقعیت نیز قرار نمی گیرند. از آنجا که سارتر وجود را بر ماهیت مقدم می داند، استدلال می ک ند که ما انسان ها، که فقط وجود داریم. در هر کاری کاملا آزاد و مختار هستیم و یکی از این آزادی ها، انتخاب خودکشی است. این آزادی را، به گفته سارتر، از هیچ بشری نمی توان سلب کرد. البته این انتخاب همواره با ترس، دلهره و حس مسئولیت شدید همراه است ولی همه این ها مانع انتخاب فرد نمی شود. نمایشنامه گوشه نشینان آلتونا اثر ژان پل سارتر، این نگرش به آزادی انتخاب خودکشی را به روشنی عیان می سازد.
    کلیدواژگان: اگزیستانسیالیسم، کی یرکگور، سارتر، خودکشی، شناخت شناسی، هستی شناختی، وجود، ماهیت
  • شهرام ولیدی، کیان سهیل صفحه 109
    از دیدگاه فوکو، می توان قدرت و دانش را همانند دانست. از سویی، دانش سبب به وجود آمدن قدرت می شود و از دیگر سو قدرت، دانش می آفریند، آن را کنترل می نماید و در باز تولید و گردش زنجیروار آن سهم بسزایی ایفاء می کند. نمی توان بدون بهره گیری از اندیشیدن و زبان، دانش به وجود آورد و یا آن را انتقال داد؛ در نتیجه دانش نمی تواند به هیچوجه خود را از اندیشیدن و زبان منفک نماید. علاوه بر این، زبان در فرایند اندیشیدن نیز نقشی حیاتی ایفاء می کند. بنابراین، دانش هم از این جهت که مستقیما به زبان وابسته است و هم از این نظر که به صورت غیرمستقیم و با وساطت عنصر اندیشه، محتاج زبان است، از ساز و کارها و فرآیندهای زبانی پیروی می کند و در واقع دارای ساختاری زبانی است. از نظر گاه دریدا نیز زبان، ذاتا استعاری است. بنابراین دانش، سرشتی استعاری دارد و اگر دانش، قدرت است، قدرت نیز سرتاسر استعاره است. از طرفی، در پس هر استعاره ای، حتی اگر به پوشیده ترین و ضعیف ترین شکل، ادعای حقیقتی وجود دارد و بنابراین اراده ای معطوف به قدرت در پشت آن نهفته است. این مقاله بر آن است تا با طرح رویکرد فوکوئی- دریدایی نشان دهد که قدرت سرشتی استعاری دارد و استعاره های مختلف در ساز و کارهای قدرت دخالت دارند و ادبیات به عنوان حوزه ای غنی از استعاره هرگز نسبت به ساختارهای قدرت بی تفاوت نیست و بدین منظور به عنوان دو نمونه از آثار ادبی که در آمیختگی قدرت و استعاره را به خوبی نشان می دهند به بررسی شعر «دوشس پیشین من» اثر رابرت براونینگ و «زیباترین دختر شهر» اثر تایرا سامتر وینزلو می پردازد.
    کلیدواژگان: قدرت، دانش، استعاره، زبان، رویکرد فوکویی، دریدایی
  • محمد فروزانی، جلال سخنور صفحه 129
    جهت رشد مهارت خواندن، ممکن است از رویکردهای متفاوتی استفاده شود. مطالعه موجود، تعامل بین خواننده و متن ادبی را از طریق رویکرد زیباشناسانه مورد بررسی قرار می دهد. عوامل تعیین کننده و تاثیرگذار در درک مفاهیم متون ادبی با رویکرد تعامل زیباشناسانه تاکنون به صورت نظام مند مورد بررسی قرار نگرفته اند. هدف این تحقیق بررسی رویکرد زیباشناسانه در خواندن متون ادبی است تا از این طریق نه تنها درک هر چه بهتر و صحیح تر مفاهیم متون ادبی محقق شود، بلکه رشد مهارت خواندن زبان دوم به عنوان ارزش افزوده تحقیق برای مخاطبان متون ادبی فراهم گردد. روش شناسی بکار گرفته شده در تحقیق موجود از نوع توصیفی- همبستگی است که از تکنیک دلفی برای بدست آوردن نتایج قابل اعتمادتر و پایاتر استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها در این تحقیق پرسشنامه بوده، و نتایج متکی بر یک نمونه 228 نفره از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی در رشته های ادبیات و مترجمی زبان انگلیسی می باشد. یافته ها نشان می دهد بین تعامل سه جانبه ی زیباشناسانه و درک مفاهیم متون ادبی رابطه مستقیم معنی داری وجود دارد. از میان عوامل تعیین کننده در درک مفاهیم متون ادبی نیز عامل «جذابیت خواندن» نسبت به سایر عوامل از درجه اهمیت بالاتری برخوردار است. سایر نتایج حاکی از آن می باشد که به موازات افزایش درجه سختی متون ادبی، تعامل سه جانبه زیباشناسانه نیز افزایش می یابد؛ و این در حالی است که در متون غیرادبی نتیجه ای عکس بدست می آید.
    کلیدواژگان: رویکرد تعامل سه جانبه زیباشناسانه، رویکرد جستجوگرایانه، درک مفاهیم متون ادبی
  • مطهره قبادی، محمود جواد شکریان صفحه 151
    پیرامتنیت و یا همان مطالعه ی عواملی که در پیرامون یک اثر قرار گرفته اند، (عواملی از قبیل عنوان اثر، مقدمه ها، طرح روی جلد، اهداییه ها و غیره) یکی از پنج نوع روابط بینامتنی است که ژنت در کتاب «آستانه های» خویش به آن اشاره می کند: سر متنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، ترامتنیت، بیش متنیت. هرچند به نظر می رسد مرز بین این روابط پنج گانه همواره به آسانی قابل تشخیص نباشد، نگارنده به بررسی موضوع پیرامتنیت در آثار ادبی خوهد پرداخت. این مقاله پس از معرفی برخی از عناصر پیرامتنی، سعی در بررسی و تبیین عملی این عناصر در «سه گانه نیویورکی» اثر پل استر و ترجمه های فارسی و فرانسه آن دارد.
    بی شک عوامل فرهنگی سهم عظیمی در چگونگی تولید پیرامتن ها دارند، از این رو بررسی مقایسه ای عوامل پیرامتنی در ترجمه های یک اثر می تواند از یک سو ما را در درک عمیق تر مفهوم پیرامتنیت یاری رساند و از سوی دیگر با پیچیدگی های فرهنگی جامعههدف آشنا سازد.
    کلیدواژگان: پیرامتن، سه گانه نیویورکی، ژنت