آرشیو چهارشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۴، شماره ۱۸۴۷۲
سیاسی
۱۲

مرا خجالت ندهید

اکبر سلیمانی

اواخر سال 1359 سر زده به محل کار شهید مظلوم بهشتی آمد و ما متوجه شدیم که قبل از آمدنش تلفنی با ایشان قول و قرار گذاشته بودند به محض رسیدن مؤدبانه و خیلی متواضعانه سلام و با همه حاضرین روبوسی و احوالپرسی کرد و خیلی جالب بود که در حین صحبت از خانواده ما احوال پرسی کرد و اظهار داشت سلام به خانواده برسانید.

با اینکه اجازه ورود داشتند دوباره اجازه گرفت و تا پایان حضورش چندین بار از اطاق شهید بهشتی بیرون آمد و هر وقت به اطاق دفتر وارد می شد سلام می کرد و بچه ها همگی به احترامش بلند می شدند و تا او اجازه نمی داد ما نمی نشستیم. واقعا ادب و اخلاق اسلامی و انسانی از سر و پایش متبلور بود. در اوج درگیری بنی صدر خائن، اولا خودش با لحن بد، جواب برخورد بد او و امثال او را نمی داد و از همه مهمتر به اطرافیان اظهار می داشت نکند خدای ناکرده اگر کسی با شما برخورد بد داشت شما هم با او برخورد بد داشته باشید و در ادامه می فرمود ادب و اخلاق خوب نشانه شخصیت انسان های با خداست ائمه(ع) ما و در راس آنها پیامبر(ص) عظیم الشان چرا پیامبر رحمت نام گذاشته شد برای اینکه او با بدترین آدم ها خوش رفتار بود. آری وقتی چند بار از اطاق خارج شد و ما احترام می گذاشتیم یکبار با چهره ای بشاش اظهار داشت مرا خجالت ندهید من هم مثل شما هستم هر وقت شما برایم بلند می شوید از محبت شما خجالت می کشم و از خدا معذرت می خواهم که نکند تکبر و غرور در من وارد شود و به خدا پناه می برم . او شهید رجائی رئیس جمهور مکتبی بود و بس...

روحش شاد